چرا “پزشکیان” باید اجماع بر چندجانبهگرایی را در مجمع عمومی مطرح کند؟
به قلم؛ مهدی ذاکریان؛ استاد حقوق و روابط بینالملل دانشگاه
مجمع عمومی، رکن دموکراتیک سازمان ملل است و اگر بخواهیم یک پارلمان مردمسالارانه واقعی از ملتهای متعدد کرهخاکی را معرفی کنیم، مجمع عمومی نماد و سمبل چنین موضوعی شمرده میشود. بنابراین فرصت ارائه نظر و دیدگاه برای همه کشورها در این رکن وجود دارد. در مجمع عمومی وزن کشورها برابر است. مثلاً آمریکا بهعنوان بزرگترین قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی دنیا یا چین بهعنوان یکی از قدرتهای اقتصادی جهان همچنین کشورهای عضو اتحادیه اروپا مانند آلمان و فرانسه که قطب اقتصاد و صنعت در دنیا محسوب میشوند و حتی روسیه که قطب نظامی به حساب میآید یک رای دارند و کشور دیگری مانند جمهوری توگو و ایران هم یک رای مساوی و مشترک دارند و به کشورهایی که قدرتمندتر هستند، وزن بیشتری ندادهاند. به همین روی اگر یک کشوری در جامعه بینالمللی حرف منطقی، شیوه صحیح و سیاست خارجی درست را انتخاب کند، میتواند خودش را در جامعه ملل به عنوان یک بازیگر مطلوب جا بیندازد و برعکس، اگر کشوری نتواند در مجمع عمومی درست صحبت کند، ارائه ایده خوب نداشته باشد و حرفهایی را بزند که مبتنی بر توهم یا هنجارهای صرفاً فردی، شخصی، جناحی یا گروهی باشد اما این حرفها و این هنجارها در پیوند با هنجارهای جهانی و بینالمللی نباشد، هم خودش منزوی میشود و هم کشورش؛ یعنی کشورش نمیتواند در صحنه بینالمللی عرض اندام کند.
اینجاست که در ادبیات حقوق بینالملل و در ادبیات روابط بینالملل گفته میشود، کشورهایی در مجمع عمومی موفق خواهند بود که «قدرت ایده» داشته باشند تا مفاهیم تازهای را خلق و هنجارهای بینالمللی جدیدی را معرفی کنند که این هنجارها مورد پسند اکثریت اعضای جامعه بینالمللی قرار بگیرد. بهعنوان مثال مالت که یک کشور کوچک به حساب میآید، در سال ۱۹۶۷ در مجمع عمومی سازمان ملل، ایده میراث مشترک بشریت را مطرح و اعلام کرد، بستر فلات قاره و بستر دریاها باید میراث مشترک بشریت محسوب شوند و اتفاقاً همین پیشنهاد به تصویب همه کشورها ازجمله قدرتهای بزرگ رسید و به این «قدرت ایده» گفته میشود.
ایران هم سابقه ارائه قدرت ایده داشته و آن هنر، مهارت و دانشی بوده که آقای دکتر ظریف داشت. یکبار در دوره آقای خاتمی و یکبار دیگر هم در دوره آقای روحانی، دو ایده در مجمع عمومی مطرح شد که هر دو مورد استقبال قرار گرفت و به تصویب اکثریت اعضای مجمع عمومی رسید. نخست ایده گفتوگوی تمدنها و تصویب سال گفتوگوی تمدنها و تعیین نمایندگانی از سوی دبیرکل سازمان ملل برای مجمع گفتوگوی تمدنها بود که این پیشنهاد به تصویب همه اعضا رسید و صرفاً اسرائیل با آن مخالف بود. این اقدام سبب شد که ایران بدون اینکه موشک یا گلولهای خرج کند در نظام بینالملل، اسرائیل را در انزوا و خود در متن قرار بگیرد و بهعنوان یک بازیگر مطلوب در روابط بینالملل شناخته شود. ایده دیگر، ایده مقابله با افراطگرایی و تروریسم بود که بهعنوان سال مقابله با افراطگرایی و تروریسم در دوره آقای روحانی در سازمان ملل تصویب شد. بنابراین یک کشور میتواند با قدرت ایده در این رکن دموکراتیک، هنجاری را مطرح کند که مورد پسند جامعه بینالمللی باشد.
دومین نکتهای که باید مورد توجه قرار بگیرد، مسائل و فقدانهای روز بینالمللی است و این سوال مطرح میشود که مدیریت بحرانهای بینالمللی چگونه میتواند انجام شود؟ در این خصوص نگاهها متعدد است. یک نگاه ممکن است، نگاه میدان و میدانی باشد که همه کشورها به جان هم بیفتند، یک دسته به سمت روسیه و یک دسته به سمت اوکراین بروند یا یک دسته به سمت اسرائیل و دسته دیگر به سمت حماس بروند.
نگاه دیگر این است که از بستر چندجانبهگرایی در مجمع عمومی سازمان ملل استفاده کرده و این بحران را مدیریت کنید. یعنی یک قدرت برای بحران تصمیم نگیرد؛ مجموعه جامعه بینالمللی با نظارت سازمان ملل وارد عمل شده و بحران بینالمللی را مدیریت کند. اینجاست که نقش مثبت یک کشور میتواند در مدیریت آن بحران مؤثر باشد.
به عنوان مثال در بحران عراق و کویت، چندجانبهگرایی موفق شد، تجاوز عراق به کویت را خنثی کند، یا چندجانبهگرایی در کشتار مسلمانان بوسنیایی موثر بوده، یا چندجانبهگرایی در کنترل بحران ابولا موثر بوده است. حتی چندجانبهگرایی در مدیریت توحش داعش موثر بوده است. بنابراین استفاده از ایده چندجانبهگرایی برای مدیریت بحرانهای بینالمللی و برتری دادن به نگاههای حقوق بینالمللی برای پاسخگویی نقض منشور ملل متحد و اینجاست که ایدهها میتوانند مطرح شوند.
بر همین اساس، انتظار میرود با توجه به اینکه آقای پزشکیان بحث وفاق را مطرح کرده با تکیه بر پارادایم Consensus یا اجماع، چندجانبهگرایی را مورد تصویب کشورهای عضو قرار دهد و اجماع در چندجانبهگرایی را به عنوان یک ایده مطرح کند. بنابراین فرصتها در اختیار همه کشورهاست، مهم این است که چطور بهره میبرند. کشورهایی مانند آمریکا، فرانسه و … با پارادایم مقابله با تروریسم، دفاع مشروع و حتی با پارادایم امنیت انسانی، رویههای نامناسب خودشان را در جامعه بینالمللی در مقابل برخی از گروهها، مشروع و درست جلوه میدهند. بهعنوان مثال، اسرائیل بقا و امنیت خود را با ارائه پوستری از بمب اتم در معرض تهدید اعلام میکند و در نهایت حمایت کشورها را به دست میآورد و این موضوعات، نکتههایی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
در مورد دیدارهای رئیسجمهور و محور این ملاقات باید توجه داشت، دلیلی ندارد که رئیسجمهور وقت بگذارد و با سران ۱۹۳ کشور دیدار کند؛ چراکه معمولاً کشورها این دیدارها را انتخاب میکنند و ایران هم باید انتخاب کند. انتخاب مطلوب ملت ایران این است که با ۲۰ کشور اصلی دنیا، رابطه خوب و حسنه برقرار شود. یعنی کشورهایی که در مسائل بینالمللی تصمیمگیر و موثر هستند مورد توجه قرار بگیرند. دوم آنکه سیاست خارجی باید اصلاح شود؛ چراکه برخی از مسائل، برداشتهای نادرست از اصول روابط بینالملل است و توسط عدهای که دانش وسیعی از روابط بینالملل ندارند، مطرح میشود تا به نوعی بتوانند دشمنی خودشان را با یک کشور یا کشورها در نظام بینالملل نشان دهند. درحالی که انتخاب سیاست خارجی باید بر اصل منافع ملیمحور متمرکز باشد.
بر این مبنا، نه شیفتگی به شرق و غرب مناسب است و نه مخاصمه با شرق و غرب صحیح است. لذا باید ۲۰ کشور اصلی را پیدا کرد و با همانها در حوزههایی که پتانسیلهای قابل تأمل دارند، کار کرد. بهعنوان مثال با آلمان و ژاپن میتوان رابطه اقتصادی داشت و با فرانسه میتوان مسائل منطقه خاورمیانه، اقتصاد و روابط با اروپا را پیش برد. با آمریکا هم میتوان مسائل اقتصادی، سیاسی، امنیتی و منطقهای را مطرح کرد و با روسیه هم مسائل منطقه و همکاریهای دوجانبه در مقابله با یکجانبهگرایی یا دوقطبیسازی را پیش برد و در نهایت با هر کشوری با توجه به پتانسیلی که دارد، وارد عمل شد و مذاکره کرد که البته محور آن هم باید منافع ملی باشد.