روایت مصطفی مستور از اقتباس ادبی در سینما
مصطفی مستور، داستاننویس، اقتباس سینمایی از رمانها را به فرزند مشروع متن تشبیه میکند. در نگاه مصطفی مستور، اقتباسِ ادبی زمانی معنا مییابد که اثر سینمایی چون «فرزندِ مشروعِ متن» از دل رمان زاده شود؛ با شناسنامهای روشن، روحی وفادار و پیوندی اصیل با درونمایه، شخصیتها و جهان داستان. او معتقد است بسیاری از آنچه امروز در سینمای ایران با نام «اقتباس» عرضه میشود، نه بازآفرینی که نوعی بیگانگی با متن است؛ تولدهایی بیپدر و مادر که تنها نامی از رمان را یدک میکشند. مستور در تحلیلی صریح از سریال «سووشون» مرز میان وفاداری و خلاقیت را ترسیم میکند و از فیلمسازان میخواهد به جای اسیر شدن در بازنماییهای سطحی، شعلۀ درونی اثر ادبی را در تصویر جان ببخشند.
مستور از معدود نویسندگانی است که هم در ادبیات داستانی صاحبنام است و هم در نقد فرهنگی، صدایی صریح و مستقل دارد. او نه فقط نویسندهای دغدغهمند بلکه اندیشمندی است که به سادگی تسلیم جریانهای رایج نمیشود. در نشست تحلیلی مجلۀ «فیلم امروز» با حضور مصطفی مستور فرصتی شد برای واکاوی ژرف وضعیت اقتباس ادبی در سینمای ایران. این گفتوگو با تمرکز بر سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار به بستری جدی برای طرح پرسشهای بنیادی دربارۀ چیستی اقتباس، میزان وفاداری به متن ادبی و حدود خلاقیت فیلمسازان در این عرصه بدل شد.
مستور سخنان خود را با نگاهی انتقادی و بیپرده آغاز و چنین اظهار کرد: «لطفاً این جمله را سانسور نکنید: گویی سینمای ایران به هیولایی بدل شده که همهچیز را در کام خود میبلعد». به باور او، این سینما نهتنها بستری برای پرورش استعدادها نیست بلکه حتی فیلمسازان مستعد و خلاق را نیز به سوی میانمایگی سوق میدهد. او با اشاره به برخی کارگردانان که در گذشته، آثاری درخشان در کارنامه داشتند اما اکنون در ورطۀ تکرار و ابتذال افتادهاند، این روند را نگرانکننده و هشدارآمیز دانست.
او بهصراحت بیان کرد: «کارگردانی که روزگاری از امیدهای سینمای ایران بود، امروز به فیلمسازی در حد آثار درجه سه تقلیل یافته است. این یک اتفاق تصادفی نیست. برخی آگاهانه به سمت تولید آثار سطحی و سخیف میروند و این جای تأمل دارد.»
مستور که خود را با «پیشفرضی منفی» نسبت به محصولات سینمایی و تلویزیونی توصیف میکرد، اذعان داشت که تنها بهخاطر موضوع این نشست و اهمیت بحث اقتباس، سریال «سووشون» را به تماشا نشسته است. با این حال، برخلاف انتظارش، سریال را اثری موفق و امیدوارکننده ارزیابی کرد: «سریالی است که هم از نظر شهودی و هم از منظر تکنیکی، میتوان دربارۀ آن سخن گفت. جرقهای امیدبخش در فضای تیرهوتار اقتباسهای اخیر».
او یکی از معضلات جدی اقتباس در سینمای ایران را سوءتفاهم دربارۀ معنای اقتباس دانست و افزود: «اقتباس یعنی شعلهای را از آتش متن اصلی برگرفتن؛ نه صرفاً نقل ظاهر یا بازتولید دیالوگها. اقتباس باید درونمایه، روح و شخصیتهای اثر اولیه را در خود بازتاب دهد.»
مستور در ادامه چهار معیار اصلی برای ارزیابی کیفیت یک اقتباس را برشمرد: درونمایه، شخصیتپردازی، زبان و فرم. به باور او، حفظ تم و شخصیتها حداقلهای یک اقتباس موفق است و چنانچه زبان و فرم نیز بهدرستی و در خدمت متن افزوده شوند، آنگاه اقتباس به سطحی والاتر میرسد. او فیلم «گاو» ساختۀ داریوش مهرجویی را نمونهای موفق دانست که هر چهار رکن را به نیکی منتقل کرده است، در حالی که فیلم «خاک» را واجد ناهماهنگی میان روح رمان و فیلم نهایی توصیف کرد.
یکی دیگر از محورهای اساسی بحث، تفکیک میان نقش نویسنده و فیلمساز در فرآیند اقتباس بود. مستور تأکید کرد، زبان اثر متعلق به فیلمساز است اما درونمایه و شخصیتها باید ریشه در متن ادبی داشته باشند. او افزود: «فیلمساز میتواند فرم را بشکند و زبان جدیدی خلق کند اما حق ندارد، مضمون اثر را دگرگون سازد یا آن را به ضد خود بدل کند و همچنان مدعی اقتباس باشد.»
مسأله وفاداری به متن ادبی نیز از دیگر موضوعات مورد بحث بود. مستور با تأکید بر اینکه وفاداری افراطی ممکن است خلاقیت فیلمساز را محدود کند، گفت: «نمیتوان انتظار داشت که تمامی جزئیات یک رمان در فیلم بازتاب یابد و اساساً نباید چنین خواستی داشت. هنر فیلمساز در انتخاب دقیق لحظاتی است که باید بر آنها مکث یا عبور کند». او به صحنهای در سریال «سووشون» اشاره کرد که در آن شخصیتها به تیمارستان وارد میشوند؛ صحنهای که در متن رمان وجود ندارد، اما در سریال با تصویری تأثیرگذار و چندلایه ارائه شده است. مستور این افزوده را مصداق خلاقیت سازنده در اقتباس دانست و آن را ضروری برای گسترش جهان اثر معرفی کرد.
مستور ضمن تمجید از جسارت نرگس آبیار در بهکارگیری هزاران بازیگر و استفاده از لوکیشنهای متنوع، خاطرنشان کرد: «فیلمساز اگر خواهان اقتباسی درست باشد باید در عین وفاداری به تم و شخصیتها از ظرفیتهای بصری سینما بهره گیرد تا جهانی تازه و باورپذیر خلق کند.»
او در بخش دیگری از گفتوگو به محدودیتهای سیاسی و نظارتی موجود در کشور اشاره کرد و گفت: «وقتی فیلمساز در پی بازنمایی فقر، فلاکت و تبعیض تاریخی است به سیاهنمایی متهم میشود. در چنین شرایطی چگونه میتوان انتظار اقتباسی واقعی و مؤثر داشت؟» مستور در تحلیل سریال «سووشون» تأکید کرد یکی از نقاط قوت آن، جسارت در افزودن بخشهایی فراتر از متن اصلی است: «این افزودهها همچون حاشیهنویسیهای ضروری بر متناند. البته باید بیشتر نیز میبودند؛ مانند بازنمایی طبقات فرودست، گرسنگی و بیعدالتی. بدون اینها، نمیتوان از اقتباسی کامل سخن گفت.»
او در پایان تفاوت میان اقتباس و الهام گرفتن را نیز تبیین کرد و گفت: «اگر قرار است تنها یک ایده کلی از یک رمان گرفته شود و اثری کاملاً متفاوت ساخته شود، آن را نباید اقتباس نامید بلکه باید گفت، الهام گرفته شده است. اقتباس یعنی فرزندی مشروع از یک متن؛ نه تولدی نامعلوم و بینسب».

