یادی از شاپور جورکش در دومین سال درگذشتش
شاپور جورکش، شاعر، مترجم، منتقد، پژوهشگر ادبی و نمایشنامهنویسی بود که دو سال پیش (۶ مرداد ۱۴۰۲) در ۷۳ سالگی درگذشت.
جورکش دربارۀ وضعیت روشنفکران در ایران میگفت: «من همواره احساس میکردم که ما بحرانی به نام بحران شعر یا داستان نداریم بلکه هر چه داریم، بحران نقد و نظر است. ما در زمینۀ پژوهش با بحران روبهرو هستیم. روشنفکران ما بیشتر روشنفکر شفاهی هستند. در حالی که یک تعریف روشنفکر این است که مدام در همه چیز شک میکند. اما در ایران یکدفعه ذهن روشنفکر با نظر یک منتقد غربی مسدود میشود، ضعف پژوهش از یک سو و عدم مطالعه روشنفکران از سوی دیگر از مشکلات روشنفکران ما به حساب میآیند.»
چرخش از تئاتر به شعر
شاپور جورکش ۱۰ بهمن ماه ۱۳۲۹ در فسا به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا فوقلیسانس زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز ادامه داد و تا سال ۱۳۵۸ در دانشگاه تدریس میکرد و در سالهای آخر عمر هم گروه ترجمۀ شیراز را هدایت میکرد و در دانشگاههای خصوصی و مراکز آموزشی به تدریس میکرد. کار شاپور جورکش پیش از انقلاب تئاتر بود و سرپرستی کمیتۀ تئاتر دانشگاه شیراز را از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ به عهده داشت.
تدریس در کارگاه تئاتر کودک تلویزیون مرکز شیراز از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۸ از دیگر فعالیتهای او بود. بعد از آنکه فعالیت تئاتری در شیراز با موانعی روبهرو شد، کار فردیتری را برای بیان و بروز انتخاب کرد و به سمت شعر رفت و ادبیات عرصۀ فعالیت شاپور جورکش شد.
مدافع نیما، منقد براهنی
معروفترین کتاب شاپور جورکش «بوطیقای شعر نو» نام دارد که با رویکردی جدید و تازه شعر و شاعری نیما یوشیج را بررسی میکند. این کتاب توسط انتشارات ققنوس منتشر شده و از کاملترین کارها در زمینۀ شعر نیمایی است. جورکش اعتقاد دارد «نیما ۶۰ سال پیش متوجه شده بود که شعر کلاسیک ما به بنبست رسیده» و این بنبست برخلاف آنچه بسیاری از پیروانش معتقد بودند، پیش از آنکه به ساختار شعر ربط داشته باشد به میدان و زاویۀ دید شاعر مربوط است. جورکش معتقد است، فرق کار براهنی که بعد از ۶۰ سال همان حرف را به شکل دیگری مطرح میکند با نیما این است که نیما میآید و این تئوری را روی مفصلهای فرهنگی ما سوار میکند. به نظر شاپور جورکش تغییر میدان دیدی که منظور نظر نیما بوده حتی از سوی نزدیکترین پیروانش نیز درک نشد. او دربارۀ رضا براهنی میگوید: «رضا براهنی به عنوان یکی از نظریهپردازان شعر دهۀ ۷۰ که با ذوقزدگی از یافتههای خود هر نظریه غربی را شتابزده به فرهنگ ایرانی وصله میزد با عبارتهایی مثل «شعر پسانیمایی» یا «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» عملاً گنجینهای را دفن میکرد که در بسیاری موارد میتوانست، پشتوانه تئوریک جنبش شعر دهه ۷۰ باشد. مقلدان او نیما را خوانده شده فرض میکردند. در حالی که رهروان اندیشهورز او برای تحکیم مبانی جنبش نیمه تمام مانده خود هم که شده از بازخوانی نظریههای نیماگریزی ندارند… براهنی در مقام یک شاعر شاید حق داشته باشند در خطابهای تغییرات ۱۸۰ درجهای خود را به عنوان حسن کار خود تلقی کنند اما به عنوان یک نظریهپرداز، دمدمیمزاجی نمیتواند نشانۀ تکامل فکری ایشان قلمداد شود. شاعر شاید بتواند به جنون شعری ببالد ولی این جنون اگر در نظریهپردازی با شعور متکامل همراه نباشد جز اسکیزوئید گفتاری چه حاصلی خواهد داشت و کدام نمونۀ غربی یا شرقی را میتوانیم به یاد بیاوریم؟ طرحهای براهنی متأسفانه خیلی اوقات قربانی شتابزدگی و ذوقزدگی تازهآموختههای ایشان شدهاست.»
کتاب «زندگی، عشق و مرگ از دیدگاه صادق هدایت» نیز از بهترین کارهای حوزه هدایتپژوهی شناخته شده و در کنار کتاب دکتر محمد صنعتی از بهترین آثار این دوره است. این پژوهش در سال ۷۴ توسط نشر آگه به چاپ رسیده است. همین دو کتاب نقد و پژوهش کافی است تا جورکش را به عنوان پژوهشگر و منتقدی راهگشا تثبیت کند. جورکش دو منظومه شعر با نامهای «هوش سبز» (انتشارات نوید) و «نام دیگر دوزخ» (انتشارات آگه) به چاپ رسانده است. «دموکراسی و هنر» و «درآمدی تاریخی بر نظریههای ادبی از افلاطون تا بارت»، «پست مدرنیسم» از آثار این شاعر، منتقد ادبی و مترجم هستند. جورکش از جمله شاعرانی است که مکرر طعم سانسور و حذف را چشیده است. یکی از مهمترین کتابهای جورکش «خفیهنگاری خشونت در سرزمین آدملتیها» است. این کتاب سال ۱۳۸۹ و در فضای خاص آن ایام با استقبال خوبی مواجه شد اما چهار روز پس از انتشار اکثر نسخههای آن از کتابفروشیها جمعآوری شد. جورکش سال ۱۳۹۶ در گفتوگوی دربارۀ این اتفاق گفته بود: «این اتفاق در دورهای بود که ما فکر میکردیم، دورهای خاص است. انتظار میرفت در روزگاری که این همه به امر نشر و کتاب خواندن بیعنایتی شده است. به نحوی این فرهنگ و فرهنگآفرینان را از زیر ضربه فرهنگی در بیاورند.
گروه ترجمه شیراز
یکی از مهمترین فعالیتهای ادبی جورکش تأسیس گروه ترجمه شیراز بوده است. جورکش در گفتوگو با کتاب ماه ادبیات و فلسفه دربارۀ چگونگی تشکیل این گروه میگوید: «این گروه در سال ۷۶ شکل گرفت و اگر لطف دکتر حسینعلی نوذری نبود شاید تشکیل این گروه عملی نبود. دکتر نوذری که مسوول بخش پژوهش مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران است، ترجمه چند کتاب را به من سفارش دادند و از آنجا به فکر افتادم که از انرژی بالقوه دوستان استفاده کنم. علی معصومی که کار ترجمه را به صورت حرفهای دنبال میکند، ناهید سلامی، غلامرضا امامی، مرتضی ترسلی، پرویز صحت و مهری عبادی در این گروه همکاری دارند. دوستان مترجم دیگری مثل عباس مخبر، عباس زندباف و مهدی غبرایی نیز که در تهران هستند، گروه را یاری دادهاند. کارگروه در آغاز با کتابهای تاریخی شکل گرفت. این کتابها امکان تشکیل گروه را داد اما پس از آن به این نتیجه رسیدیم، ترجمه آثار نقد و نظر ادبی بهترین کاری است که میتواند انجام شود این کارها توسط خود گروه انتخاب میشود.»

