“ابراهیم رهبر” درگذشت
ابراهیم رهبر، از جمله چهرههای ادبیات داستانی خلاق و اجتماعینویس تاریخ معاصر ایران، که بهویژه در ساحت ادبیات بومی و در گسترۀ جغرافیا و زیستبوم گیلان از پیشتازان دهههای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ و راوی روایتهایی از زندگی، رنجها و شادیهای مردم گیلان بود، در۸۷ سالگی درگذشت. ابراهیم رهبر در کنار دیگر نویسندگان بومینویس گیلانی چون محمود طیاری، مجید دانشآراسته، حسن حسام و… داستان زندگی و کار کارگران و کشاورزان خرد را روایت میکردند.
آثار ابراهیم رهبر از این ویژگی مهم برخوردار بود که در دل این روایتهای مستند و ساده از روزمرگیهای مردم روستانشین به درونیات انسان در مواجهه با مصایب زیستن میپرداخت، به تعامل انسان با مولفههایی چون فقر، بیماری، مرگ، بیرحمی و بخشندگی طبیعت، آینده، امید و نومیدی، مبارزه و انفعال.
ابراهیم رهبر متولد ۱۳۱۷ در صومعهسرا، دانشآموختۀ رشته زمینشناسی (۱۳۴۴) و بازنشسته وزارت کشاورزی (۱۳۵۹) بود و به کشورهای مختلفی از جمله آلمان مسافرت کرده بود. او پس از اخذ دیپلم برای ادامۀ تحصیل در رشته زمینشناسی راهی دانشگاه تهران شد. همزمان با تحصیل در دانشگاه به معلمی پرداخت و در دهۀ ۴۰ نخستین داستانهایش در مجلاتی نظیر «آرش»، «نگین»، «طرفه»، «سخن» و «هنر و اندیشه» منتشر شد. در همین ایام نخستین کتاب ابراهیم رهبر با نام «مهربانان و سه نمایشنامۀ دیگر» منتشر شد. همانطور که ابتدا اشاره شد، رهبر در داستانهایش به مسأله فقر و نابرابریهای اجتماعی، تاریخ معاصر، فرهنگ عامه و کودکان فرودست، کارگرپیشه و روستایی توجه ویژه داشت.
همزمان با تشکیل کانون نویسندگان ایران، ابراهیم رهبر به عضویت آن درآمد ودر سال ۱۳۴۹ فعالیت خود را با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد. رهبر با اینکه از اعضای اولیه کانون نویسندگان بود اما از پس سالها چون قهرمانان قصههایش بیش از هر چیز، اندیشیدن و در خود فرورفتن را برگزید و کمکار بود اما از میان همین آثار بر جای مانده از او، وجوه فراوانی از حیات و تاریخ اجتماعی مردم ایران را میتوان بازشناسایی کرد. از این رو او نیز چون بسیاری از داستاننویسان همدوره خویش نه فقط داستاننویس که تاریخنگار مردم بوده است و آثارش بهترین منابع برای شناخت این بخش مغفول مانده از گستره تاریخاند. رهبر در سال ۱۳۵۲ به سبب فعالیتهای سیاسی و در ارتباط با اندیشههای چپ، دستگیر و زندانی شد و پس از زندان، درخواست استخدام در وزارت فرهنگ و هنرش نیز با رد صلاحیت مواجه شد. از آن پس به انزوا و عزلتی خودخواسته روی آورد و از حضور در مجامع ادبی و فرهنگی امتناع ورزید. در آپارتمانی در تهران روزگار میگذراند و قبل از کهولت سن اکثر روزها در کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی به مطالعه مشغول بود.
نویسنده در مه
نسیم خلیلی، پژوهشگر و منتقد ادبی که در سالهای اخیر، بخشی از مطالعات و فعالیت پژوهشی خود را حول محور بازشناسی آثار چند نویسنده پیشکسوت- امین فقیری، منصور یاقوتی، پرویز دوائی و علیاشرف درویشیان- پیش برده، شناختنامهای هم دربارۀ ابراهیم رهبر منتشر کرده با عنوان «در مه نشسته بود». او که مهمترین درونمایۀ روایتهای رهبر را فقر و تنگدستی میداند، کتابش را در دو فصل کلی نوشته است؛ فصل اول ناظر است بر وجه اجتماعی و تاریخمند قصههای ابراهیم رهبر تحت عنوان «قصهگوی تاریخ و روستا؛ فقر و فرودستان» که در آن به وجوه غالب در داستانهای ابراهیم رهبر با نگاهی تحلیلی و تاریخگرا پرداخته؛ بیماری، فقر، روحیه طغیانگری، حیات کارگرپیشگی، فرسایش مهاجرت و بحران زندگی شهرنشینی و کرختی حیات کارمندی، بسترهای تاریخمند زندگی انسان، خرافات و اندیشههای نجاتجویانه و روانشناسی اجتماعی از جمله مباحثی است که با ارجاعات مکرر به متن روایتهای ابراهیم رهبر در این فصل با رویکردی معطوف به تاریخ و زندگی مردم و عمدتاً فرودستان که نقشآفرینان اصلی قصههای رهبرند، بازنمایی و بازتوصیف شدهاند. فصل دوم اما بیشتر ماهیت طبیعتگرایانه و ناتورالیستی روایتهای ابراهیم رهبر را مورد توجه قرار داده است تحت عنوان «رهبر نویسندهی تماشاگر؛ راوی باران و برنج، توتزار و گنجشک» که در آن هم معرفتشناسی طبیعتدوست نویسنده و روحیه مهربان او در تعامل با حیوانات و درختان بازنمایی شده و هم توجه او به بازجست زندگی در قاب سینما، نمایش و تئاتر که در این نشست بیش از هرچیز روحیه نجاتجویانه و جستوجوی جانپناه در بستری از رنج و فقر و فرسایش مد نظر بوده است؛ اینکه نویسندهای که محتوای روایتهای خودش را از متن اندوهگین زندگی پر از فقر و فلاکت مردم انتخاب کرده، چگونه همچنان خالق توصیفاتی بیبدیل و ساده و دلانگیز از طبیعت و درختان بوده است و گاه قهرمانان قصههایش را از متن اندوه بیرون میکشید و به سینما و تئاتر میبرد تا برای لحظاتی به جادوی تصویر و قصه و نمایش پناه ببرند.
بُنبست آدمهای بیچیز
از ابراهیم رهبر آثاری نظیر: «چاپ آخر زندگی»، «در شهری کوچک»، «شاهد رسمی»، «من در تهرانم»، «نام کسما»، «مهربانان و سه نمایشنامۀ دیگر»، «نونو و چهار نمایشنامۀ دیگر»، «سوگواران»، «دود و آه» منتشر شده است. در ادامه بخشهایی از بررسی داستانهای مجموعه «سوگواران» که روبرت صافاریان در سایت «وینش» منتشر شده، میآید. «سوگواران» مجموعۀ ۷ داستان است. چهار داستان اول داستانهایی هستند در مجموع رئالیستی دربارۀ آدمهایی که تصمیم میگیرند به تداوم زندگی منفعلانۀ خود تن ندهند. در اولی حاجیگل و تقی دو رفیقی هستند که هر سال در آبادیشان قمه میزنند و در این کار شهرتی دارند. تقی اما که قدری جوانتر است دیگر تمایلی به ادامۀ این کار ندارد. آنچه بندِ پای اوست، رفاقت است و وفاداری او نسبت به حاجیگل که دوست دارد به قمه زدن و همراهی با جماعت ادامه دهد. در پایان حاجیگل همین کار را هم میکند اما تقی به دنبالش نمیرود. در داستان دیگری رخسار خانم دخترش را به تهران نزد عمهاش میفرستد تا شوهر دهد. دختر را به مردی تریاکی میدهند و هر بلای ممکنی سرش میآید. او آخر به شمال نزد خانوادهاش برمیگردد و حالا برای خود تصمیم میگیرد. او حالا بدجنسی مادر و انفعال پدر و انفعال خودش را میشناسد و عزم جزم میکند، زندگی خودش را خودش هدایت کند شاید شوهر دومی بکند. «پریشانی» داستانِ نصیر، سربازی شهرستانی که روز جمعهاش را در تهران میگذراند، شب در مسافرخانهای گرم میخوابد و در جریان پرسهها و بیخوابی شبانهاش، زندگیاش در روستا را در فلاشبکهایی مرور میکند و در این اثنا حقیقتی هولناک دربارۀ خانوادهاش بر او روشن میشود. «مه کمکم کنار میرود از آن میان چیز مهیبی به سوی او میآید». در دو داستان شخصیتهایی داریم که «مبارز» هستند، درد مردم را میفهمند و بیان میکنند: موسا جان در «پریشانی» و نصرت کفاش در «سوگواران». اما اینها قهرمانان قصهها نیستند. در «پریشانی» نصیر نسبت به موسا جان احساس بدی دارد و وقتی موسا جان به او طعنه میزند که «تو را هم رخت سربازی تنت کردند؟»، کینۀ او را به دل میگیرد و حواسش هست که او هم با همۀ هارتوپورتش نتوانسته کاری پیش ببرد و لباسهایش به تنش زار میزنند و معلوم است از بازار کهنهفروشها خریده است. مجموعۀ داستانها تصویری به دست میدهند از بُنبستی که آدمهای عمدتاً بیچیز جامعه با آن دست به گریباناند، امیدی که گاهی در تاریکی میدرخشد و یاس و غمی که بر فضای بیرونی و ذهن آدمها سایه انداخته است. تصویری متناسب با شرایط نگارش داستانها در نیمۀ نخست دهۀ ۱۳۵۰ شمسی اما نسبت به فضای کلی زمانهاش، شخصیتر و شاعرانهتر.

