سیدمصطفی هاشمیطبا عضو شورای عالی مشورتی حزب کارگزاران سازندگی ایران
انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری موضوعی مهم است. حال دیگر زمانی هم برای به نتیجه رسیدن و انتخاب رئیسجمهور آینده ایران نمانده است. شاید مشارکت مردم در انتخاباتها را بتوان اولین نکته مهمی دانست که از سال ۱۴۰۰ توجه همگان را به خود جلب کرده است. معضلی به نام مشارکت بسیار پایین مردم که گویا به هیچ عنوان هم راضی به شرکت نمیشوند. هرچند احتمال این وجود دارد که این بار با دو انتخابات قبل متفاوتتر باشد. به نظر میرسد که در ۸ تیرماه ۱۴۰۳ مشارکت بیشتر از انتخابات مجلس خواهد بود اما نه خیلی بیشتر بلکه کمی بالاتر از آن. این افزایش مشارکت را هم احتمالاً اصلاحطلبان بتوانند بالا ببرند. برخی معتقدند که مشارکت با فاصله بسیار زیادی اتفاق خواهد افتاد اما این مساله کاملاً محسوس است که در شرایط فعلی کشور نمیتوان به هیچ عنوان مشارکت را بالا برد. شاید به حدود ۵۰ درصد برسد اما بیشتر نه. مگر اینکه اتفاق خاصی بیفتد تا مردم جلب توجه نشان دهند. مردم فکر نمیکنند که هیچ کدام از اینها بتوانند کار خاصی انجام دهند. بنابراین معتقدند هر کسی میخواهد بیاید، بیاید. به ما ارتباطی ندارد زیرا فرقی نمیکند که به کدام کاندیدا رای بدهیم. در عمل نمیتوانند کاری کنند. یعنی مردم سیاستزده شدهاند. یعنی از سیاست کنار کشیدهاند. به نوعی جامعه ایران قهر سیاسی کرده است. از جهتی میتوان گفت که از بین ۵ کاندیدای اصولگرا هنوز هم برای اینکه پیشبینی کنیم که آیا ممکن است به نفع یکدیگر کنار بکشند یا خیر زود است؟ کمااینکه آنها به جامعه این را متبادر میکنند که با یکدیگر اختلاف دارند اما به جرأت میتوان گفت که این دعواها زرگری است. در تاریخ ما دعواهای زرگری بسیار زیاد است. بعد هم با هم رفیق میشوند. حتی نمیتوان درست حدس زد که از بین این ۵ نامزد کدام اقبال بیشتری دارند. لذا اینطور نیست که تا آخر فرمان روی ۵ تا باشد و احتمالا بالاخره یک جوری با همدیگر کنار میآیند و حداقل این است که برای اینکه آرا شکسته نشود به نوعی ائتلافهایی انجام میدهند. در هر حال، انتخابات در ایران پیچیدگیهای خودش را دارد. نمیشود خیلی رفتار مردم را هم پیشبینی کرد. نامزدهای اصولگرا که در ظاهر با یکدیگر اختلاف دارند و به نفع رقیبشان کنار نمیروند، مطمئناً با همدیگر و بعضی از مقامات ارتباطاتی دارند و دائم با همدیگر کلنجار میروند. در چنین شرایطی حتی افرادی هم که خودشان میگویند ما مطلعایم هم در قضیه ماندهاند. تحلیلهایی ارائه میدهند اما معلوم نیست این تحلیلها چقدر درست و واقعی باشد. راه درست انتخاباتی که بتواند مردم را پای صندوق رای بکشد این است اولاً افرادی که میخواهند انتخاب شوند باید سابقه کار مشخص داشته باشند. سابقه کارشان هم این نیست که مثلاً فرض کنید، طرف رفته باشد در وزارت مسکن کارمند شده باشد و بعد مدیرکل شده باشد بلکه صحبت از مدیریت در بخشهای مختلف است. یعنی اینکه اگر هر جایی رفته است، آثاری از خود باقی گذاشته باشد. بنابراین زمانی که به چنین مسالهای توجه نشود طبیعتاً هر کسی از داخل قوطی میتواند بیرون بیاید. نباید فراموش کنیم که صلاحیت فقط صلاحیت سیاسی و مورد قبول نظام نیست. نظام را خیلیها قبول دارند. خیلیها هستند که فدایی نظام هستند اما صلاحیت رئیسجمهوری علاوه بر این باید توانایی در مدیریت بخشهای مختلف و آشنایی در زمینههای مختلف باشد تا برآیند کاری مثبت داشته باشد. ولی وقتی چنین چیزی وجود ندارد چطور میشود، صلاحیتها را تشخیص داد. متاسفانه باید گفت که ما در ایران اصلاً حزب نداریم، محفل داریم. چند نفر دور هم مینشینند و میگویند حزب! حزب آن است که در همه جا طرفدار داشته باشد بنابراین نمیتوانند کاری هم انجام دهند.