درباره “حسین علا”، نخستوزیر دربار پهلوی
حسین علأ مهمترین شخصیت سیاسی بود که در پایان یافتن غائله آذربایجان و بیرون راندن نیروهای شوروی از ایران نقشآفرینی کرد. او زمان نمایندگی خود در مجلس پنجم به همراه مدرس، تقیزاده و مصدق با طرح پادشاهی رضاشاه مخالفت کرد اما با وجود چنین سابقهای به عنوان پدر معنوی محمدرضا پهلوی شناخته میشود. سازندگی به مناسبت سالروز تولد این شخصیت تاریخی و همزمانی آن با پایان غائله آذربایجان به بررسی کارنامه او پرداخته است.
دوره قاجار تا سلطنت رضاشاه
حسین علأ در خانواده سیاستمدار و مرفه به دنیا آمد. وقتی چهار ساله بود، پدرش به ریاست کنسول ایران در مسکو در آمد و او را هم با خود به مسکو برد. تحصیلات خود را تا رشته حقوق در انگلستان ادامه دارد و منشی سفارتخانه ایران شد. او همراه پدر به چندین ماموریت رفت و تجربیات سیاسی زیادی را پشت سر گذاشت تا اینکه در اواخر سلطنت قاجار در سال ۱۲۹۶ به عنوان وزیر تجارت، فلاحت و فوائد عامه انتخاب شد. حضور کوتاه ۸ ماههاش در این وزارتخانه، اثرگذار بود. درخواست لیست تجار ایرانی و خارجی، درخواست اطلاعات مربوط به امور فلاحت و زراعت، استخدام متخصص فلاحت و تجارت از کشورهای هلند، دانمارک و سوئیس، درخواست ارسال کتاب، اطلس تاریخی و جغرافیایی، مجلات مربوط به فلاحت، تجارت و فوائد عامه از کشورهای فرانسه، آلمان، هندوستان، روسیه و ترکیه و سفر به نیویورک برای مذاکره با مورگان شوستر ازجمله اقدامات حسین علأ در مسند وزارت بود. در سال ۱۲۹۷ وزیر مختار ایران در مادرید و سال بعد آن وزیر مختار ایران در واشنگتن و بعد به ایران برگشت و در مجلس پنجم به نمایندگی انتخاب شد. او در این مجلس در کنار همراه حسن تقیزاده، دکتر محمد مصدق و یحیی دولتآبادی یکی از مهمترین مخالفان انقراض قاجار و تاسیس حکومت پهلوی بود. حسین علأ آذر سال ۱۳۰۴ در نطقی کوتاه، تغییر سلطنت را غیرقانونی اعلام کرد: «آقایان همه میدانند که بنده شهوت کلام ندارم و ماجراجو هم نیستم، حتیالمقدور میل دارم که قضایا به خونسردی گذشته باشد ولی در عین حال وجدان یک نفر وکیل هیچ اجازه نمیدهد که در مقابل یک جریانات خلاف قانون، سکوت اختیار کرده و تسلیم قضایا و حوادث شود. بنده به طور واقع و مختصر عرض میکنم که ماها هیچ اختیار نداریم که وارد این مذاکره و طرح این مساله بشویم زیرا رای دادن به همچو طرحی را بنده به کلی مخالف قانون اساسی که ما حافظ آن هستیم میدانم، [بابی] مفتوح خواهد شد که برای مملکت مضر خواهد بود».
اعتماد به علأ و حضور در حکومت پهلوی
با وجود مخالفتی که علأ با سلطنت رضاهشاه پهلوی داشت اما با تغییر سلطنت هم جدایی او از سیاست تنها دو سال زمان برد. از مجلس ششم بازماند و از سال ۱۳۰۶ با حضور در کابینه مستوفیالممالک به عنوان وزیر فوائد عامه به میدان سیاست برگشت. مرد آرام و سیاستمداری با تجربه که رضاشاه ترجیح داد از تجربیات او در امور سیاست داخلی و خارجی استفاده کند و در زمان طرح پرونده شکایت ایران علیه شرکت نفت بریتانیا به سازمان ملل برای این کار انتخاب شد و مذاکراتی را در این باره آغاز کرد. پس از شهریور سال ۱۳۲۰ خلع رضاشاه و حضور محمدرضاشاه در رأس حکومت پهلوی هم اعتماد به او ادامه داشت و در پستهای مختلفی قرار گرفت درحالی که شاه جوان ایران، حس پدر و فرزندی نسبت به حسین علأ داشت.
حضور پررنگ در غائله آذربایجان
یکی از تاریخیترین اقدامات علأ در زمان بحران سال ۱۹۴۶ در ایران که به غائله آذربایجان معروف است، اتفاق افتاد. پس از شهریور ۱۳۲۰ و یورش متفقین به شمال و جنوب ایران، بخشی از ایران در خطر اشغال دائمی قرار گرفت، شوروی نه تنها حاضر به خروج از آذربایجان ایران نبود که درصدد تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان هم بود. سیدجعفر پیشهوری، رهبر فرقه دموکرات آذربایجان چنین وظیفهای را بر عهده گرفته بود و مدتی هم موفق شد، استقلال آذربایجان را به دست بیاورد اما در ادامه شکست خورد. علأ در آن زمان به عنوان سفیر کبیر به واشنگتن و شورای امنیت رفت تا از حقوق ایران دفاع کند. او در مصاحبهای با روزنامه اطلاعات مهمترین خاطره و بزرگترین افتخار دوران سیاسی خود را شکایت به شورای امنیت دانسته بود: «در آن موقع مسئولیت بس خطیر در یک موقعیت حیاتی به عهده من گذاشته شده بود و من با اطلاع کامل از محظورات دولت مرکزی، مجبور شدم به خاطر حفظ استقلال و تمامیت ارضی میهن عزیز از دستورات دولت مرکزی خارج، مشکل را به نفع میهن خود حل کنم و در نتیجه فشار روحی شدید ناشی از این ماموریت تا مدتی مریض و بستری بودم و این خاطره هیچوقت برای من فراموش نخواهد شد و آن را بزرگترین افتخار برای خود و خانوادهام میدانم». اگرچه ارتشبد حسین فردوست معتقد است که ایران به پیشنهاد آمریکاییها به سازمان ملل نماینده فرستاد تا این مساله مطرح شود: «در واقع نقش اصلی را آمريكا داشت كه در خفا به سازمانها و عوامل خود میگفت كه با مواضع ايران موافقت كنند. يك روز محمدرضا به من گفت كه خوشبختانه اين رئيسجمهور آمريكا (ترومن) خيلی محكم با روسها صحبت كرده و احتمال خيلی زياد هست كه اگر روسها پررويی نكنند، واحدهایشان از ايران خارج شود». هر چند سیدحسن تقیزاده در خاطراتش از عدم حمایت تهران به ویژه احمد قوام از علأ در آن زمان نوشته است و اینکه در نهایت فرستاده ایران، تلگراف حکومت مرکزی را نادیده گرفت و بحث درباره آذربایجان در شورای امنیت را ادامه داد: «عاقبت به تقویت آمریکا و شورای ملل متحد و بیش از همه به وسیله مجاهدت مرحوم علأ، روسها ایران را تخلیه کردند». سرپیچی از دستور دولت مرکزی هم آنطور که از نامه حسین علأ به او برمیآید، خشم قوام و ارسال نامهای به دبیرکل سازمان ملل شده است: «تلگراف کرده بودم که هنوز قضیه آذربایجان خاتمه نیافته و ارتباط مستقیم با ماموران نداریم، هیاتی برای تحقیقات میفرستم پس از تحقیق، تخلیه آذربایجان را به جنابعالی اطلاع میدهم. جنابعالی هم لازم بود که فقط در زمینه همین دستور به شورای امنیت توضیح دهید. آنچه را علاوه بر دستور گفته یا نوشته باشید، در حکم این است که از طرف اینجانب گفته و مرا در محظور بزرگ گذاردهاید زیرا اگر بگویم، نماینده دولت برخلاف امر دولت اقدام نموده، قبول نمیکنند و اگر اظهارات جنابعالی را تصدیق کنم با نظراتی که در حل مشکلات و رفع غائله آذربایجان دارم، وفق نمیدهد و خود را به خدعه و تزویر معرفی نموده ودوبل ژو بازی نمودهام و از هدف خود که رفع مشکلات را با صدق گفتار در نظر دارم، دور افتادهام. این است که لازم میدانم فوری نامهای که به دبیر سازمان ملل نوشتهاید را پس بگیرید». به هر ترتیب آذر ۱۳۲۵ غائله تمام شد و نیروهای شوروی، خاک ایران را ترک کردند. حسین علأ از افراد نزدیک به مصدق و در عین حال محمدرضاشاه بود بنابراین در دوران زمامدارای مصدق رابط بین این دو ماند. در سال ۱۳۳۴ در سمت نخستوزیر وقت پهلوی، فدائیان اسلام نقشه ترور او را کشیدند؛ تروری که البته ناموفق بود. علأ فروردین ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ دو بار از نخستوزیری استعفا کرد، دومین بار هم استعفایش پذیرفته شد و دوباره به وزارت دربار تعیین شد. او تا سال ۱۳۴۲ وزیر دربار بود و ۲۱ تیرماه ۱۳۴۳ در تهران از دنیا رفت.