رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : ضد شرق‌شناسی

ضد شرق‌شناسی

تحلیل “ادوارد سعید” از روشنفکران

همایش «شرق‌شناسی در جهان معاصر؛ با تکیه بر آراء ادوارد سعید» با عنوان «ادوارد سعید و رویکردهای جدید به شرق‌شناسی» توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و با همکاری مرکز مطالعات عالی بین‌المللی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست مهدی فدایی‌مهربانی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، عبدالله کریم‌زاده، عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم و ویدا یاقوتی، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات به ارائه مطالب خود پرداختند.

مثلث طلایی نظریۀ پسااستعماری
در این جلسه عبدالله کریم‌زاده به عنوان اولین سخنران با اشاره به شرق‌شناسی دیجیتال به عنوان موضوع مورد بحث خود، گفت: «شرق‌شناسی یک گفتمانی است که بعضاً آن را منسوب به ادوارد سعید می‌دانند اما این‌گونه نیست که مبدع مجموعه‌ای از گفتمان‌ها که تحت عنوان شرق‌شناسی می‌شناسیم تنها یک نفر باشد. کتاب «شرق‌شناسی» ادوارد سعید در واقع یک کار انقلابی بود که موجب توسعۀ موضوع در این رابطه شد. به تعبیر خود ادوارد سعید، گفتمان شرق‌شناسی یک پروژه چند صدساله است. او پیشینۀ این موضوع را جنگ‌های صلیبی می‌داند. از نظر ادوارد سعید، تز اصلی پروژۀ شرق‌شناسی اثبات برتری سوژۀ غربی بر شرق است. مجموعه‌ای از گرایش‌ها در این خصوص شکل گرفته که یکی از آن‌ها شرق‌شناسی است. بعداً خانم گایاتری چاکراورتی اسپیواک شاخۀ مطالعات فرودستان را پایه‌گذاری کرد. هومی بابا هم از طرف دیگر در این مطالعات مورد اهمیت است. شاید این سه را بتوان به عنوان مثلث طلایی نظریه پسااستعماری در نظر گرفت. در شرق‌شناسی نگاه سوژۀ غربی به شرق و انسان‌های شرقی مورد بحث قرار می‌گیرد. در مطالعات فرودستان قضیه برعکس می‌شود و نگاه سوژۀ شرقی و فرودست به غرب مورد اهمیت قرار می‌گیرد. تز ادوارد سعید این بود که در این گفتمان، دانشگاهیان سهم پررنگی داشته‌اند. یعنی گفتمان استعماری صرفاً سرکوب، کشورگشایی و توسعۀ ارضی نیست بلکه استعمار می‌تواند به اشکال دیگری هم اتفاق بیفتد. به خصوص جلوۀ آکادمیک به عنوان میراث فرهنگی استعمار، مورد توجه ادوارد سعید است. دسته‌بندی‌ای در مطالعات روایت از والتر فیشر وجود دارد که در آن روایت‌ها به آنتولوژیک، پابلیک، کانسپچوال و متانَرِتیو تقسیم می‌شوند. روایت‌های آنتولوژیک و پابلیک، روایت‌هایی هستند که از سطح فردی شروع می‌شوند و به سطح عمومی می‌آیند. البته روایت‌های کانسپچوال برای ما مهم است. این روایت‌ها توسط دانشگاهیان تولید می‌شوند. نظریه‌های دانشگاهی، حکم روایت کانسپچوال را دارند. این روایت‌ها در کنار روایت‌های امپریالیستی دست به دست هم داده‌اند تا این‌که گفتمان شرق‌شناسی شکل گرفته است. تز ادوارد سعید این است که دانشگاهیان چگونه در تولید این روایت‌ها هم‌دست استعمارگران بوده‌اند. دانشگاهیان با تکرار این روایت‌ها و انسجام دادن به آن‌ها موجب تبدیل شدن‌شان به متانرتیوها شده‌اند. متانرتیوها، روایت‌هایی هستند که شعاع تأثیرگذاری آن‌ها بسیار زیاد است. در این روایت که مبتنی بر تقابل‌های دوگانه است یک سری صفت‌ها به شرقی‌ها نسبت داده شده است. هدف از این کلیشه‌سازی‌ها تعریف خود سوژۀ غرب بود. در واقع سوژۀ غرب برای تعریف خود این کلیشه‌سازی‌ها را تولید کرده است. کلیشه‌سازی‌ها، قدرت خود بازنمایی و تعریف کردن خود را از ما شرقی‌ها گرفته است. ما خود را روایت نکردیم و دیگران این کار را برای ما انجام داده‌اند. ادوارد سعید این روایت‌ها را در عرصه‌های مختلف از جمله ادبیات، هنر، سینما، ترجمه و… نشان داده است. شرقی که ادوارد سعید از آن صحبت می‌کند به تعبیر استوارت هال صرفاً یک شرقِ خیالی است. این شرق واقعیت بیرونی ندارد و ساخته و پرداختۀ ذهن انسان غربی است که به واسطه آن بتواند خود را فهم‌پذیر و روایت‌پذیر کند. بنابراین شرق‌شناسی این مجموعه دانش‌ها و کلیشه‌هایی است که توجیه‌کننده چرایی و چگونگی سلطۀ غربی بر انسان شرقی است‌. ادوارد سعید در نگاه به دوران معاصر می‌گوید نه تنها وضعیت بهتر نشده که بدتر هم شده است. امروزه در رسانه‌ها تصویرهایی که از شرقی‌ها القا می‌شود همان بازتولید کلیشه‌های اُرینتالیستی است. به تعبیر ادوارد سعید برخی اوقات خود شرقی‌ها هم خودشرقی‌سازی می‌کنند. انگار ما همان باورهای شرق‌شناسانه را باور کردیم. علوم انسانی دیجیتال، شاخه‌ای است که توسط خود غربی‌ها راه‌اندازی شده است. ظاهر قضیه این بود که ما برای فهم مسائل انسانی باید از تکنولوژی‌ها کمک بگیریم. اما در آن‌جا هم همان روایت شرق‌شناسی را با ظاهری دموکراتیک‌تر پیاده می‌کنند. همان طور که در دنیای واقعی، انسان شرقی رؤیت‌ناپذیر است در دنیای دیجیتال هم رؤیت‌ناپذیر باقی می‌ماند. »

منطق دوگانۀ شرق‌شناسی
در ادامۀ این نشست ویدا یاقوتی دومین سخنران جلسه در رابطه با کتاب «شرق‌شناسی» ادوارد سعید، گفت: «تقریباً ۴۶ سال از زمانی که ادوارد سعید کتاب «شرق‌شناسی» را تألیف کرده، می‌گذرد. به نظر من عنوان «ضدشرق‌شناسی» برای کتاب بهتر است. عنوان اصلی این مطلب را به ذهن متبادر می‌کند که پروژۀ ادوارد سعید در ادامۀ پروژۀ شرق‌شناسی است. این کتاب موجب رشد درک ما از بازنمایی غربی‌ها از مفهوم نامشخصِ شرق شد. ادوارد سعید بر اساس ۴ محور اصلی گفتمان شرق‌شناسی را تحلیل می‌کند؛ «گفتمان سلطه»، «گفتمان دانش و قدرت»، «بازنمایی تحریف‌شده شرق» و «تبعید و هویت». منظور از تبعید و هویت، تجربۀ زیستۀ خود ادوارد سعید در زمان زندگی اوست. نقل مکان از فلسطین به قاهره و در نهایت به آمریکا همان‌طور که خود او می‌گوید، موجب بحران هویت برای ادوارد سعید شد. «شرق‌شناسی» یک نقدی است بر بازنمایی ذات‌گرایانه اروپایی از شرق که تمایل دارد، فرهنگ شرق را به عنوان یک فرهنگ ایستا و بدون پویایی توصیف کند. ادوارد سعید با استفاده از چارچوب نظری فوکو، چگونگی کارکرد شرق‌شناسی را به عنوان یک گفتمان توضیح می‌دهد تا ما متوجه شویم که در طول زمان چگونه غرب توانسته است شرق را مدیریت کند. انسان شرقی همیشه از دریچه نگاه محقق غربی به ما شناسانده می‌شود. گفتمان شرق‌شناسی مبتنی بر «دیگری»، «تمایز» و «غیریت» گسترش پیدا می‌کند و در نهایت نگاه اروپایی به شرق را منعکس می‌کند. ادوارد سعید می‌گوید، ماهیت شرق‌شناسی یک تمایزی است که غیرقابل ریشه‌کن شدن است. گفتمان شرق‌شناسی یک منطق دوگانه ایجاد کرده که مبتنی بر جغرافیایی تخیلی است؛ یک «ما» که غرب است و یک «آن‌ها» که شرق را نشان می‌دهد. شرق‌شناسی یک شالوده است برای رویکردهای دوگانه. یک موضع، موضع چپ هست که موضعی پدرانه دارد نسبت به شرق که شرقی‌ها به کمک ما نیاز دارند و ما باید در طول تاریخ همواره مثل یک پدر حامی شرقی‌ها باشیم. رویکرد راست‌گرایانه و نژادپرستانه نیز موضع دوم است. بعد از جنگ جهانی دوم، قدرت جدیدی به نام آمریکا وارد میدان می‌شود. این درست در زمانی است که شرق‌شناسی هم وارد بحران می‌شود. این بحران، جنبش‌های آزادی‌بخش ملی را به وجود می‌آورد و تناقضات در این‌جا، هم در رویکردهای عملی و هم در رویکردهای نظری آشکار می‌شود.»

شرق‌شناسی روی دوش روشن‌فکران بی‌وطن
مهدی فدایی‌مهربانی هم به‌ عنوان سومین سخنران این نشست گفت: «ادوارد سعید از این جهت که یک فلسطینی است، موضوعیت دارد که در دوران فعلی مورد مطالعه قرار بگیرد. ما نه تنها با یک جنگ نظامی در منطقه مواجه هستیم بلکه یک جنگ فکری نیز در این میان درحال رخ دادن است. امروز اگر بخواهیم یک نگاه رئالیستی به مسأله داشته باشیم، نمی‌توانیم انکار کنیم که ظاهراً در این جنگ، همۀ جامعه طرفِ ما نیست و این خیلی دردناک است. از این جهت بود که تصمیم گرفتم در مورد مفهومی سخن بگوییم که ادوارد سعید خیلی پیرامون آن بحث کرده است. «روشن‌فکران بی‌وطن» مفهومی است که در این جلسه در مورد آن سخن می‌گویم. کل کتاب شرق‌شناسی ادوارد سعید را که ببینیم، بحث بر سر این است که ما با روشن‌فکرانی مواجهیم که در وطن‌شان حضور دارند اما بی‌وطن هستند. ادوارد سعید، روشن‌فکر را در ذیل شرق‌شناسی می‌فهمد. دومین نکته‌ای که در نگاه ادوارد سعید به مفهوم روشن‌فکر وجود دارد این است که مسائل انضمامی برای او موضوع کار روشن‌فکری است. به همین دلیل برای ادوارد سعید، فلسطین از مهم‌ترین مصادیق کار روشن‌فکری است. تصویر مهمی از او هست که در حال سنگ پرتاب کردن است. پرتاب سنگ، نماد مبارزه برای فلسطینی‌ها بود. گفتمان شرق‌شناسانه آن‌قدر قدرتمند بود که حتی همان سنگ پرتاب کردن به سمت تانک‌های اسرائیلی را یک کار تروریستی می‌دانست. سومین نکته این است که ادوارد سعید روشن‌فکر را در نسبتی از دانشِ استعماری می‌فهمد. همین جا مسألۀ استعمارزدایی از دانش برای او موضوعیت پیدا می‌کند. بحث ادوارد سعید این است که چطور دانش و دانشگاه، استعماری می‌شود. با نگاه او همین دانشکده ممکن است آکادمی فعالی باشد اما عملاً ما بی‌وطن باشیم و با گفتمان شرق‌شناسانه مسائل را بررسی کنیم. ادوارد سعید می‌خواهد به ما بگوید، روشن‌فکر وجدان بیدار جامعه است. شرق‌شناسی برای ادوارد سعید یک شیوۀ تسلط بر شرق است. او شرق‌شناسی را گفتمان می‌دانست. گفتمان اصولاً مبتنی بر مناسبات قدرت و دانش در درون خود است. یعنی دانشی که قدرت ایجاد می‌کند و قدرتی که دانش ایجاد می‌کند. شرق‌شناسی برای ادوارد سعید یک گفتمان اروپامحور است. ما یک غربی داریم که انگار در جایگاه سوژه نشسته است و شرقی داریم که در جایگاه ابژه نشسته است. یک غربی داریم که در مرکز قرار دارد و یک شرقی داریم که همه آن‌چه جز غرب است را تشکیل می‌دهد. شرق در این نگاه هویت مستقلی ندارد. شرق باید ضرورتاً از منظر غربی بررسی شود. شرق خارج از این گفتمان نمی‌تواند فهم شود. خود ادوارد سعید در کتاب می‌گوید چگونه بعد از جنگ جهانی دوم، سلطۀ شرق‌شناسی، وجه آکادمیک پیدا می‌کند. از نیمه دوم قرن هجدهم تا قرن بیست‌ویکم، سنت شرق‌شناسی در آمریکا بسیار گسترش پیدا می‌کند و بخش عمده‌ای از علوم انسانی درگیر مطالعات شرق‌شناسانه می‌شود. بحث ادوارد سعید این است که شرق‌شناسی از زاویۀ غرب، شرق را مورد مطالعه قرار می‌دهد. اما چیزی که او می‌گوید صرفاً بیان این نکته نیست. ادوارد سعید یک «روشن‌فکر نق‌زن» نیست که بگوید چرا از زاویۀ غرب ما را مورد مطالعه قرار می‌دهید. به نظر من دردِ او این است که این نظامِ استعماری آکادمیک دانش به شرق منتقل شده است. یعنی جدا از اینکه ما در غرب با یک سنت شرق‌شناسانه مواجه هستیم در شرق هم این مسأله دیده می‌شود. تسری شرق‌شناسی به آکادمی‌ها در شرق برای ادوارد سعید مسأله می‌شود. برای او روشن‌فکر موضوعیت دارد. ادوارد سعید می‌گوید، روشن‌فکر است که می‌تواند موضوعات انضمامی جامعه را فهم کند؛ البته به شرطی که از زاویۀ گفتمان شرق‌شناسی به مسأله نگاه نکند. ادوارد سعید دو گونه روشن‌فکر را از هم متمایز می‌کند؛ «روشن‌فکران سازگار» و «روشن‌فکران ناسازگار». روشن‌فکران سازگار آن‌هایی هستند که پیوستگی ارگانیکی با سنت و فرهنگ جامعه خود دارند. این روشن‌فکر بر اساس مقتضیات جامعه خود می‌اندیشد. او می‌گوید گفتمان آکادمیک شرق‌شناسی باعث شده است که ما یک جماعت عظیمی از روشن‌فکران ناهمساز داشته باشیم. این همان چیزی است که به آن روشن‌فکران بی‌وطن می‌گوییم. ادوارد سعید در اینجا می‌گوید بسیاری از روشن‌فکران جوامع شرقی به لحاظ جغرافیایی در وطن خود هستند اما در وطن فرهنگی خود زندگی نمی‌کنند. شرق‌شناسی آکادمیک روی دوش همین روشن‌فکران بی‌وطن به پیش می‌رود. روشن‌فکر بی‌وطن، کار روشن‌فکر غربی را در جامعه خود انجام می‌دهد. ادوارد سعید می‌گوید، گفتمان شرق‌شناسی، شرق را در جای مجانین قرار می‌دهد. شرق حوزۀ ناعقلانیت است. نقش روشن‌فکر این است که این گفتمان را شالوده‌شکنی کند. ادوارد سعید به عنوان یک مسیحیِ فلسطینی، مسأله‌اش این است که من نمی‌توانم روشن‌فکر باشم اما نسبت به مسأله فلسطین بی‌تفاوت باشم. روشن‌فکر حتی اگر در غرب هم زندگی کند اگر متعهد به جغرافیای فکری و فرهنگی خود در شرق باشد، یک روشن‌فکر هم‌ساز و با وطن هست. ادوارد سعید می‌گوید اگر دست‌تان هم قطع شد با دست دیگر آن را بردارید و مبارزه کنید. صحنۀ آخر شهادت سنوار چنین چیزی را نشان می‌دهد. ما در مورد شرق‌شناسی آکادمیک، سخن گفتیم اما با انواع دیگری از شرق‌شناسی از جمله رسانه هم مواجهیم. آن‌قدر شرق‌شناسی در جهانِ ما جریان دارد که نمی‌توانیم بگوییم سنوار در موضع دفاع از کشور و سرزمین خود قرار دارد و طرف مقابل تروریست است! کسی که از وطن خود دفاع می‌کند، تروریست است و طرفی که یک قرن جنایت می‌کند، گود مَنِ ماجراست!»

sazandegi

پست های مرتبط

ما آخرین نسل ملی‌گرا هستیم؟

ایران‌ستیزان در تمام اصناف، باید از گردونه فرهنگی و اداری کشور بیرون…

۶ آبان ۱۴۰۳

رئیس خاموش

سکوت رئیس جدید سازمان سینمایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن توضیح…

تاثیرپذیری از کیارستمی

نشست “نوری بیلگه جیلان” در تهران دومین روز از مسترکلاس «شکوه سینما»…

دیدگاهتان را بنویسید