امروز وحدت ملی ایران در خطر است و هیچ جریانی در اکثریت نیست
به قلم؛ محمد قوچانی؛ رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران
یکم. جای سه کرسی در این گفتوگوی ملی خالی است: ۱- اپوزیسیون بیرون نظام یا همان تحریمیها که به هر دلیل رای ندادند. ۲- اپوزیسیون درون حاکمیت یا جبهه پایداری که به سعید جلیلی رای دادند. ۳- نمایندگان جنبش زن که از سال ۱۴۰۱ به یکی از ارکان جنبش اجتماعی در ایران بدل شدند و پیروزی امروز مدیون زنان این سرزمین است. نباید میز ما این قدر مردانه میشد و نیز فقط شامل رایدهندگان. به هر حال همه ما رای دادهایم و جای آن ۵۰ درصد که رای ندادند، در اینجا خالی است.
دوم. ما اینجا درباره وفاق «ملی» حرف میزنیم و نه فقط وفاق. معیار وفاق باید «ایران» باشد،نه هیچ چیز دیگر. وفاق میان «حاکمیت و دولت» در انتخابات به پیروزی دکتر مسعود پزشکیان منتهی شد و وفاق میان «دولت و مجلس» به رای اعتماد کابینه انجامید. اما وفاق ملی حتی به معنای وفاق میان «اصلاحطلبان و اصولگرایان» نیست؛ به معنای وفاق میان «ملت و دولت» است که متاسفانه از سال ۱۴۰۰ به شکافی عمیق دچار شده است. بدون دولت، ملت وجود دارد مثل ۹۰۰ سال از سقوط ساسانیان تا ظهور صفویان که دولت متمرکز در ایران وجود نداشت اما ملت ایران وجود داشت حتی در قالب یک سند ادبی، چون شاهنامه فردوسی که ورقه هویت ملی ایران است. اما بدون ملت، دولتی در کار نیست.
سوم. امروز وحدت ملی ایران در خطر است و هیچ جریانی در اکثریت نیست. ما حداقل به چهار اقلیت اصلاحطلب، اصولگرا، بنیادگرا و انحلالطلب تقسیم شدهایم که هیچ یک قدرت اداره کشور بدون دیگری را نداریم و این تنها نقطه وفاق ماست. وفاق ملی اینجا نوعی توفیق اجباری است. چون ما قدرت حذف یکدیگر را نداریم. هم اصلاحطلبان گاهی با عباراتی نادرست میل به حذف رقیب داشتند و هم اصولگرایان تقریباً عمدتاً چنین ارادهای داشتند. بنیادگرایان و انحلالطلبان که اساسشان بر حذف است. این مساله در مورد زن و مرد، مرز و مرکز، فقیر و مرفه، چپ و راست و … وجود دارد و باید حل شود. ریاستجمهوری یک آذربایجانی برای ما یک فرصت است. آذربایجان همواره خاستگاه وحدت ملی ایران بوده است.
چهارم. وفاق ملی، ملت شدن دوباره ملت است. نه ایدئولوژی که استراتژی حل منازعه است. اینجاست که باید با رئیسجمهور محترم که از مثالهای علوم پزشکی استفاده میکنند در باب علوم انسانی حرف بزنیم. در باب اخلاق انسان و تمایزات او با بدن. تفاوت روح و جسم. منافع و ارزشها با رگ و خون. همانطور که رئیسجمهور گفت: وفاق برای پایان دادن به دعواست. ما دعوا نداریم. ما باید کاری کنیم که حوادث سال ۱۳۸۸ چه در حاکمیت، چه در مخالفان و منتقدان تکرار نشود. به جای طرح اندیشههای ناپختهای مانند فدرالیسم باید همه اقوام و احزاب و افکار و افراد به شهروند بدل شوند. باید به جای امت به ملت – دولت بازگردیم. همه راهحلها را باید در احیای دو نهاد ملیت و انتخابات بجوییم. آنچه ایران را از سوریهای شدن نجات داد، دوم خرداد بود نه بهعنوان یک روز که بهعنوان یک روزگار؛ یک عصر که روزی خاتمی، روزی روحانی و روزی پزشکیان با وجود پیشبینیناپذیری و در کمال غافلگیری برنده انتخابات شدند. با رای ملت و پذیرش رای ملت توسط حاکمیت. ما در محتوا وفاق نمیکنیم در روش وفاق میکنیم و این یعنی دموکراسی و به همین علت ما به دوم خرداد افتخار میکنیم.
پنجم. ملت و دولت ما به همین ترتیب از ۹ ناترازی رنج میبرد : ۱. تورم ۲. بحران انرژی ۳. کار و اشتغال و گزینش اداری ۴. تحریم ۵. حجاب و سبک زندگی ۶. حکومت روحانیت ۷. محور مقاومت و مذاکره ۸. دسترسی به اطلاعات و فیلترینگ ۹. انتخابات. برای حل این ۹ بحران ما به وفاق ملی نیاز داریم. دولت پزشکیان تاکنون در مهار جنگ، تاسیس دولت فراگیر، گام اول رفع فیلترینگ و مدیریت منازعه بر حجاب گامهای بلندی برداشته است. اما تا تحریمها حل نشود و ناترازیهای انرژی برطرف نشود، بحران حل نمیشود.
ششم. وظیفه ما به عنوان جریانهای سیاسی این است که برای حل این منازعات اول از همه برای اصلاح قانون احزاب تلاش کنیم تا حداکثر چهار حزب ملی اصلاحطلب و اصولگرا و … در کشور ایجاد شود و نه بیشتر که آنارشیسم است و نه یک حزب که دیکتاتوری است، دوم برای تاسیس و اصلاح نظام حزبی، قانون انتخابات را تغییر دهیم و انتخابات را حزبی و تناسبی و برنامهمحور کنیم و سرانجام در پایان با یک وفاق ملی با اصلاح قانون اساسی براساس خود قانون اساسی با حفط اصول جمهوریت،اسلامیت و ملیت، یک «جمهوری اسلامی نو» یا همان جمهوری سوم تاسیس کنیم که براساس توازن قوا، نسلها، جنسیتها و … بنا شده باشد. این کار فقط با طی ۹ مرحلهای که گفتیم و براساس وفاق ملی ممکن است.