هادی مرزبان کارگردان و بازیگر در ۸۱ سالگی درگذشت
هادی مرزبان نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر و سینمای ایران که مدتی به دلیل بیماری در بیمارستان نیکان غرب بستری شده بود، صبح یکشنبه دوم آذر در ۸۱ سالگی درگذشت. این خبر را پیش از رسانهها، همسرش فرزانه کابلی بازیگر تئاتر و تلویزیونی با ضبط ویدئویی از مقابل بیمارستان اعلام کرد. این کارگردان مدتی بود که به دلیل توموری که در لوزالمعده داشت در بیمارستان بستری شده بود و در روزهای پایانی عمرش به دلیل وخامت حال به آیسییو منتقل شد. این توده باید از لوزالمعده خارج میشد اما مرزبان به دلیل وضعیت جسمی و سن بالا آمادگی این جراحی را نداشت و در دو روز پایانی به دلیل وخامت حال با تزریق آمپول بیهوشی در خواب مصنوعی به سر میبرد.
فرزانه کابلی پس از مرگ مرزبان گفت: تمام سعی خودم را کردم که هادی به خانه بازگردد، هر روز مطمئن و محکم بودم که هادی به خانه بازمیگردد، تمام خانه را برای بازگشتش آماده کرده بودم اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. باورم نمیشود که هادی مرزبان رفت.
هادی مرزبان از چهرههای شاخص تئاتر معاصر ایران بود؛ هنرمندی که عمرش را بر صحنه گذاشت و در تمام بیش از نیم قرن فعالیت هنری به تئاتر ایرانی وفادار ماند. او از مهمترین مفسران و احیاگران نمایش ایرانی محسوب میشد. مرحوم اکبر رادی، نمایشنامهنویس معاصر ایرانی مجوز اجرای آثارش را از میان تمامی کارگردانان ایرانی تنها به هادی مرزبان داده بود و او بود که فقط میتوانست نمایشنامههای رادی را به صحنه بیاورد. چراکه مرزبان برخلاف دیگر کارگردانان در آثار رادی، تغییری اجرا نمیکرد و نمایشنامه را به همان شکل و شمایل اصلی خود به صحنه میبرد. مرزبان طی چهار دهه ۱۰ اثر معروف اکبر رادی را روی صحنه برد. او در تدارک اجرای تازهترین نمایشش با نام «پریزاد» بود که نتوانست آن را به سرانجام برساند. این نمایش هم قصهای ایرانی داشت. داستان نمایش «پریزاد» به دهه ۲۰ برمیگردد، زمانی که رضا خان رفته بود و محمدرضا پهلوی، جانشین او شده بود. در آن مقطع گروهی از ایرانیان از ایران به روسیه مهاجرت کردند. در این نمایش عدهای از مردم در یک شب سرد برفی در قهوهخانهای متروکه گرد هم میآیند و ماجراهایی رخ میدهد.
مرزبان حدود ۴۶ سال در تئاتر ایران، نمایش به صحنه برد. در تمامی این مدت دل در گروه نمایش ایرانی داشت و با وسواس و حساسیت خاصی، نمایشهای ایرانی را به شیوههای مختلف این نمایش به اجرا درمیآورد. همین چند ماه پیش بود که در افتتاحیه یک نمایش گفته بود: «سال ۱۳۵۸ که بسیاری از شما هنوز متولد نشده بودید، اولین نمایشم را پس از تحصیل در انگلستان با عنوان «طائب» اینجا اجرا کردم که بر اساس یک قصه محلی مازندرانی بود. از آن سال در این سالن نمایشهای ۱۰۰ درصد ایرانی را اجرا کردهام و این را از افتخارات خودم میدانم».
او همیشه منتقد این بود که هنرمندان ایرانی تمایل بیشتری به اجرای نمایشنامه خارجی دارند و میگفت: «برخی از استادان در دانشگاه به محض اینکه پا به کشورهای دیگر میگذارند، شناسنامه و هویتشان را از یاد میبرند. یادشان میرود که اینجا حماسه فردوسی را داریم، سعدی و حافظ و مولانا داریم. متاسفانه یکی از استادان دانشگاه به یکی از بازیگران من گفته بود اصلاً درام ایرانی نداریم. فکر میکند، آن دانشگاه را فقط او رفته است. فکر میکند اگر فرنگ رفته فقط او رفته است. تئاتر ایرانی برای من مهم است و به آن افتخار میکنم».
همینطور هم بود. او شهره به اجرای نمایشهای ایرانی بود و با عشق و افتخار، انواع این نمایشها را به شیوههای مختلف نمایش ایرانی از روحوضی تا طربخوانی به اجرا درمیآورد. تلاش میکرد، اجراهایش تلفیقی از گونههای نمایشی ایرانی باشد و با موسیقی ایرانی، آن را همراه میکرد.
مرزبان دانشآموخته رشته بازیگری و کارگردانی از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۲ بود و فعالیت خود را در تئاتر از سال ۱۳۴۵ آغاز کرد و به بازیگری در تئاتر پرداخت. در نمایشهایی به کارگردانی مصطفی اسکویی و حمید سمندریان بازی کرد و پس از آن راهی لندن شد از دانشگاه بورنل این شهر مدرک کارشناسی ارشد طراحی و کارگردانی تئاتر را در سال ۱۳۵۷ دریافت کرد. پس از انقلاب به ایران بازگشت و کارگردانی تئاتر را آغاز کرد. او بیش از ۱۵ تلهتئاتر را در تلویزیون کارگردانی کرد و در کنار کارگردانی به بازی در نمایشهای تلویزیونی هم میپرداخت.
او هم بازیگر خوبی بود و هم کارگردانی که میدانست چطور باید تماشاگر را به سالن تئاتر بیاورد. بیشتر اجراهایش پرتماشاگر بود و میدانست چطور مخاطب را راضی از سالن نمایش بیرون بفرستد. متنهایی هم که انتخاب میکرد، اثر نویسندهها حاذق بود و میدانست چه نمایشنامهای به درد اجرای صحنه میخورد. همسرش فرزانه کابلی هم تقریبا در تمامی نمایشهایش به عنوان بازیگر حضور داشت و این دو زوج هنری خوبی بودند که هم در زندگی و هم در کار، همراه خوبی برای هم بودند. میگفت: «خدا را شکر از زندگی با فرزانه راضیام. هیچ اختلافی نداریم و در کار هم خیلی از همدیگر استفاده کردیم. من از فرزانه در کارها خیلی استفاده کردم به خصوص از طراحیهایش و نیز بازیاش مثلاً در همان نمایش تانگوی تخممرغ داغ، فرزانه در آن جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت. خیلی با هم کار میکردیم و فرزانه هم همیشه میگوید؛ هادی وقتی تئاتر کار میکند خیلی بد اخلاق میشود و ما دعواهایمان فقط در آن موقع است. اگر فرزانه کاری روی صحنه نداشته باشد، پشت صحنه به عنوان طراح حرکات، خیلی جاها به درد کار من خورده است».
مرزبان یکی از آخرین کارگردانان نمایش ایرانی بود که تعصب خاصی بر اجرای این نمایشها داشت. شاید در حال حاضر هیچ کارگردانی در تئاتر در این زمینه به پای او نمیرسد و به احتمال زیاد از این پس نمیتوان کارگردانی را در تئاتر پیدا کرد که مانند او بر اجرای متون ایرانی تعصب داشته باشد و به آن افتخار کند.

