به یاد “مجتبی مینوی”
مجتبی مینوی از ادیبان نامدار معاصر ایران نزدیک به ۶۰ سال از عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق در چند و چون فرهنگ و تاریخ ایران و اسلام، زبان و ادب فارسی و نشر متون فارسی کرد. ۱۹ بهمن ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد و بهمن سال ۱۳۵۵ نخستین کسی بود که در آرامگاه مشاهیر بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد. دوران تحصیل او در مدرسه دارالفنون گذشت و با افرادی چون صادق هدایت دوستی و مراوده داشت و بعدها با افرادی چون بزرگ علوی گروه ربعه را تشکیل داد. مینوی در دوران نوجوانی با محمدعلی فروغی و محمد قزوینی آشنا شد و آداب زندگی علمی این افراد بر او تاثیر ویژهای گذاشت؛ روش نقد تحقیقی متون را آموخت و در تهیه خلاصه شاهنامه با فروغی همکاری کرد. در دوره اوج گرفتن نهضت ملی شدن صنعت نفت پس از ۱۵ سال دوری از وطن از انگلیس به ایران بازگشت و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس پرداخت اما یک سال بعد برای جستوجو در کتابخانههای ترکیه و بررسی آثار خطی فارسی، عربی و ترکی به این کشور سفر کرد و همزمان به عنوان رایزن فرهنگی ایران در ترکیه انتخاب شد. از او آثار بسیار زیادی در حوزه نسخههای خطی، کتاب و مقالات به یادگار مانده است از جمله دیوان ناصرخسرو، بخشهایی از شاهنامه فردوسی، ویس و رامین، عیونالحکمه تألیف ابن سینا همچنین آثار تصحیح شده فردوسی و شعر او. مینوی در تمام طول دوران زندگی هر کتابی که میخرید، تاریخ خرید را روی آن مینوشت و در پایان عمر این کتابخانه را با بیش از ۲۵ هزار جلد کتاب به مردم این تقدیم کرد. شیفته فردوسی و شاهنامه بود؛ فردوسی را جولانگه حس غرور ملی میدانست و معتقد بود، شاهنامه برای مردم ایران از سه لحاظ مهم است: نخست اینکه یکی از آثار هنری ادبی بسیار بزرگ است و از طبع و قریحه یکی از شاعران بزرگ قوم ایران زاده و بر اثر همت، پشتکار و فداکاری او چندین سال خون دل خوردن او به وجود آمده است. دوم اینکه تاریخ داستانی و حکایات نیاکان ملت ایران را شامل میشود و در حکم نسبنامه این قوم است و در نهایت اینکه زبان آن فارسی است و فارسی محکمترین زنجیر علقه و ارتباط طوایفی به شمار میرود که در خاک ایران ساکن هستند. محمدتقی دانشپژوه، نویسنده و مترجم و مصحح او را اینگونه توصیف میکند: «مینوی شخصی بود که همه اسباب تحقیق و بررسی علمی در او گرد آمده بود و گذشته از دقت نظر و هوش تندوتیزی که داشت، اطلاعات و آگاهی علمی او بسیار گسترده بود». مینوی معتقد بود که شعر کهنه و نو ندارد و شعر باید خوب باشد؛ اشخاص آزاد هستند، شعر بگویند بدون قافیه و وزن و بدون رعایت قواعد سنتی شعر فارسی اما کلماتی که کنار هم میآیند باید معنایی را برسانند اگر معنی نداشته باشد، ردیف کردن کلمات کنار هم کار عبثی است.