رنگ‌زمینه

مرگ گران

درباره فیلم “اتاق مجاور”

مسلماً بارها افراد با موضوع بحث‌برانگیز اتانازی روبه‌رو شده‌اند؛ تزریق عامدانه دارو یا اقداماتی که سبب مرگ می‌شود و در مورد افرادی صدق می‌کند که دچار بیماری‌های ناعلاج با دردهای کشنده‌اند، ‌یا اشخاصی که دچار افسردگی‌های مزمن می‌شوند. اتانازی ریشه در زبان یونانی دارد که به معنی مرگ خوب است. در اسلام، یهودیت و مسیحیت این عمل پذیرفته نیست، چراکه جسم انسان امانتی در دستان اوست و باید هر کاری برای حفظ این بدن انجام دهد. موضع‌گیری کشورهای مختلف، در این زمینه متفاوت است، نخستین کشوری که اتانازی را به رسمیت شناخت؛ سوئیس بود. این کشور در سال ۱۹۴۲ اتانازی را عمل قانونی دانست به تدریج کشورهای دیگر ازجمله هلند، بلژیک، لوکزامبورگ، اسپانیا و اتریش به آن اضافه شدند و به‌تازگی بریتانیا اجازه مرگ اختیاری را تصویب کرده است، در آمریکا تنها در ۱۰ ایالت این اقدام قانونی است و در سایر ایالت‌های دیگر به آن‌ نگاه مجرمانه دارند. ‌کانادا از مخالفان سرسخت این شیوه مرگ است و حالا پدرو آلمودوار، کارگردان اسپانیایی برنده اسکار با ساخت فیلم «اتاق مجاور» دست روی این موضوع جنجالی گذاشته است.
«اتاق مجاور» به‌عنوان نخستین فیلم بلند انگلیسی‌زبان آلمودوار در سال گذشته برنده جایزه شیر طلایی ونیز شد. او فیلمش را با اقتباس از رمان «چه قرار است تجربه کنی» اثر سیگرید نونز روانه سینماهای جهان کرد. این کارگردان شاخص، هستی و نیستی و تقابل بین زندگی و مرگ را در فیلمش نشان می‌دهد، در واقع تلاش وی برای پاسخ به مهم‌ترین و بی‌پاسخ‌ترین دغدغه‌های ذهنی بشر در اثرش مشهود است.
تیلدا سوئینتون، جولین مور و جان تو تورو در این اثر هنرنمایی کرده‌اند. فیلم درباره دیدار دوباره دو ‌دوست قدیمی، مارتا و اینگرید بعد از سال‌ها در نیویورک است. مارتا خبرنگار سابق جنگ به دلیل سرطان در آستانه مرگ قرار دارد ‌‌و اینگرید، نویسنده کتاب پرفروش «ترس از مرگ» است. در این تجدید دیدار، مارتا از اینگرید می‌خواهد که برای اتانازی همراهی‌اش کند و در آخرین روزهای زندگی در کنارش باشد. فیلم از همان ابتدا نشان می‌دهد نگاهش به پدیده مرگ سانتی‌مانتال است؛ دقیقاً از جایی که اینگرید درحال امضا کردن کتاب برای مخاطبانش است و می‌گوید: «من مرگ را نمی‌توانم بپذیریم» آلمودوار این شخصیت را در موقعیتی قرار می‌دهد که برای پذیرش و تسلیم مرگ آماده شود. این دیالوگ اینگرید در ابتدای فیلم تا حد زیادی مضحک به نظر می‌آید، چراکه مرگ در بندبند وجود بشر نهادینه شده است و بدون آن، زندگی معنا پیدا نمی‌کند. در واقع آلماوآر از همان ابتدا نشان می‌دهد که می‌خواهد به کاراکترش رودست بزند و داستان با همین ترفند آغاز می‌شود. شخصیتی که مرگ را نمی‌تواند بپذیرد در موقعیت قرار می‌‌گیرد که چاره‌ای جز این کار ندارد. او با همان نگاهی که مرگ دارد در کنار دوستی قرار می‌گیرد که تمایل زیادی به رخت بستن از این دنیا دارد و حالا باید همراهی برای رسیدن به این هدف را بپذیرد و در نهایت تنها کسی است که به خاطر دوستی دیرینه‌اش قبول می‌کند تا دم مرگ همراه دوست قدیمی‌اش باشد. اما مشکل بزرگ فیلم شخصیت‌پردازی اینگرید است. در واقع او در برابر زندگی و مرگ دوستش بلاتکلیف است. نه در برابر او مقاومتی از خود نشان می‌دهد و نه اینکه از تصمیمی که او گرفته برآشفته می‌شود. مخاطب به راحتی نمی‌تواند کنش و واکنش‌های این شخصیت را بپذیرد و با او همراه شود. اما مارتا را باور کرده و حتی با او همراه می‌شود، چراکه آلمادوآر در پردازش این شخصیت جزئیات را به خوبی در نظر داشته و او را آنقدر با اراده و محکم نشان می‌دهد که تماشاگر می‌فهمد، انتخاب مرگ هم از روی ضعف و ناکامی نیست و او با همان روحیه قوی به پیشواز مرگ می‌رود.
زمانی که مارتا و اینگرید به هم می‌رسند، روایت به صورت غیرخطی برای مخاطب به نمایش گذاشته می‌شود. اما مشکل اینجاست که فلش‌بک‌هایی که در داستان گنجانده شده اصلاً به روند داستان کمک نمی‌کند. شاید بهتر این بود که برای درک بیشتر دوستی این دو زن میانسال، فلش‌بک‌هایی در مورد شکل‌گیری دوستی بین مارتا و اینگرید به مخاطب نشان داده می‌شد.
در «اتاق مجاور»دغدغه مهم پدرو آلمودوار، تنها اتانازی است و گویا به همین خاطر فرم و شخصیت‌پردازی در فیلم ضعیف و در سطح باقی‌مانده است و با روند کندی که دارد، بازی‌ها و داستان عمیق نیست. در این میان هم مقادیری شعارهای محیط زیستی، مبارزه با آلودگی زمین و تلاش‌های کاراکتری به نام دمین که دوست مشترک این دو زن است، گل‌درشت از آب درآمده است. چنانچه حتی اگر این کاراکتر در فیلم وجود هم نداشت به روایت خدشه‌ای وارد نمی‌کرد. در فیلم، مخاطب شاهد مرگی گران است. زنی لباس‌های فاخر می‌پوشد، ویلای چند هزاردلاری در حومه نیویورک برای مرگ خودخواسته‌اش اجاره می‌کند و قرص اتانازی را از طریق دارکوب با قیمت آنچنانی می‌خرد حتی به هنگام مرگش هم گران‌ترین لباسش را بر تن می‌کند که همگی نشان از آن دارد که مرگ خودخواسته مارتا، چقدر لاکچری است و همه اینها ویژگی‌های اغلب افرادی را نشان می‌دهد که تمایل به اتانازی دارند. در واقع آنهایی که از ثروت و رفاه چیزی کم ندارند، دست به این کار می‌زنند و خود در موقعیت چنین مرگی قرار می‌دهند. وگرنه افرادی که دارای چنین پول و ثروتی نیستند، نمی‌توانند شرایط و موقعیت چنین مرگی را به دست خود فراهم کنند.
با همه اینها نباید از طراحی صحنه و قاب رنگ‌ها در فیلم غافل ماند. «اتاق مجاور» از منظر رنگ و ترکیب‌بندی یکی از آثار شاخص سال‌های اخیر است. آلمودوار به‌عنوان پادشاه رنگ‌ و نور در فیلمسازی به خوبی توانسته امضای بصری‌اش را در این اثر هم بر جای گذارد. سه رنگ اصلی قرمز، زرد و آبی در سراسر فیلم برای انتقال احساسات به تماشاگر موج‌می زند. قرمز که گرمابخش زندگی است به خوبی تقابل بین مرگ و زندگی و به‌نوعی زیستن و تجربه کردن را یادآوری می‌کند. در واقع مخاطب در عین گرما، سردی را هم‌ می‌بیند. موسیقی فیلم در باب مرگ و غم‌انگیز بودن آن تا حدی کمک شایسته‌ای به روند داستان کرده است.
اما در کنار اینها کاش کارگردان بیشتر از آنکه به وجوه حقوق انسانی بپردازد به لایه‌های پیچیده درد و هراس از مرگ که شبانه‌روز در کنار انسان زندگی می‌کند، می‌پرداخت. با اینکه موضوع «‌اتاق مجاور» جسورانه است اما آلمودوار حتی به این موضوع سطحی پرداخته و نتوانسته اثری ماندگار درباره این مضمون بسازد. بازیگران شاخصی که در هر نقشی، به بهترین شکل بازی کرده‌اند، در «اتاق مجاور» بهترین خود را ارائه نداده‌اند. مخاطب شاید به هنگام دیدن فیلم، ذهنش درگیر این موضوع شود اما پس از پایان فیلم، لحظه‌ای هم در باب آن تامل نخواهد کرد. با اینکه این فیلم در هشتاد‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز به نمایش درآمد و در آنجا جایزه شیر طلایی را دریافت کرد که اولین جایزه شیر طلایی برای یک فیلم اسپانیایی بود اما این همه هیاهو و جاروجنجال «اتاق مجاور» برای هیچ است.

sazandegi

پست های مرتبط

پژوهشگر مرزی

به یاد “علیرضا ذکاوتی” علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، پژوهش‌گر برجستۀ معاصر که آثار…

تلخ و غیرقابل‌باور

درباره فیلم “رها” فیلم «رها» اولین فیلم حسام فرهمند است که سال…

دراکولای کمونیست

درباره کتابی از “هرتا مولر” «شاه کرنش‌کنان می‌کشد» نُه جُستار زندگی‌نامه‌وار از…

دیدگاهتان را بنویسید