افرادی که خود را فدایی رهبری میدانند
چرا در عمل خلاف منویات ایشان رفتار میکنند؟
به قلم؛ محمد عطریانفر؛ عضو شورای مرکزی و معاون سیاسی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران

تا زمانی که گروههای سیاسی، احزاب و جریانهای فکری مدعی سیاستورزی، درک درستی از مصلحت امر سیاست و منافع ملی نداشته باشند، کشور گرفتار عارضههای جدی خواهد بود. نتیجه چنین نگاهی آن است که مصالح ملی، قربانی منافع شخصی و جناحی میشود. آنچه از سوی روزنامه کیهان و برخی چهرههای ناموجه در مجلس بیان میشود، نشاندهنده آن است که اولویتی برای منافع ملی قائل نیستند و رجحان منافع عمومی بر منفعت فردی را نمیپذیرند. نکته دیگر آن است که هرچقدر آتش تندروها شعلهورتر میشود، این خود نشانهای است که اتفاقا روندهای کلان به سوی اعتدال و عقلانیت در حرکت است و کشور، مسیر طبیعی خود را طی میکند.
کسانی که رئیسجمهور یا دستگاه دیپلماسی کشور را خطاب قرار میدهند و میگویند چرا به پیامهای رهبری یا امام توجه نمیکنند، علیالقاعده خودشان هم باید مخاطب دعوت خود باشند و آنها اگر در تراز عالی مدیریت کشور ادعایی دارند لاجرم باید نگاهی درست به منطق عقلانی و اعتدالی اداره کشور داشته باشند. بارها نخبگان سیاسی، دلسوزان و شخص رهبری اعلام کردهاند که نبض سیاست خارجی و مدیریت دیپلماسی کشور باید متضمن تأمین منافع ملی، استقلال کشور و حفاظت از دستاوردهای انقلاب باشد که در همه این چند دهه این مهم به دست باکفایت رهبری محقق شده است و دیگران مجری نظرات ایشان بوده و هستند.
کسانی که این واقعیت را درک نمیکنند باید بدانند مطابق قانون اساسی، مسئولیت حفظ استقلال و هدایت کلان کشور و صیانت از منافع ملی بر عهده رهبری است و دیپلماسی ابزار تحقق این هدف محسوب میشود. چرا برخی نمیخواهند بپذیرند که مذاکره یا عدم مذاکره، مقاومت یا دفاع و نبرد، تصمیمی است که در چارچوب سیاستهای کلان و از سوی رهبری اتخاذ میشود؟ دیپلماسی و میدان دو روی یک سکهاند و در تعارض با یکدیگر نیستند و هر دو زیر چتر هدایت هوشمندانه رهبری، معنا و جریان پیدا میکنند. اینها که خود را فدایی رهبری میدانند، چرا در عمل خلاف منویات ایشان رفتار میکنند؟
وقتی دانشمند برجسته و دولتمرد باکفایتی همچون آقای دکتر علیاکبر صالحی که فردی شایسته، سالم، صادق، مورد اعتماد رهبری و کارگزاری صادق بوده است، صراحتا میگوید که برخی افراد خاص در روند مذاکرات تأثیر منفی گذاشتهاند، میتوان دریافت که بار سنگین هزینه و آسیبرسانی این افراد و طیف متبوعشان تا چه میزان به ملت زیان وارد کرده است. در شرایط عادی ممکن است، سخن یک فرد افراطی چندان اهمیت نداشته باشد اما در شرایط بحران و فشارهای تحریمی، فریادهای نابخردانه و هیاهوهای برای هیچ این افراد به کشور آسیب میزند.
رادیکالها به تجربههای تاریخی مراجعه کنند و ببینند کشورهایی که سیاستورزی معقول را فدای هیاهو و شعار کردند به چه سرنوشتی دچار شدند. بخشهایی از جریان افراطی مصادیق همان وابستگان جریان نفاقاند که قرآن نیز آنها را سرزنش کرده است. نمیتوان با تمایلات فردی و تفسیرهای شخصی از سیاست و دین، نظم فکری جامعه را برهم ریخت. برخی از این صداها بدون تردید مصداق جریان نفاق است و مظهر اندیشهای که پیام الهی، آنان را با گزاره «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» توصیف کرده است.
دو نکته را باید از هم تفکیک کرد؛ یکی نقش جریانی چهرههای رادیکال در عملکرد گروهی و طیفی خود و دیگری احیانا نقش فردی عنصری که با رویکرد تند در جمع، عارضه و مانع ایجاد میکند. عطف به پرسشتان در خصوص تأثیر نقش آقای جلیلی، تأکید میشود که نقش او ابتدا از منظر فردی و در مرتبه بعد از موضع عضویت در مجمع تشخیص مصلحت یا شورای عالی امنیت ملی باید از هم تفکیک شود. به هر حال به گفته آقای صالحی او در جریان مذاکرات در دوره آقای احمدینژاد، نقشی مناسب که درخور شأن، شرف و شخصیت ملت ایران باشد، ایفا نکرده است؛ از سوی دیگر چنین افرادی وقتی در مسئولیتی مانند عضویت در شورای عالی امنیت ملی قرار میگیرند، میتوانند بر اساس دیدگاههای فردی و طیفی خود بر روند تصمیمسازیها تأثیر بگذارند.
در پایان دولت آقای روحانی و مقطع انتقالی به دولت آقای رئیسی در آن فرصت دو- سه ماهه، آقای روحانی بارها به دولت جدید توصیه میکرد که از فرصت فراهم آمده، درست استفاده و سعی کنید مذاکرات به نتیجه و فرجام نهایی خود برسد که نفعش فیالواقع به دولت خود آقای رئیسی برمیگشت اما به نظر میرسد، جریان پایداری و چهرههای نزدیک به این طیف از طریق فشار بر دولت سیزدهم و شخص آقای رئیسی، موانعی ایجاد کردند و آن فرصتها از دست برفت.

