درباره “روحالله خالقی”
از روحالله خالقی به عنوان ناجی موسیقی ایرانی یاد میکنند چراکه با خلق آثاری ماندگار، نقشی موثر در زنده کردن دوباره موسیقی ایران داشت و در بحثهای نظری، کتابهای تاثیرگذاری چون «سرگذشت موسیقی ایران» و «همآهنگی موسیقی» را بر جای گذاشت. ۲۱ آبان سال ۱۳۴۴ درحالی که تنها ۵۹ سال داشت بر اثر سرطان معده در اتریش درگذشت. او در سال ۱۳۰۲ به مدرسه عالی موسیقی رفت و در آنجا تحت نظر علینقی وزیری، آموختن موسیقی و نواختن ویلن را آغاز کرد و در نهایت هم حکم تدریس موسیقی در مدرسه را دریافت کرد. در تابستان سال ۱۳۰۴ چهار کنسرت به رهبری وزیری در مدرسه اجرا شد که خالقی نیز در آنها به عنوان نوازنده حضور داشت. روحالله خالقی درباره روند وارد شدن به موسیقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران مینویسد: «کمانچه را خوب میشناختم. دخترعمهای داشتم که شوهرش این ساز را خوب میزد. مردی بود مسن و فربه و با قامت متوسط و ریشهای حنابسته که دو زانو مینشست و کمانچه زیبایی که رویش صدفکاری و خاتمنگاری داشت به دست میگرفت و مینواخت. میگفتند، در جوانی در دستگاه تعزیهشاهی بوده و صدای خوشی داشته است. بعدها در نواختن کمانچه مهارت یافته و در شمار نوازندگان دستگاه نایبالسلطنه درآمده است. اما در این موقع کار مرتبی نداشت و با اندوختهای مختصر زندگی درویشانهای میکرد. با دخترعمهام زیاد به منزل ما میآمد. کمانچه را هم در کیسهای میگذاشت و زیر عبا میگرفت و با خود میآورد. ما نیز به آهنگ سازش بسیار مأنوس بودیم. از قدمای موسیقی بود که دستگاهها را به تفضیل مینواخت و به همایون علاقه بیشتری داشت. از انگشتانش صدای گرم پخته مطلوبی بیرون میآمد و هنگامی که «همایون» میزد، مثل این بود که با آهنگ کمانچهاش نصیحت میداد و این موعظه خوشآهنگ در دلها اثری عمیق داشت؛ چه همه سرا پا گوش میشدند. من نیز در گوشه اتاق مینشستم و خیره به انگشتان میرزارحیم کمانچهکش مینگریستم. آن ویلنزن و این کمانچهکش اولین مربیان موسیقی من بودهاند». بعدها هم تجربه حضور در وزارت فرهنگ را کسب کرد و در بخشهایی چون وزارت کار و تبلیغات، معاونت اداره موسیقی کشور و معاونت هنرستان عالی موسیقی قرار گرفت و در نهایت هم هنرستان موسیقی ملی را تاسیس کرد. سالها در رادیو ایران فعالیت داشت همچنین مدتی رئیس شورای موسیقی رادیو بود که برنامههای رادیویی «یادی از هنرمندان درگذشته» و «ساز و سخن» را راهاندازی کرد و سرپرستی ارکستر گلها را هم بر عهده داشت. در قلمرو آهنگسازی شیوهای که در مکتب وزیری آموخته بود را دنبال میکرد. از یکسو برای ریتم و وزن اهمیت ویژهای قائل بود و از سوی دیگر معتقد بود که موسیقی ایران نیز باید به راه چندصدایی شدن برود تا از ملالی و یکنواختی در امان بماند و تاثیر و جاذبه بیشتری پیدا کند. به نظر خالقی، پیوند تاریخی و اغراقآمیز شعر و موسیقی در جامعهای که به شعر عشق میورزد، نمیگذارد موسیقی خالص پرورش پیدا کند. به همین جهت میکوشید تا به موسیقی خالص نیز فرصت عرض اندام بدهد. رنگارنگ ۱ و ۲، نغمههای ماهور، می ناب، آه سحر، بوی جوی مولیان، جامجم، شب هجران، حالا چرا، یار رمیده، هستی عاشقان، پیمانشکن، وعده وصال، لاله خونین، نغمه نوروزی، بهار عاشق، آتشین لاله، خاموش، امید زندگی، شب جوانی و شب هجران برخی از آثار ماندگار این هنرمند برجسته موسیقی است.