آقایان چرا صورت مساله را پاک میکنند؟
به قلم؛ سیدمصطفی هاشمیطبا؛ عضو شورای عالی مشورتی حزب کارگزاران سازندگی ایران

تصویب حذف صفر از پول ملی، تصمیمی است که اخیراً در مجلس گرفته شده و به باور بسیاری از کارشناسان، نه تنها کمکی به بهبود اوضاع اقتصادی نمیکند بلکه ممکن است حتی بر شدت تورم بیفزاید. این اقدام در واقع یک تغییر صوری است که تأثیر عینی و مثبتی بر ساختار اقتصاد کشور نخواهد داشت. وقتی پایههای اقتصادی کشور شفاف و پایدار نباشد، تغییر در ظاهر واحد پول تنها نقش یک پردهپوشی را ایفا میکند؛ تلاشی برای القای این تصور که شرایط بهبود یافته یا اقتصاد کشور به وضعیت دهههای گذشته برگشته است، حال آنکه واقعیت چیز دیگری است.
فرض کنید، قیمت کالایی اکنون ۵۰ هزار تومان است. با حذف صفرها همین عدد به ۵ هزار تومان تغییر پیدا میکند. اما آیا این به معنای کاهش قیمت آن کالا یا بازگشت به قدرت خرید گذشته است؟ قطعاً نه. این تغییر فقط شکل ظاهری اعداد را دگرگون میکند نه قدرت خرید مردم را. اگر سیاستگذار هدفش این باشد که از طریق چنین اقدامی ذهن مردم را به گذشتهای با ثباتتر بازگرداند در اصل در حال پاک کردن صورت مساله است نه حل آن.
واحد پول کشور را تنزل دادن و آن را به صورت تصنعی به دورانهای گذشته پیوند زدن، تنها در حد یک نمایش باقی میماند. مثلا بگویند، پنیر که ۵۰ سال پیش ۱۵ ریال بوده حالا هم ۱۵ ریال است! چنین قیاسی هیچ منطقی ندارد و بیشتر از آنکه واقعگرایانه باشد، نوعی بازی روانی است برای کمرنگ کردن تورم واقعی در ذهن مردم.
با حذف صفرها، بار روانی مشکلات اقتصادی نه تنها سبک نمیشود بلکه ممکن است، سردرگمی بیشتری ایجاد کند. تجربه نشان داده بسیاری از تصمیمات اقتصادی مجلس، نهتنها منجر به بهبود شرایط نشده،بلکه در عمل وضعیت را بدتر کرده است. گاه سخنان رئیس مجلس، نوید تصمیمات مهمی را میدهد اما در عمل، نه تصمیمی گرفته میشود و نه قانونی که تصویب میشود، کارآمدی خاصی دارد. قانونگذاریهایی که بیشتر ابترند و در نهایت تغییری در زندگی واقعی مردم ایجاد نمیکنند.
در این میان نباید از نقش کارشناسان نیز غافل شد. طبیعتاً در جریان بررسی چنین طرحهایی، کارشناسانی با دیدگاههای گوناگون حضور دارند؛ از اقتصاددانان با گرایشهای لیبرال گرفته تا سوسیالیستها و حتی آنهایی که همه مسائل را با برچسب «اسلامی» تحلیل میکنند. تفاوت دیدگاه میان کارشناسان امری طبیعی است اما در نهایت این عقل سلیم تصمیمگیرندگان است که باید مسیر درست را از میان نظرات گوناگون انتخاب کند.
ممکن است در جلسات بررسی، کارشناسانی حضور داشته باشند که مخالف چنین طرحی بودهاند. اما بهنظر میرسد، تصمیمگیرندگان، آن نظری را انتخاب کردهاند که به دلشان نشسته، نه آنچه واقعا به نفع کشور بوده است. اینجا دیگر بحث منطق ریاضی و استدلال روشن نیست بلکه گاهی پای سفسطه هم به میان میآید. جملات زیبا و بازیهای کلامی میتوانند برخی را مجاب کنند اما نباید فراموش کرد که استدلال، اگرچه ظاهراً منطقی به نظر میرسد اما همیشه از حقیقت حمایت نمیکند. مثل همان مغالطه معروف: «در باز است، باز پرنده است، پس در پرنده است»!
واقعیت این است که اصلاح اقتصادی، نیازمند شفافیت، ثبات و تصمیمگیریهای عمیق و منطقی است، نه اقدامات نمایشی. حذف صفرها نه بر تولید اثر دارد، نه بر قدرت خرید مردم، نه بر نظام بانکی و نه بر بیکاری. اگر قرار است، تغییری ایجاد شود باید از دل شفافسازی و اصلاح ساختارهای اقتصادی بیاید نه با تغییر در ظاهر اسکناسها. در غیر این صورت، این تصمیم هم در کنار بسیاری از تصمیمات بیاثر دیگر، تنها روی کاغذ باقی میماند.

