بررسی اهداف ساخت سریال جنجالی معاویه با استناد به دو کتاب تازه منتشرشدۀ معاویه و چشم خدایگان
پخش سریال «معاویه» از شبکۀ MBC عربستان سعودی در ماه رمضان امسال موجی از واکنشها را در کشورهای اسلامی و کاربران شبکههای اجتماعی برانگیخته است. ماه رمضان سال گذشته هم پخش سریال «حشاشین» از شبکۀ مصری DMC با واکنشها و مخالفت گسترده در بین ایرانیان مواجه شد. بحثبرانگیزی «معاویه» و «حشاشین» درحالی است که سالهاست تولیدات مناسبتی صداوسیما برای ماه رمضان توجهبرانگیز نبوده و این قبیل تولیدات نتوانستهاند مخاطب قابل توجهی داشته باشند.
سریال «معاویه» روایتگر زندگی معاویه، پسر ابوسفیان است که حکومت بنیامیه را در دمشق پایهگذاری کرد. به گفتۀ عوامل سریال، حوادث اصلی پس از مرگ عثمان، سومین خلیفه، آغاز میشود و در آن به دورهای میپردازد که اختلاف میان معاویه و حضرت علی(ع)، جنگ میان آنها، اختلاف میان معاویه و امام حس(ع) و ماجراهای پس از آن است. برخی منابع میگویند، به قدرت رسیدن یزید و واقعۀ عاشورا نیز در این سریال به تصویر کشیده شده است. خالد صلاح، روزنامهنگار مصری سرپرست نویسندگان این سریال است و کارگردانی آن را طارق العریان فیلمساز فلسطینی-آمریکایی و احمد مدحت، فیلمساز مصری برعهده داشتهاند که البته نام کارگردان در تیتراژ سریال درج نشده است. جنجالهای سریال «معاویه» تا حد زیادی قابل پیشبینی بود، زیرا این شخصیت جایگاه متناقضی در تاریخ اسلام دارد. صرفنظر از بحثهای تکنیکی راجع به فضاسازی آن زمان و نحوۀ پوشش و… نکتۀ مهم و کلیدی سریال «معاویه» این است که مستندات متقن تاریخی مبنای کار تیم پژوهش و نویسندگان نبوده، بلکه این سریال تصویری است که سازندگان آن خواستهاند از حیات معاویه ارائه دهند. در نتیجه، نویسندگان سریال آزادانه در بازنویسی تاریخ عمل کردهاند و حوادث و شخصیتها را بهگونهای پردازش کردهاند که با مستندات تاریخی سازگاری ندارد و حتی مناسبات داخلی خانوادۀ ابوسفیان را بهگونهای تصویر کردهاند که گویی او در خانوادۀ او زنها از اقتدار و اهمیت بیشتری برخوردار بوده و بیتوجه به روایت مشهور دربارۀ ظلم آشکار و صریح به زنان در این دوره، ابوسفیان را در زمینۀ توجه به زنان فردی در حد جان استوارت ميل معرفی میشود. در قسمتهای اول سریال، معاویه، شخصی نزدیک به پیامبر اسلام و یکی از کاتبان وحی و با درایت تصویر شده که حتی از مخالفتهای پدرش با اسلام پیش از فتح مکه تعجب میکرد. به تصویر کشیدن شخصیتهای مذهبی ازجمله ابوبکر، عمر و حضرت علی(ع) نیز انتقاد مؤسسههای دینی را برانگیخته است. ازجمله دانشگاه «الازهر» مصر «به تصویر کشیدن صحابه» را «خلاف شرع» دانسته است. البته الازهر در سایت رسمی خود فتوایی دربارۀ سریال معاویه منتشر نکرده اما روزنامۀ «المصری الیوم» گزارشی در این باره منتشر کرده و موضع الازهر دربارۀ «سریال عمربن خطاب» را یادآور شده است. سریال «عمربن خطاب» سال ۲۰۱۲ از شبکۀ «امبیسی» پخش شد و در آن سال الازهر نسبت به نشان دادن چهرۀ صاحبه در این سریال معترض شد و این اقدام را «خلاف شرع» دانست. محمدحسین رجبیدوانی، پژوهشگر تاریخ اسلام هم که تا چند روز پیش ریاست بنیاد ایرانشناسی را بر عهده داشت به نقد تاریخی سریال معاویه پرداخته و میگوید: «ما در منابع معتبر تاریخی چهرۀ مثبتی از معاویه نداریم و معاویه به سبب آنکه در عالم اسلام برای اولین بار مقابل حکومت مشروع [حضرت علی] ایستاد و اولین کسی است که حاضر نشد خلیفۀ مطاع را به رسمیت بشناسد و موجب پدید آمدن جنگ خونینی شد، مورد حمله و خدشه بوده است». او البته در ادامه میگوید در بین علما و مورخان اهل تسنن دیدگاهها دربارۀ معاویه متفاوت است و «برخی به تبعیت از ابن تیمیه که برای معاویه قداست قائل شد، ممکن است از این سریال استقبال کنند اما در میان اهل تسنن هم افرادی وجود دارند که معاویه را به خاطر مقابله با خلیفۀ مشروع و شورشی که بر ضدحضرت علی کرد، تقبیح میکنند».
معاویه در زمانۀ انحصار پلتفرمی
حال سوال مهم و مسألۀ اصلی اینجاست که هدف سازندگان این سریال از بیتوجهی آشکار به مستندات تاریخی چیست و چرا چنین رویهای در پیش گرفتهاند؟ تلاش سازندگان در واقع در جهت بازنمایی متفاوتی از تاریخ اسلام و شخصیتهای آن دوره است و به نظر میرسد بیش از تأثیرگذاری بر مخاطب لحظهای، به فراهم کردن بانک اطلاعاتی برای منابع دیجتالی و اینترنتی توجه دارند؛ چراکه در عصر هوش مصنوعی دیگر منابع مکتوب معیار حقیقت و واقعیت نیستند و دادههای دیجتالی روایتگر جهان هستند. دیگر کسی به اینکه در فلان کتاب دربارۀ فلان شخص چه آمده اهمیت نمیدهد، بلکه پاسخش را از موتورهای جستوجو و هوش مصنوعی میخواهد و اگر کتابها و دیگر منابع سنتی تبدیل به دادههای دیجیتالی نشوند به راحتی به فراموشی سپرده میشوند و فیلمها و منابع موجود در بانکهای اطلاعاتی دیجیتال هستند که به سوالات و مجهولات افراد پاسخ میدهند.
متّئو پاسکویینِلّی، استاد فلسفۀ علم دانشگاه کا فوسکاریِ ونیز که از اندیشمندان برجستۀ حوزۀ «مطالعات انتقادی هوش مصنوعی» است، در کتاب «چشم خدایگان؛ تاریخ اجتماعی هوش مصنوعی» که نخستینبار سال ۲۰۲۳ منتشر شد و نشر هرمس بهتازگی آن را با ترجمۀ سهیل رضانژاد منتشر کرده، صورتبندی تازهای از چیستی هوش مصنوعی ارائه میکند و آن را چنان که از عنوان مقدمه کتاب برمیآید، با ماشینیسازی تقسیم کار یکسان میبیند. پاسکویینِلّی میکوشد میان نظریۀ «خودکارسازی کارمحور» و دو دسته از نظریههای دیگر خودکارسازی، یعنی نظریههای «خودکارسازی ارزشمحور» و نظریههای «خودکارسازی دیدگاهمحور»، سنتزی ارائه کند. به اعتقاد او ظهور مدلهای بنیادین بزرگ در سالهای اخیر (مثل بِرت، جیپیتی، کلیپ، کپکس) نشان میدهد که چگونه میتوان یک الگوریتم یادگیری عمیق را تنها به کمک مجوعهای از دادههای یکپارچه و عظیم آموزش داد و از آن برای خودکارسازی گسترۀ وسیعی از وظایف ردهپایین (پاسخ به پرسش، تحلیل احساسات، استخراج اطلاعات، تولید متن، نوشتن توضیح برای تصاویر، تولید تصویر، انتقال سبک، تشخیص شی، پیروی از دستورات و…) بهره برد و می نویسد: «از آنجا که مدلهای بنیادین بزرگ براساس گنجینههای عظیم میراث فرهنگی، دانش جمعی و دادههای اجتماعی ساخته شدهاند، نزدیکترین تقریب به ماشینسازی «عقل عمومی» هستند که رویایش در عصر صنعتی شکل گرفته بود. به اعتقاد پاسکویینِلّی جنبۀ مهمی از یادگیری ماشینی، که مدلهای بنیادین نمایش میدهند، این است که خودکارسازی وظایف فردی، تبدیل میراث فرهنگی به کد و تحلیل رفتارهای اجتماعی هیچ تمایز فنیای از یکدیگر ندارند و همگی را میتوان با فرآیند مدلسازی آماری یکسانی انجام داد. هشدار و توجه نویسندۀ «چشم خدایگان» بیشتر معطوف به انحصار پلتفرمی شرکتهایی چون گوگل، مایکروسافت و آمازون و شکلگیری سرمایهداری پلتفرمی است و مینویسند: «قدرت این «خدایگان جدید» در خودکارسازی وظایفِ منفرد نیست، بلکه در مدیریت تقسیم کار اجتماعی است». در چنین فضایی است که «معاویه» ساخته شده است. در این فضا کسی دست بالاتر را دارد که بانک اطلاعاتی بیشتری تولید کند و بتواند بر کنترلکنندگان انحصار پلتفرمی تأثیر بگذارد.
زندگی مبهم و اغفالکنندۀ معاویه
اما چون موضوع این سریال «معاویه» است بد نیست اشارهای هم به کتاب تازه منتشر شدۀ «معاویه: از عربستان تا امپراتوری» داشته باشیم که نشر پیله آن را با ترجمۀ سیدمحمدحسین میرابوطالبی منتشر کرده است. مترجم در مقدمهاش دربارۀ اسلام آوردن خاندان ابوسفیان مینویسد: پذیرش اسلام توسط ابوسفیان که در سال هشتم قمری به همراه خانواده و در آستانه فتح مکه توسط پیامبر(ص) اتفاق افتاد و از سوی پیامبر(ص) طلقاء خوانده شدند، یعنی کسانیکه به اجبار و اکراه و ناچاراً اسلام را پذیرفتند و در واقع باید اسیر جنگ و غنیمت رسولالله باشند اما پیامبر اسلام(ص) آنها را به سبب اسلام آوردنشان آزاد کرد». این درحالی است که در سریال «معاویه» اسلام آوردن او را با اشتیاق و رضایت قبلی نشان میدهد و حتی مدعی میشود که مادرش هند هم به مسلمانی واقعی و پشیمان از گذشته تبدیل شده و مسلمانی کامل و خالص بوده است. مترجم همچنین اشاره میکند در تاریخ اسلام کمتر چهره و شخصیتی را میتوان سراغ داشت که همچون معاویه با وجود بهرهمندی از موقعیت و امتیازات ویژه که نهایتاً موجبات رسیدنش به جایگاه ریاست و پادشاهی طولانی مدت شد اما همواره مخالفتها و انتقادات فروانی نسبت به او وجود داشته است.
آر. استفان هامفریز، نویسندۀ کتاب«معاویه: از عربستان تا امپراتوری» دکترای تاریخ خود را سال ۱۹۶۹ از دانشگاه میشیگان گرفت، متخصص تاریخ جنوبغرب آسیا و عضو گروه تاریخ دانشگاه کالیفرنیا ـ سانتا بارباراست. از ویژگیهای کتاب او توجه به نوشتههای مقارن حکومت معاویه و امویان از زبانهای مختلف و در قالب سفرنامه، حکایات و کتب تاریخی است که علاوه بر ارجاعاتی که به این نوشتهها داده میشود، حدسیات و فرضیات جالب و قابل توجه مطرح میکند که البته به اعتقاد مترجم برخی از این فرضیات خالی از اعوجاجات و ابهام نیستند. مترجم در نامهای به نویسنده کتاب مینویسد: «در صفحۀ ۷ کتاب شما گفته شده که: «در نظر اهل سنت معاویه کاتب وحی بود!» این درحالی است که منابع اهل سنت فقط بر کتابت و نامهنگاری معاویه برای پیامبر اسلام(ص) تأکید کردهاند و بر کتابت وحی تصریح کردهاند و بعضی هم کتابت وحی معاویه را مشکوک دانستهاند». در قسمت دوم سریال هم تأکید پررنگی بر کاتب وحی بودن معاویه وجود دارد.
هامفریز، معاویه را یکی از مبهمترین و اغفالکنندهترین شخصیتهای صدر اسلام میداند و مینویسد: «از میان همۀ خلفاء پیشین، مطمئناً معاويه مبهمترین و اغفالکنندهترین چهره است. شخصیت او بدینسبب اغفالکننده است که حتی در مورد وقايع عمومی دوران او بسیار اندک میدانیم و این تقریباً شامل دورانی میشود که وی به مدت ۲۰ سال رهبر بیمنازع جامعت اسلامی و امپراتوری وسیعاش بود. ما حتی از عقاید اولیه و اهداف او چیزهای بسیار کمی میدانیم. معاویه از آنرو مبهم است که مسلمانان مطمئن نبودند در مورد او چه تصویری داشته باشند. او در دوران زندگیاش نماد کشمکشها و ناامنیهایی بود که جامعۀ مومنان را پریشان کرد و همچنان تا دوران حاضر در همان وضعیت نگه داشت. معاویه به هر صورت در تاریخ اسلام شخصیتی تعیینکننده است. تحولات سیاسی و دینی دوران آغازین اسلامی بدون او مبهم و ناقص است». او در بخش دیگری از کتابش دربارۀ علت مبهم بودن زندگی و قضاوت دربارۀ معاویه مینویسد: «بیشک رفتار محافظهکارانه و حسابشدۀ معاویه در جایگاه ابهام آمیزش در تصور مسلمین نقش داشته اما این آغاز کار است. مشکل واقعی آن است که او به نحو شستهورفته با مقولات اخلاقی که بعداً مسلمانان وضع کردند- تا جایگاه دینی شخص را ارزیابی نمایند- مطابقت نمیکرد». استفان هامفریز زندگی معاویه را به سه مرحله تقسیم میکند:
۱. دوران کودکی تا آغاز بزرگسالی که در خانوادۀ سنتی و چارچوبهای قبیلۀ عرب قریشی سپری شد.
۲. مدت ۲۵ سال بهعنوان نخبۀ سیاسی و نظامی اسلامی تازهنمویافته سپری شد.
۳. ۲۵ سال صرف کشمکش و سپس تصاحب عالیترین قدرت در رهبری امپراتوری اسلامی کرد.
به اعتقاد هامفریز از نخستین دوران زندگی معاویه مطالب ناچیزی برای گفتن وجود دارد و از ۲۵ سال دوم که معاویه تحت خلافت عمر و عثمان حاکم سوریه بود، اخبار و حکایاتی نقل شده که بعضی از آنها صحیح هستند. اما دربارۀ سومین دوره از زندگی معاویه کوهی از اطلاعات در دسترس است که هیچ یک از آنها یقینی نیستند.