رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > اقتصاد : محققان رفاه اجتماعی

محققان رفاه اجتماعی

نوبل اقتصادی به اقتصاددانان نام‌آشنا رسید

جایزه نوبل اقتصاد به سه اقتصاددانانی رسید که برای ایرانیان خیلی آشنا هستند. سال‌هاست که کتاب «چرا کشورها شکست می‌خورند؟» میان علاقه‌مندان دست‌به‌دست و تجدید چاپ می‌شود. این کتاب را «دارون عجم‌اوغلو» و «جیمز رابینسون» نوشته‌اند و فاخرترین اثری به حساب می‌آید که انتشارات دنیای‌اقتصاد منتشر کرده است. به این دو اقتصاددان، نام «سایمون جانسون» را هم اضافه کنید که هر سه نفر ابزارهایی را توسعه داده‌اند که می‌تواند توضیح دهد که چرا تفاوت‌ها در نهادها ادامه دارد و نهادها چگونه می‌توانند تغییر کنند.
عجم‌اوغلو، جانسون و رابینسون در تحقیقات گسترده خود به مؤلفه‌های اثرگذار بر توسعه اقتصادی کشورها پرداخته‌اند. بنا به اعلام کمیته جایزه نوبل، تحقیقات تجربی این سه اقتصاددان، اهمیت نهادهای سیاسی و اقتصادی را نشان می‌دهد.
دارون عجم‌اوغلو، اقتصاددان ترکی-آمریکایی ارمنی‌تبار است که از سال ۱۹۹۳ در دانشگاه MIT تدریس می‌کند. او در سال ۲۰۰۵ نیز «مدال جان بیتز کلارک» را برنده شد و در سال ۲۰۱۹ عنوان استاد برجسته دانشگاه MIT را دریافت کرد. عجم‌اوغلو بیشتر برای کارش روی اقتصاد سیاسی شناخته شده است. او مقالات زیادی نوشته است که بسیاری از آنها با همکاران قدیمی‌اش «سیمون جانسون» و «جیمز رابینسون» به رشته تحریر در آمده‌اند؛ دو نفر دیگری که در کنارش امروز از سوی آکادمی نوبل، برنده جایزه اقتصاد سال ۲۰۲۴ معرفی شدند.
کتاب‌های «ریشه‌های اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» و «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» را عجم‌اغلو با همکاری رابینسون نوشته است.
سه برنده جایزه نوبل امسال، در مقاله‌ای که مستحق دریافت جایزه نوبل رشته اقتصاد شد، به بررسی مستعرات اروپایی پرداختند. زمانی که اروپایی‌ها بخش‌های بزرگی از جهان را به مستعمره خود تبدیل کردند، نهادهای موجود را تغییر می‌دادند. نهاد به زبان ساده، به معنی تعریف قاعده بازی است. آنها نشان دادند اگر جوامعی پیشرفت نمی‌کنند به خاطر این است که عده‌ای صاحب قدرت اقتصادی و سیاسی به خاطر نفع گروهی خود و به هزینه عدم پیشرفت کل جامعه، همه منافذ ترقی را بسته‌اند. به عقیده آنها، توسعه نیافتن کشورها به دلیل وجود نهادهای تمامیت‌خواه و بهره‌کش است که از منافع اقتصادی دیگران بهره‌مند می‌شوند و نفع‌شان در این است که اقتصاد بسته بماند و آزادی عمل عاملان اقتصادی هرگز محقق نشود. به عقیده این سه اقتصاددان، هنگامی که استعمارگران اندکی وجود داشتند، نهادهای بهره‌کش را تاسیس کردند تا سود بیشتری ببرند. انتخاباتی وجود نداشت و حقوق سیاسی به در مستعمرات به‌شدت محدود بود. در مقابل، مستعمرات با تعداد زیادی استعمارگر مهاجر، نیاز به نهادهای اقتصادی فراگیر داشتند که مهاجران را تشویق به کار سخت و سرمایه‌گذاری در سرزمین جدید می‌کرد. آنها همچنین در مقاله خود نشان دادند، نهادهای بهره‌کش چگونه کشورها را به فقر کشاندند. مناطقی که در زمان استعمار، به طور نسبی، ثروتمند بودند، مدتی بعد در میان فقیرترین مناطق قرار گرفتند. علاوه بر این، آنها از آمارهای مرگ‌ومیر در میان گروه‌های مختلف استفاده کردند و رابطه‌ای را پیدا کردند به این شکل که هر چه مرگ‌ومیر در میان استعمارگران بیشتر باشد، تولید ناخالص داخلی سرانه امروزی کمتر می‌شود. به این دلیل که مرگ‌ومیر استعمارگران بر شیوه انواع نهادهایی که تاسیس شده بودند، تاثیر گذاشت.

آیا نوبل ۲۰۲۴ را نهادگرایان بردند؟
در محافل مختلف گفته می‌شود، این سه اقتصاددانان نهادگرا هستند و جایزه نوبل امسال به اقتصاددانان نهادگرا رسیده است اما دو ملاحظه در این زمینه وجود دارد. یکی اینکه، تعریف نهادگرایی در علم اقتصاد با آنچه در کشور ما مرسوم شده، از اساس متفاوت است و دیگر اینکه، سه برنده جایزه نوبل اقتصاد، متخصصان اقتصاد سیاسی هستند و در حقیقت جایزه امسال به اقتصاددانانی داده شده که در زمینه اقتصاد سیاسی تحقیق می‌کنند. در این میان، نهادگراهای ایرانی تعریف دیگری از نهادگرایی دارند و معتقدند نهادگرایی جایگزینی برای اقتصاد آزاد است. درحالی‌ که مطابق نظر موسی غنی‌نژاد این نظر درست نیست. چنان که مسعود نیلی هم می‌گوید، علم اقتصاد در هسته مرکزی خود عناصری دارد که هیچ‌کدام جزو ویژگی‌های متمایزکننده مکاتب درون علم اقتصاد از یکدیگر نیستند. یعنی اجزای ثابتی در هسته مرکزی علم اقتصاد وجود دارد که مشترک است. این اجزای مشترک در حوزه اقتصاد خرد این است که بازار تخصیص‌دهنده منابع است و زمانی که بازار به درستی کار می‌کند نتیجه‌اش تخصیص مطلوب منابع است. دولت اینجا وظیفه و نقش و جایگاه تنظیم‌گری را بر عهده دارد. اگر انحصار وجود داشته باشد، دولت باید در جهتی حرکت کند که انحصار را به شرایط رقابتی نزدیک و کاری کند که عملکرد اقتصاد هرچه بیشتر به شرایط رقابتی نزدیک شود. چنین وجوهی در مکاتب اقتصادی مشترک‌اند و معمولاً درباره آن بحث زیادی وجود ندارد. اما شرایطی هم وجود دارد که کارکرد بازار یا امکان‌پذیر نیست، یا انجام آن پرهزینه است؛ که منظور، کارکرد عرضه کالای عمومی است اینجا همان‌جاست که دولت مسئولیت دارد. شرایطی هم هست که جهت‌گیری دولت حمایتی است که این جهت‌گیری را با سازوکار تامین‌اجتماعی پیش می‌برد و نقش بازتوزیعی ایفا می‌کند، مثل اینکه مالیات می‌گیرد و از آن طرف هم حمایت‌های اجتماعی خود را دنبال می‌کند. اینجا کمی جای تفاوت دیدگاه بیشتر نه از درون علم اقتصاد، بلکه از منظر نگاه‌های سیاسی به اقتصاد وجود دارد. مثلاً اینکه می‌بینیم احزاب در کشورهای پیشرفته در این زمینه با هم اختلاف‌نظر دارند، اگر نه در زمینه کارکرد بازار و عرضه کالاهای عمومی اختلاف‌نظری وجود ندارد.
در حوزه اقتصاد کلان و رشد اقتصاد و اینکه رشد پایدار اقتصادی برقرار باشد و شرایط رقابتی وجود داشته باشد، سرمایه‌گذاری شود، بهبود تکنولوژی اتفاق بیفتد و… فراتر از آن است که به یک مکتب اقتصادی محدود شود. چون باید شرایطی برقرار شود که رشد اقتصادی رخ دهد و عواملی که لازم است رشد را محدود کند مانند ملاحظات زیست‌محیطی و… باز جزو مشترکات علم اقتصاد است.
حوزه‌های باریکی باقی می‌ماند، مانند اینکه وقتی اقتصاد وارد دوره‌های رونق و رکود می‌شود، دولت در سیاست‌گذاری چقدر نقش داشته باشد؟ یا اینکه چگونه سیاست‌گذاری کند و مسائلی از این دست که به نظر می‌رسد حوزه اختلاف میان اقتصاددانان در کشور ماست. به گمانم، درحال حاضر بیشتر اختلاف‌نظرها در کشور ما به همان حوزه اول برمی‌گردد، یعنی همان حوزه‌ای که مشترکات همه مکاتب اقتصادی است و فراتر از مکاتب اقتصادی قرار دارد. به عبارتی، ما با آنچه در کشورهای پیشرفته مطرح است، فاصله داریم. یعنی اینجا اگر در حوزه‌های مشترک، اقتصاددانی بگوید دولت لازم نیست در بازار رقابتی دخالت کند و بازاری که نزدیک به شرایط رقابتی است باید کار خود را انجام دهد و دولت اگر می‌خواهد در مورد رشد قیمت‌ها، مداخله‌ای انجام دهد نباید در بازار اقتصاد خرد باشد، بلکه باید در سطح اقتصاد کلان باشد و از طریق کنترل رشد حجم نقدینگی این کار را انجام دهد که اینها جزو ابتداییات مشترک علم اقتصاد است. اما اینجا به کسی که این صحبت‌ها را مطرح می‌کند می‌گویند، شما از مکتب خاصی پیروی می‌کنی و به عبارتی، اقتصاددان لیبرال هستی. مشخص است که اصلاً موضوع را متوجه نشدند و نمی‌دانند اقتصاددان لیبرال کجا از بقیه متمایز می‌شود. به همین خاطر، درحال حاضر هیچ ضرورتی ندارد که ما بخواهیم وارد عرصه‌هایی شویم که خود را متمایز کنیم. مبانی فلسفی و آنچه هسته اصلی علم اقتصاد را تشکیل می‌دهد، مبتنی بر این است که اصالت با مردم است و مردم هم در انتخاب خود آزاد هستند و دولت، نهادی است که باید حقوق پذیرفته‌شده مردم را در حوزه‌هایی که ناکارآمدی وجود دارد، تضمین کند. مثل انحصار، نابرابری، توزیع درآمد، فقر و مواردی از این دست که باید دولت از طریق درست اقدامانی را انجام دهد تا ناکارآمدی کاهش پیدا کند.
بسیاری از کسانی که در ایران با عنوان نهادگرا شناخته می‌شوند، بیش از هواداری از یک رویکرد فکری مشخص با روش‌شناسی و الگوهای تحلیلی ویژه آن، انگار یک قبیله سیاسی‌اند که دنبال هماوردی با هم‌دانشگاهیان سابق خود می‌گردند. نهادگرایی ایرانی به آنچه که در جاهای دیگر جهان نهادگرایی خوانده می شود و آن را با کسانی مانند داگلاس نورث و رونالد کوز و تورستن وبلن می شناسند، خیلی ربطی ندارد. در هر شاخه‌ای از دانش و البته اقتصاد دیدگاه ها و مکاتب مختلف وجود دارند، دیدگاهی که اقبال بیشتری دارد و رسمیت می‌یابد جریان اصلی تلقی می‌شود و دیگران را غیرمتعارف (هترودوکس) می‌خوانند. با این حال، با وجود همه اختلافات در پیش‌فرض‌ها و روش و الگوها و دیدگاه‌های نظری همه را می‌توان علم به معنای اعم آن دانست و پویایی علم تا اندازه زیادی به معنای همین گفت‌وگوهای سازنده میان دیدگاه‌های متفاوت است.

باز شدن جدل قدیمی
مسعود نیلی، در نامه سرگشاده‌ای که حدود دو سال قبل خطاب به عباس شاکری نوشت، گفته بود: «سیاستمداران ما از صمیم قلب، شیفته نظرات سلبی شما هستند. شما آرزوهای آنها را بیان می‌کنید. شما دنیایی را ترسیم می‌کنید که هر سیاستمداری به دنبال آن می‌گردد. شما می‌گویید اکسیری به ‌نام اقتصاد نهادگرا وجود دارد که می‌توان با آن، بدون انجام اصلاحات قیمتی در بازارهای مختلف، فساد را کنترل کرد». اما سوال این است که چرا سیاستمداران، نهادگرایان ایرانی را دوست دارند؟
اقتصاددانان جریان اصلی می‌گویند، چون اقتصاد نهادگرای ایرانی در واقع پوششی است که بر توهمات پوشانده شده و چارچوب علمی اقتصاد را ندارد. امروز نسل جدید اقتصاددانان جوان ایرانی که طرفدار بازار آزاد هستند، در بهترین ژورنال‌های اقتصادی ایران مقاله می‌نویسند و در بالاترین سطح آکادمیک اقتصاد دنیا کار می‌کنند. دوستان نهادگرا هم اگر مدعی هستند، همین کار را بکنند. شاید در ایران متر و معیار دقیقی برای اندازه‌گیری علمی بودن مقالات نداشته باشیم، ولی در دنیا ژورنال‌های اقتصادی رنکینگ مشخصی دارد. اگر حرف‌های آنها مبنای علمی دارد، به روش علمی آن را چاپ کنند تا قابل سنجش باشد. اگر مقاله‌ای در یک ژورنال تاپ نهادگرایی چاپ کردند، می‌توانیم درباره‌اش صحبت کنیم.

برچسب ها :

sazandegi

پست های مرتبط

دو اپیزود از شرق آسیا

چین چگونه در اقتصاد و دیپلماسی برنده شد؟ اکونومیست دو مقاله درباره…

۲۴ مهر ۱۴۰۳

دولت دست خود را از جیب مردم بیرون آورد

▫️دولت معافیت‌های مالیاتی را افزایش داد ▫️”عبدالناصر همتی”، وزیر اقتصاد خبر داد:…

۲۳ مهر ۱۴۰۳

هوش بیگانه

هوش مصنوعی ما را کجا می‌برد؟ در ماشین را باز کن؛ بنشین…

۲۱ مهر ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید