شب بزرگداشت دکتر عبدالحسین زرینکوب
نهصدوهفتمین شب از شبهای مجلۀ «بخارا» با یاد و بزرگداشت دکتر عبدالحسین زرینکوب و قمر آریان، شامگاه دوشنبه ۱۹ آبان با همکاری دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در تالار فردوسی این دانشکده برگزار شد. در این برنامه محمود درگاهی، روزبه زرینکوب، حبیبالله عباسی، محمود فتوحیرودمعجنی، روحالله هادی و علی دهباشی سخن گفتند. در ابتدای این مراسم، علی دهباشی گفت: «دکتر زرینکوب در دورهای به تحصیل در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران پرداخت که هنوز استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسی همچون بدیعالزمان فروزانفر، ملکالشعرای بهار، دکتر ذبیحالله صفا، دکتر محمد معین، عباس اقبال آشتیانی و دیگر چهرههای برجسته در قید حیات بودند. ویژگی خاص این گروه از استادان آن بود که همگی به واسطۀ دانشآموختگی در مدارس سنتی بر مباحث و مبانی اصیل ادب ایرانی اسلامی تسلط داشتند. آنان در کنار لغت، معانی، بیان و بدیع با علوم دیگری چون حکمت، تصوف، قرآن و حدیث نیز بهخوبی آشنا بودند و همین پیوند میان علوم مختلف در شکلگیری نگاه جامع استادان آن نسل نقشی بنیادین داشت. دکتر زرینکوب تاریخنگاری عجیب و ژرفنگر بود. او تاریخ و ادبیات را در هم آمیخته بود؛ تاریخ را از چشم ادبیات میدید و در ادبیات، ردپای تاریخ را جستوجو میکرد.»
جای خالی زرینکوب در دانشگاه
محمود درگاهی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبیات، سخنرانی خود را با نگاهی انتقادی و تحلیلی دربارۀ جایگاه علمی و فکری دکتر زرینکوب ایراد کرد و گفت: «زرینکوب سالهاست که در دانشگاه نیست و این در حالی است که گروههای ادبیات باید خود پیشقدم چنین بزرگداشتهایی باشند. کاری که آقای دهباشی انجام دادند، در واقع انجام وظیفهای است که بر عهدۀ گروههای ادبیات بود. دکتر زرینکوب خود گفته بود که حتی در گروههای ادبیات فارسی در برخی موارد ناشناخته مانده است. انگیزههای گوناگونی در این مسأله دخیل است اما یکی از آنها به گمان من، اعتماد بهنفس افراطی برخی اعضای هیأت علمی است. امروز گویی برخی خود را همپایۀ زرینکوب میدانند و نیازی به یاد و طرح نام او در دانشگاه احساس نمیکنند. اگر امروز دکتر زرینکوب به دانشگاه بازگردد شاید بسیاری از اعضای هیأت علمی حتی ندانند، نقد ادبی چیست که بخواهند در محضر او درس دهند. این تصور که «ما نیز دکتر هستیم و زرینکوب هم یکی از ماست»، تصوری خطاست. از نخستین روزهای فعالیت علمی، دکتر زرینکوب کارهایی حیرتانگیز انجام داد. نوشتههای او چنان فراتر از سن و سالش بود که حتی پدر همسرش و نیز خانلری و صادق هدایت باور نمیکردند که نویسندۀ آن مقالات زرینکوب باشد. هدایت که خود از پرکارترین چهرههای معاصر بود، در مقایسه با زرینکوب درمییافت که گستردگی ارجاعات و عمق منابع او از بسیاری جهات از خود هدایت نیز فراتر است.» او در ادامه برای نشان دادن جایگاه علمی زرینکوب به چند مقایسه پرداخت و گفت: «در حوزه حافظشناسی، کافی است «از کوچه رندان» زرینکوب را با «مکتب حافظ» استاد مرتضوی که هر دو شاگرد فروزانفر بودند، مقایسه کنیم. ما در دوران دانشجویی در تبریز، مکتب حافظ را شاهکار میپنداشتیم اما وقتی از کوچه رندان را خواندیم، دریافتیم که کتاب مرتضوی در برابر آن هیچ ندارد. نه طرح دارد، نه ساختار درست و نه اندیشه منسجم. حتی باببندی کتاب و مقدمهاش نادرست است. در مقابل، از کوچه رندان سرشار از خلاقیت و نوآوری است؛ زبانی تازه دارد و روایت آن همچون رمانی دلانگیز است. زرینکوب در این اثر چنان با حافظ یکی شده که نثرش، بوی شعر حافظ میدهد.»
یاد مدام ایران از گذشته تا آینده
روزبه زرینکوب در سخنانی با عنوان «یاد مدام ایران از گذشته تا آینده» به تبیین محور اندیشه و زندگی علمی و انسانی دکتر عبدالحسین زرینکوب پرداخت و گفت: «در این سالها دربارۀ وجوه علمی استاد بسیار سخن رفته است اما شخصیت انسانی و اخلاقی او نیز کمتر از جنبه علمیاش اهمیت ندارد که آن را در دو مفهوم خلاصه کرد: عشق به ایران و تعلق خاطر عمیق به اخلاق و انسانیت. استاد در ۱۹ سالگی نوشته بود: «احساس میکنم، وطنم را بیش از همیشه دوست دارم؛ چنانکه اگر آن را از من بگیرند، جانم را نیز در راهش خواهم داد». این یادداشت، روح جوان عاشق ایران را نشان میدهد، همانگونه که در واپسین نوشتههای او میتوان پژواک معنویت و اخلاق را شنید. «صدای بال سیمرغ» واپسین نوشتۀ استاد است که سال ۱۳۷۸ منتشر شد. در آخرین فصل، خطاب به عطار مینویسد: «دنیای بیروح ما برای بقا به جستوجوی روح برخواهد خاست. آرمان تو، آینده را در عطر روح غوطهور خواهد ساخت و آینده از آن مرغان سیمرغجو خواهد بود.» برای استاد، ایران یاد مدام بود. او چه در تاریخ، چه در ادب فارسی و چه در تصوف و عرفان، همیشه با یاد ایران زیست و هیچگاه از تامل در گذشته، اکنون و آینده این سرزمین غافل نماند.» روزبه زرینکوب در پایان با اشاره به دغدغۀ همیشگی استاد نسبت به آیندۀ ایران گفت: «او هشدار میداد که تکرار تجربههای تاریخی نمیتواند ضامن بقای همیشگی ایران باشد. سادهانگاری نسبت به آینده، نوعی احساس امنیت دروغین است و بقای فرهنگی ایران تنها با آگاهی و مسئولیتپذیری ممکن خواهد بود.»
روشنفکری در خانه
در ادامه شب دکتر عبدالحسین زرینکوب، حبیبالله عباسی با اشاره به جایگاه استاد زرینکوب در فرهنگ و اندیشه ایران گفت: «ما دانشگاهیان، از فردوسی تا تبریز و از بابلسر تا بندرعباس، مدیون استاد زرینکوب هستیم و خواهیم بود. گستره آثار او چنان است که اگر کسی همۀ آنها را با دقت بخواند، بینیاز از دکترای ادبیات میشود. زرینکوب توانست میان سر و پای اندیشه خود هارمونی ایجاد کند؛ او بر خلاف بسیاری از ما که فقط بر فراز ذهن سیر میکنیم، بر زمین تاریخ گام مینهاد. تحقیقاتش بر بستر تاریخ بود و نه نظریههایی که کهنه میشوند. از همینرو آثارش همیشه تازه میمانند. در مقالهای با عنوان «نشانهشناسی گفتمانها در آثار عبدالحسین زرینکوب» نشان دادیم که او در سه گفتمان عمده میاندیشید: تاریخ، هویت و معرفت. اما ستون فقرات همه این آثار تنها یک جمله است: ایرانی بودن ما در پیوند با معنویت اسلامی ماست. زرینکوب در کتاب «کارنامه اسلام» نشان داد که چگونه ایرانیان در شکلگیری تمدن اسلامی، بهویژه در بغداد، نقشی بنیادین داشتهاند. او شعر بدوی عرب را شهری کرد و نشان داد، ادب اسلامی دو بال دارد که یکی از آنها زبان فارسی است.» عباسی در ادامه به خاطراتی از کلاسهای زرینکوب اشاره کرد و او را «روشنفکری در خانه» دانست و گفت: «او روشنفکری بود که در خلوت پژوهش میزیست، نه در هیاهوی خیابان. در دو جهان سیر میکرد؛ دنیای تاریخ و دنیای عرفان. او هم در درون خود میزیست و هم در فراسوی خویش.»
گذار از ایران خاموش به ایران پیوسته و زاینده
در ادامه این شب سیدمحمود فتوحی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد سخنانی با محور «نظریۀ ایران در آثار زرینکوب» ایراد کرد و گفت: «در میان استادان و پژوهشگران ادبیات فارسی، هیچکس به اندازه زرینکوب دربارۀ ایران تأمل نکرده است. در آرشیوهای ملی بیش از ۴۴۰ اثر از او ثبت شده و بخش عمدۀ آنها به ایران اختصاص دارد؛ چه در مقام یک کل تاریخی و فرهنگی و چه در قالب عناصر هویتبخش همچون شعر فارسی، تصوف ایرانی و مشاهیر ملی. پرسش از چیستی ایران از روزگار باستان تا امروز همچنان مطرح است. زرینکوب از معدود متفکرانی است که کوشید برای این پرسش نظریهای فرهنگی و تاریخی ارائه کند؛ او ایران را نه مفهومی اسطورهای یا سیاسی صرف بلکه واقعیتی زنده و پویا در بستر تاریخ میدانست. در آثار اولیهاش همچون «دو قرن سکوت» با رویکردی رمانتیک و سوگوارانه به گسست تمدن ایرانی مینگرد. اما در آثار متاخر از جمله «روزگاران ایران» و مقالات دهۀ ۵۰ حرکت آشکاری از نگاه گسسته به سوی درک تداومی از تاریخ و هویت ایران دیده میشود. زرینکوب از «ایران خاموش» به «ایران پیوسته و زاینده» گذر میکند.» او نظریه «تداوم ایران» را اصلیترین بنیان فکری زرینکوب دانست و گفت: «زرینکوب از آغاز تمدن مکتوب تا روزگار معاصر، خطی پیوسته از فرهنگ ایرانی را دنبال میکند. در تاریخ سیاسی، در تصوف و عرفان و در ادبیات همواره، نشانههایی از تداوم معنا و حافظۀ ایرانی را جستوجو کرده است.»
روحالله هادی، استاد دانشگاه تهران هم با اشاره به نقش خانواده در موفقیت زرینکوب گفت: «یکی از عوامل توفیق استاد، خانوادهای بود که در آن پرورش یافت و نیز خانوادهای که خود بنا نهاد. پدرش کتاب را به عنوان سوغات برای فرزندان میآورد. اما مهمتر از آن همراهی دکتر قمر آریان بود. زیستن با کسی که هر روز و هر شب در کتاب و اندیشه غرق است، کاری ساده نیست. به باور من، اگر دکتر آریان همسر زرینکوب نمیبود شاید زرینکوب امروز را نیز نمیداشتیم.»

