خودکفایی امنیتی بدون پیوندهای منطقهای ممکن نیست
به قلم؛ روحالله اسلامی؛ دانشیار علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد

در سالهای اخیر، بازنگری در فرهنگ امنیتی، راهبردی و سیاست خارجی ایران، ضرورت فزایندهای یافته است. پرسش اساسی این است که آیا ایران میتواند با رویکردهای مرسوم سنتی از جمله نظریه «تنهایی راهبردی» و راهبرد «خودکفایی امنیتی» که عموماً تحت تأثیر ساختارگرایی جغرافیای سیاسی و سازهانگاری هویتی و تمدنی است به منافع ملی خود دست یابد؟ نقد نظریههای مصباحی، آرین طباطبایی و ولی نصر نشان میدهد که این رویکردها ضمن گرفتار کردن ایران در تنگنای انزوا و قهرمانگرایی از تحولات پیچیده و چندلایه سیاست جهانی غفلت کردهاند. نظریه «تنهایی راهبردی» به عنوان نمود ساختارگرایی صرفاً جغرافیایی، دولت ایران را در موقعیتی مینشاند که چارهای جز مقاومت و انزوا ندارد. در حالی که «خودکفایی امنیتی» و «مقاومت» مفاهیمی ریشهدار و تاریخیاند اما اگر صرفاً بر آنها اتکا شود، باعث محدود شدن ظرفیت سیاست خارجی و کم اثر شدن ایران در عرصه بینالمللی میشوند. این محدودیتها با نقد سازهانگاری هویتی و تمدنی، بهویژه در نظریههای ولی نصر و آرین طباطبایی، بیشتر روشن میشود؛ آنجا که هویت و تمدن ایران بزرگ را نه به عنوان حصاری بسته بلکه به مثابه یک «بستر معرفتی» و «شبکه حلقههای فرهنگی» باید در نظر گرفت. ارائه نظریه «ایران بزرگ فرهنگی» و حلقههای محافظتی سیاست خارجی ایران، گامی بنیادی و نوآورانه است که میتواند فراتر از نگاههای جبرگرایانه، راهبردی عملگرایانه، منعطف و مبتنی بر واقعیتهای معاصر را به سیاست خارجی ایران هدیه کند. این نظریه با تمرکز بر مکاتب پنجگانه خراسان، شیراز، تبریز، عراق و اصفهان، گفتمان هویت ایرانی را به جای هویت بسته و انحصاری در قالب حلقههای معرفتی و فرهنگی زنده و پویا تعریف میکند. حلقههای ایرانی-خراسان-شیراز، شیعی-اصفهان، اسلامی-عراق و مدرن-تبریز نمایانگر تنوع و غنای فرهنگی هستند که ایران را در مناسبات منطقهای و جهانی توانمند میسازند.
از این منظر، سیاست خارجی ایران نباید گروگان منازعات و مشکلات داخلی یا صرفاً واکنش به فشارهای خارجی باشد بلکه باید بر پایه اصل منافع ملی، همراه با رویکرد علمی، بازیگری هوشمند و استفاده از فناوریهای نوین، تعریف و اجرا شود. ما امروز مجبور نیستیم در تله تنهایی راهبردی یا قهرمانگرایی محصور شویم؛ ایران در گستره همسایگی و جهان «ایران بزرگ فرهنگی» حضور دارد و ظرفیت همکاری، توسعه و تأثیرگذاری گستردهای دارد. عصر کنونی، عصری است که سیاست و راهبرد باید مبتنی بر دانش علمی، تجربهمحوری، انعطافپذیری و عملگرایی باشد. تاریخ به ما میآموزد که صرفاً اتکا به رویدادها و واکنشهای جبرگرایانه، راهبردی ناکارآمد است. در مقابل، نظریههای مبتنی بر سازهانگاری و هویتگرایی تمدنی بدون کاربست عملی به انزوای سیاسی و دیپلماتیک منجر میشوند.
ایران برای حفظ و ارتقاء جایگاه خود در سیاست جهانی نیازمند تحولی اساسی است؛ تحولی که با بهرهگیری از ظرفیتهای نخبگان، توجه به تکنولوژیهای نوین و ارتقای فرهنگ امنیتی منعطف، امکانپذیر است. این تحول مبتنی بر اصل منافع ملی است و بر اساس تعامل سازنده با همسایگان و جهان شکل میگیرد.
در پایان باید بپذیریم که سیاست خارجی علمی و جهانی است؛ از آن جهت که تنها با نگرش علمی، همهجانبه و مبتنی بر دانش روز، میتوان چالشهای متنوع امنیتی و راهبردی را مدیریت کرد. ما نیازمند سیاستی هستیم که از «تنهایی راهبردی» عبور کند و ایران را در جایگاه شایستهاش به عنوان یک قدرت فرهنگی و راهبردی منطقهای و جهانی قرار دهد.

