چرا روشنفکران علیه سرمایهداری موضع میگیرند؟

مخالفت روشنفکران با کاپیتالیسم پدیدهای قابل تأمل است زیرا سایر گروههای اجتماعی- اقتصادی مشابه چنین سطحی از تعارض را نشان نمیدهند. این در حالی است که روشنفکران در جوامع سرمایهداری از شرایط مطلوبی برخوردارند: آنها آزادند ایدههای نو خلق و منتشر کنند، مطالعه کنند و در مباحثات شرکت جویند. مهارتهای حرفهایشان مورد تقاضاست و درآمدشان عموماً بالاتر از میانگین جامعه است. با این حال، مخالفت روشنفکران با کاپیتالیسم از آن جهت اهمیت دارد که آنها نقش کلیدی در شکلدهی ایدهها و تصورات جامعه ایفا میکنند. به باور رابرت نوزیک، فیلسوف فقید دانشگاه هاروارد، ریشه تنفر روشنفکران چپ از کاپیتالیسم به تفاوت در معیارهای ارزشگذاری در دو نظام دانشگاه و جامعه سرمایهداری بازمیگردد. منظور نوزیک از روشنفکران، افرادی هستند که حرفهشان با ایدهها و کلمات گره خورده است مانند شاعران، نویسندگان، منتقدان ادبی، روزنامهنگاران، و بسیاری از اساتید دانشگاه که عمدتاً در محیطهای دانشگاهی، رسانهای، یا نهادهای دولتی فعالیت میکنند. روشنفکران انتظار دارند در جامعه از جایگاه والا، پرستیژ و قدرت برخوردار باشند. آنها خود را ارزشمندترین و شایستهترین افراد جامعه میدانند و معتقدند که جامعه باید پاداشها را بر اساس شایستگی و ارزش توزیع کند. اما نظام سرمایهداری به روشنفکران چنین اعتباری نمیبخشد و اصل توزیع مبتنی بر شایستگی را به شکلی که آنها انتظار دارند، برآورده نمیکند. در این نظام، پاداشها بر اساس تقاضای بازار و ارزش اقتصادی تعیین میشود. برخلاف تجار یا کارگرانی که در بازار موفق نیستند، روشنفکران به دلیل حس خودبرتربینی، احساس میکنند بازار به آنها خیانت کرده و همین امر عداوت آنها را نسبت به کاپیتالیسم برمیانگیزد.
چرا روشنفکران خود را برتر میدانند و از توزیع مبتنی بر شایستگی حمایت میکنند؟
با افزایش اهمیت دانش مکتوب، نظام آموزش مدرسهای گسترش یافت و به نهادی کلیدی در شکلدهی دیدگاه افراد، پس از خانواده، تبدیل شد. تقریباً همه روشنفکران از مسیر آموزش مدرسهای گذشتهاند. آنها در مدرسه موفق بودند، در مقایسه با همسالان خود برتر شناخته شدند، تشویق شدند، پاداش دریافت کردند و مورد توجه معلمان قرار گرفتند. چگونه ممکن بود خود را برتر ندانند، در حالی که نظام آموزشی به آنها آموخت که شایستهتریناند؟ مدرسه به آنها اصل پاداش بر اساس شایستگی را القا کرد.
اما بازار درس دیگری میآموزد. در نظام بازار، بالاترین پاداشها به کسانی تعلق نمیگیرد که مهارتهای بیانی برتری دارند یا از توانمندیهای روشنفکری برخوردارند. این تناقض میان انتظارات شکلگرفته در مدرسه و واقعیت بازار، حس سرخوردگی روشنفکران را برمیانگیزد. آنها معتقدند که جامعه کاپیتالیستی آنها را از پاداشی که شایستهاش هستند، محروم کرده است. این محرومیت نهتنها به پاداشهای مادی مانند ثروت و مقام محدود نمیشود بلکه به این واقعیت نیز مربوط است که جامعه فعالیتهای روشنفکری را ارزشمندترین نمیداند. این امر به نوبه خود حس تنفر آنها را نسبت به کاپیتالیسم تشدید میکند.
روشنفکران آرزو دارند که کل جامعه مانند مدرسهای باشد که در آن موفق و مورد تقدیر بودند. نظام آموزشی با ایجاد معیار پاداشدهی متفاوت از جامعه، باعث شد برخی از دانشآموزان ممتاز بعدها در دنیای واقعی با کاهش جایگاه خود مواجه شوند. آنها که در مدرسه در رتبههای برتر قرار داشتند، اکنون خود را شایسته بالاترین مقامها در جامعه میدانند. وقتی جامعه نتواند انتظارات آنها را برآورده کند، حس نفرت در آنها شکل میگیرد. به این ترتیب، میتوان گفت که نظام آموزشی زمینهساز احساسات ضدکاپیتالیستی در میان روشنفکران است. از سوی دیگر، روشنفکران در نظام رسمی مدرسه که پاداشها توسط مرجع مرکزی (معلم) توزیع میشود، موفق بودهاند. بنابراین تعجبی ندارد که توزیع سازمانیافته و مرکزی پاداشها و کالاها (مانند آنچه در سوسیالیسم دیده میشود) برای آنها جذابتر از آشوب ظاهری بازار باشد. در جامعهای که کودکان از طریق نظام آموزشی غیرخانوادگی با هنجار پاداش بر اساس شایستگی آشنا میشوند، انتظار دارند جامعه نیز بر همین اساس با آنها رفتار کند. بر اساس فرضیه نوزیک، گسست میان موفقیت در مدرسه و درآمد در بازار، حس سرخوردگی و مخالفت با نظام بازار را تقویت میکند.

