رنگ‌زمینه

ملکه قرن بیستم

درباره فیلم “ماریا”

یکی از خاصیت‌های پابلو لارائین، کارگردان شیلیایی در دنیای سینمای انگلیسی‌زبان این است که می‌داند دوربینش را از چه زاویه‌ای وارد زندگی زنان مشهور دنیا کند. او با ساخت فیلم جکی(۲۰۱۶)، اسپنسر(۲۰۲۱) و ماریا کالاس (۲۰۲۴) از طریق تروماهایشان ما را وارد بیوگرافی‌شان می‌کند. در فیلم جکی، ما با شخصیت بانوی اول آمریکا به هنگام ترور جان‌اف کندی و فلش‌بک‌ها و در فیلم اسپنسر با دایانا، پرنسس ولز در کریسمس ۱۹۹۱ وارد ناخودآگاه آنها شدیم و زندگیشان را در قاب سینما دیدیم و حالا لارائین در تکمیل سه‌گانه خود به سراغ ماریا لاکاس، هنرمند یکه‌تاز اپرای جهان رفته و در زمان مرگش ما را وارد بطن زندگی حرفه‌ای و مخصوصاً شخصی‌اش کرده است.
ماریا، نخستین بار در جشنواره ونیز ۲۰۲۴ به نمایش درآمد و نقدهای مثبتی هم دریافت کرد. این اثر در ژانر بیوگرافی، درام و تراژدی محصول مشترک ایتالیا، آلمان و آمریکاست. نویسنده فیلم، استیون نایت است که در آثار جکی و اسپنسر با این کارگردان همکاری کرده بود و در سومین فیلمش هم او را تنها نگذاشت. این اثر، داستان هفته آخر زندگی ماریا کالاس، خواننده مشهور اپرا را روایت می‌کند. او‌ در سال ۱۹۷۵ به دلیل مرگ محبوبش، ارسطو اوناسیس دچار افسردگی عمیق شد و سرانجام در سن ۵۳سالگی به خاطر سکته قلبی درگذشت.
فیلم در ابتدا از طریق قابی که ماریا با بازی به یادماندنی آنجلینا جولی درحال خواندن اپراست، آغاز می‌شود و در این حین فلش‌بک‌هایی از گذشته‌اش به نمایش گذاشته می‌شود؛ گویا او مرثیه مردنش را می‌خواند، چراکه شروع فیلم با اختتامیه مرگش همراه است. ما بعد از مشاهده جسد بی‌جانش، به یک هفته پایانی پیش از مرگش سفر می‌کنیم. لارائین از طریق این هفته، قصه و اتفاقات گذشته او را برای ما بازگو می‌کند. در فیلم، بانوی سوپرانو از طریق داروهای آرام‌بخش و ‌مسکن‌های اعتیادآور مرز بین واقعیت و تخیل‌اش را از دست می‌دهد و از طریق یک خبرنگار خیالی در ذهن‌اش ما با تروماهای وی روبه‌رو می‌شویم؛ آزار و اذیت‌های مادر، عدم وجود پدر، عشق اجباری، عشق به اوناسیس و حسرت گذشته. گذشته‌ای که او رها نمی‌کند، حتی به هنگام دیدار با خواهرش طی رد‌وبدل شدن دیالوگ در نهایت ماریا می‌گوید: «این خاطرات من را رها نمی‌کند، من در گذشته‌ام زندگی می‌کنم».
فیلم با روایت غیرخطی‌اش بسیاری از مسائل مهم از زندگی او را مطرح می‌کند، او دو بار خوانندگی را رها می‌کند یک بار به دلیل درخواست اوناسیس صدایش را خفه می‌کند تا هم‌تراز اوناسیس شود بار دیگر، چهار سال پیش از مرگش که از صحنه دور می‌ماند. ماریا جزو یکی از نخستین زنان اپرا بود که علاوه بر خوانندگی، در صحنه تئاتر نیز بازی می‌کرد و اپرا می‌خواند به طوری که زنان و مردان شبانه‌روز در صف خرید بلیت‌های او در انتظار بودند اما اینها مواردی است که سازنده برای ما به تصویر نکشانده است. او شوخ‌طبعی و نشاط ماریا را حتی در قاب نگنجانده است. کارگردان بیشتر «سمت تاریک عشق »را به نمایش گذاشته، از این‌رو این اثر ۱۲۰ دقیقه‌ای حزن‌انگیز و در برخی سکانس‌ها کسالت‌آور می‌شود. ماریا با لباس‌های فاخر در لوکشین‌های زیبای اروپا به‌نوعی دچار توهم و خودآزارگری است که حاضر نیست به درمان خود بپردازد. در گذشته ماریا می‌بینیم زمانی که او خبر ازدواج اوناسیس با ژاکلین کندی را می‌شنود چگونه دچار فروپاشی می‌شود و بعد از مرگ اوناسیس، افسار پاره می‌کند، در یک افسردگی عمیق غوطه‌ور می‌شود و حالا زندگی این زن در هفت روز پایانی عمرش تحت نظارت خدمتکاران دلسوزش به نمایش گذاشته می‌شود. او می‌خواهد دوباره اپرا اجرا کند اما تارهای صوتی‌اش دچار آسیب شده و هر چقدر تمرین می‌کند، نمی‌تواند چون گذشته در صحنه بدرخشد در واقع استفاده بی‌رویه از داروهای اعتیادآور به حنجره او آسیب رسانده است و این همان چیزی است که فیلم برای ما تعریف می‌کند، با همه اینها ماریا ضعیف‌ترین بخش سه‌گانه کارگردان به‌شمار می‌رود. مخاطب شاهد یک روایت جذاب از زندگی ماریا ملقب به ملکه قرن بیستم نیست، بلکه فقط زندگی دیوانه‌وار ماریا را می‌ببیند. البته عوامل تولید تمام تلاش خود را برای مجذوب کردن تماشاگران، جلوه‌های بصری خیره‌کننده، بازی درخشان آنجلینا جولی، تولید مناسب و طراحی لباس زیبا انجام داده است. جولی در نقش سوپرانوی افسانه‌ای با بازی چندلایه خود،احساسات عمیق انسانی را به مخاطب تزریق کرد تا ماریا را فراتر از یک نماد، برای ما ملموس کند. در واقع او با بازی تکرار‌نشدنی‌اش نقاب این اسطوره را می‌شکند. تلاش هفت‌ماهه وی برای فراگیری آواز کلاسیک، قابل ستایش است؛ از این‌رو در فیلم ما فقط صدای او را در صحنه‌های اپرا می‌شنویم که درخشان است.
بازی که کارگردان از او گرفته فراتر از نقش‌هایی است که تا به حال در آن نقش‌آفرینی کرده است. جولی نه‌تنها مظهر زنی جذاب، نجیب و ظریف در فیلم است که به خوبی توانست شکنندگی جسمی و عاطفی قبل از مرگش را به مخاطب منتقل کند. بازی آنجلینا جولی در خاطره‌ها ماندگار خواهد شد و به صراحت می‌توان گفت، بهترین نمایش خود را در یک دهه گذشته ارائه داده است. او این نقش جاه‌طلبانه را با اعتمادبه‌نفس بازی کرد و به حدی در داستان غرق شده بود که انگار ماریا جزئی از اوست. بازی تاثیرگذار وی باعث شده که منتقدان او را مدعی اصلی اسکار بدانند.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

نقشه راه نامعلوم دمشق

جولانی از انحلال تحریرالشام خبر داد و اعلام کرد: تدوین قانون اساسی…

در جست‌وجوی آزادی

درباره جایگاه فکری “عزت‌الله فولادوند” وقتی مترجمِ كتاب «منطق اكتشاف علمی» کارل…

سیاست‌زدایی از سبک زندگی

نباید سبک زندگی به میدان نبرد رقابت‌های سیاسی تبدیل شود به قلم؛…

دیدگاهتان را بنویسید