درباره کتاب “توسعه، چگونه؟”
کشورهای فقیر چگونه صنعتی و ثروتمند میشوند؟ فقر چگونه کاهش پیدا میکند و یک کشور چگونه به توسعه دست مییابد؟ کتابهای بسیاری در مورد توسعه نوشته شده، سازمانها یکی از اهداف خود را کاهش فقر قرار میدهند و سالانه صدها میلیارد دلار برای رونق کشورها هزینه میشود اما برخی کشورها در این زمینه موفق عمل میکنند و برخی شکست میخورند. توسعه در ایران نیز داستانهای خاص خود را دارد که از زمان قاجار تا امروز روایتهای مختلفی از آن مطرح شده است.
حسین انتظامی که یکی از چهرههای به یاد ماندنی انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم بود، اخیرا کتابی را روانه بازار کرده است که «توسعه، چگونه؟» نام دارد. این کتاب چکیدهای از مجموعه ۶ جلدی و ۶ هزار صفحهای «۷۰ سال برنامهریزی توسعه در ایران» است که شامل ٢٠٢ گزارش و مقاله علمی میشود. این کتاب برای سیاستگذاران و تصمیمسازان اقتصادی میتواند کتاب مهمی باشد و خواندنش نیز مفید. چراکه به یکی از مهمترین پرسشهای تاریخ توسعه در ایران پاسخ میدهد. به عقیده نویسنده، ایران در زمره نخستین کشورهایی است که برنامهریزی برای توسعه را شروع کرد؛ حتی میان کشورهای در حال توسعه جزو اولینها بود اما چرا ۷۰ سال برنامهریزی برای توسعه در ایران ناکام مانده است؟
مسأله توسعه
۶۰ سال پیش مک لئود، کارشناس آمریکایی که از طرف دانشگاه هاروارد برای بررسی نظام برنامهریزی و دیوانسالاری ایران دعوت شده بود، اشکالات را به شرح زیر فهرست کرد: «بودجهریزی نادرست، تداخل وظایف شورای تصمیمگیر با وظایف وزارتخانهها و وجود نهادهای مستقل اداری مانند شرکتهای دولتی». امروز وضع ما «همان است که بود». در بر همان پاشنه میچرخد؛ با این توفیر که بیماری، مزمن و پیچیده هم شده است.
سازمان برنامهوبودجه، مجموعهای ۶ جلدی با عنوان «۷۰ سال برنامهریزی توسعه در ایران» را منتشر کرده است. کتابی که همه سیاستگذاران و مدیران لازم است بخوانند تا متوجه شوند، چرا راهبرد توسعه نداریم و علت ناکامی برنامهریزی در ایران چیست. مهمتر از آن، یافتن راهحل و نقطه عزیمت است. این مجموعه که توسط فتحالله آقاسیزاده با همکاری سعید غلامی نتاج امیری نوشته شده حدوداً ۶ هزار صفحه است که در سال ۱۴۰۰ منتشر شده شامل ۱۰ مصاحبه، ۳۲ گزارش تحلیلی و ۱۶۰ مقاله علمی است. حسین انتظامی میگوید:«بعید میدانم جز من کسی این ۶ جلد را از بای بسمالله تا تای تمت خوانده باشد.»
این كتاب در ۵ بخش به بحث آسیبها و چالشهای برنامه و برنامهریزی در ایران میپردازد و راهكارهای كوتاهمدت و بلندمدتی را برای برونرفت از وضع موجود مطرح میكند. در بخش اول این كتاب با عنوان ورود به موضوع؛ به روش تحقیق و مدل مفهومی كه مبتنی بر مطالعات اسنادی و كتابخانهای همچنین شواهد پژوهی و استفاده از نظر خبرگان است، اشاره شده است. در بخش دوم باعنوان كلیات؛ مقدمات و مباحث پیشنیاز به بررسی برنامههای كشور قبل و بعد از انقلاب همچنین روند شكلگیری سازمان برنامه و بودجه پرداخته است. بخش سوم باعنوان پیشینه طبقهبندی آسیبهای برنامهریزی در ایران به بررسی مطالعات صورت گرفته در زمینه آسیبهای برنامهریزی در ایران اختصاص یافته است. همچنین در بخش چهارم كتاب با عنوان آسیبها و چالشها برای فهرست كردن سپس طبقهبندی كردن آسیبها و چالشهای برنامهریزی توسعه در كشور طی ۷ دهه گذشته اهتمام صورت گرفته است. و در بخش پنجم كتاب با عنوان گفتار پایانی به جمعبندی وضع موجود نظامبرنامهریزی توسعه در كشور و راهبردهایی برای نیل به وضع بهبودیافته پرداخته شده است.
به این ترتیب آقای انتظامی تصمیم میگیرد، خلاصهای از این کتاب را تهیه و منتشر کند. در خلاصهسازی، دو رویکرد وجود دارد: یکی آن است که چکیده هر یک از اجزا ارائه شود و دومی آن است که برگرفتی از آنها، یعنی روح حاکم بر مجموعه روایت شود. در کتاب انتظامی، تلفیقی از دو رویکرد برگزیده شده است. سازمان کار پژوهش بر یک شورای سیاستگذاری و یک کمیته علمی استوار است که شامل برخی از رؤسا و معاونان پیشین سازمان برنامه و بودجه بهعلاوه استادان و متخصصان ذیربط است. در پله بعدی کارگروه تخصصی برای هدایت این موضوع تعریف شدهاند که دستپخت هر یک در قالب یک جلد از این مجموعه به شرح زیر ارائه شده است:
و اما چند نکته که حسین انتظامی در مقدمه کتاب به آن اشاره کرده است:
۱. اسکلتبندی همه پژوهشها تقریباً یکسان است اما در ابتدای هر جلد، ساختار مطالعاتی آن موضوع بیان شده است. یکی از ضعفهای این مجموعه، فقدان جمعبندی است. البته شاید حق داشته باشند چون بعضی از مطالبی که متخصصان و نویسندگان این مجموعه گفتهاند با مطالب و رویکردهای متخصص دیگر در صفحات یا مجلدات دیگر مغایر دارد و بیشتر به درد این میخورد که «خود را بگویدت که چون باید رفت» و با توجه به فهم شهودی مخاطب، اتباع احسن رخ دهد.
۲. قاعدتاً شورای سیاستگذاری و کمیته علمی با تکنیکهای روشن به دستهبندی و انتخاب موضوعات ۶گانه رسیدهاند اما شاید دستهبندیهای دیگری هم قابل انجام بود. در ضمن ممکن است بعضی مطالب همزمان به دو یا چند موضوع ۶ گانه مرتبط باشند اما به ناچار در مجلدی قرار گرفتهاند که بیشترین ارتباط را داشته است. این مجموعه ارزشمند کاستیهایی هم دارد. ازجمله وجود مقالات و اطلاعات کهنه که ای کاش تاریخ نگارش هر مقاله نیز میآمد. بعضاً شاهد تکرار محتوا نیز هستیم.
۳. خروجی پژوهشهای کشور، چه در دانشگاهها و چه در سایر مراکز پژوهشی، اشکالات متعددی دارند. ازجمله استفاده از کلمات قلمبه-سلمبه در عنوان (شاید با هدف مرعوب کردن مخاطب!) و از آن مهمتر، انتخاب روش تحقیق نامناسب است. این درست است که هر مدرس دانشگاه، پژوهشگر یا دانشآموخته تحصیلات تکمیلی، درس روش تحقیق را خوانده است اما بدان معنا نیست که در انتخاب روش تحقیق در موضوع مورد نظر هم مسلط است. در تیم پژوهش به استاد روش تحقیق هم نیازمندیم. او میداند که برای موضوع و نوع دادهها و هدف پژوهش، کدام روش از دو روش اصلی (کمیوکیفی) و کدام اسلوب از میان چندین روش و کدام نرمافزار مناسبتر است و در هر بخش از پژوهش، کدام روش مکمل به کار میآید. بعضی از پژوهشهای مجموعه یاد شده متبلا به این آسیباند.
۴. در هر یک از موضوعات (مجلدات) ۶ گانه، برشهای تطبیقی- مقایسهای از عملکرد برنامههای پیشوپس از انقلاب درخصوص آن موضوع داده شده که ماهیتی درسآموز و روشنگرانه دارد.
۵. به سازمان برنامه و بودجه پیشنهاد میشود، متن کامل این ۶ جلد (بهویژه نسخه متنی) را روی وبگاه سازمان منتشر کند. این پیشنهاد به همه دستگاههای وابسته به دولت و بخش عمومی است تا انتشارات خود را به رایگان در دسترس علاقهمندان بگذارند. چراکه منشورات آنها با هدف درآمدزایی نیست بلکه به دنبال ترویج دانشاند.
۶. در ارجاعت کتاب حاضر صرفاً به مقالات و گزارشهای مجموعه ۶ جلدی- که فهرست آن در انتهای کتاب آمده، بسنده شده است؛ حال آنکه در مجموعه اصلی از حدود ۳ هزار منبع استفاده شده است.
۷. در نقل بعضی جملات و به منظور حفظ ضربآهنگ به مضمون کفایت شده است.
۸. در رویکرد دوم (ارائه خلاصه هر مقاله) که در نشانی یاد شده آمده است، خلاصه بعضی مقالات و به منظور دیده نمیشود. این بدان معنا نیست که فاقد حرف حساب بودهاند بلکه از غایت تخصصی بودن یا صداق جزیی بودن است. در ضمن در بعضی فرازهاف فیشهای متضمن معلومات عمومی است که دانستن آن میتواند برای خواننده مفید باشد. همچنین مباحث تئوریک که در کتاب حاضر و به دلیل اصرار به عملیاتی بودن از شرح آنها پرهیز شده بعضاً در خلاصه مقالات بازگو شده است.
۹. مخاطب این کتاب مدیراناند؛ چه در بخش عمومی و چه کارآفرینانی که در بخش خصوصی شاغلاند: بنابراین از تکرار واضحات، خودداری و سعی بر ایجاز حداکثری شده است تا امکان و فرصت مرور آن را داشته باشند. پیشنهاد میشود با ملاحظه فهرست مقالات (انتهای کتاب) مقالات مرتبط با حوزه کاری یا علاقه خود را انتخاب و اصل آن را مطالعه فرمایند. تاکید میشود مطالعه خلاصه، اصولاً آدمی را از مراجعه به اصل، بینیاز نمیسازد. حسن چنین خلاصههایی در نهایت آن است که تصویری کلی ار فرار و قرار میدهد اما بدهی است برای کسانی که به یک موضوع خاص علاقهمند میشوند، مراجعه به متن کامل مقاله راهگشاتر خواهد بود.
۱۰. بعضی از پیشنهادهایی که در این مجلدات داده شده از سوی کسانی است که تجربهای ممتد داشتهاند و عقل حکم میکند به آنها اعتنا شود. این پیشنهادها بعضاً ساختار شکنانهاند و بدیهی است، افراد ترسو یا دهنبین حاضر نیستند ریسک اجرای آن را قبول کنند. بهعنوان مثال: حذف برنامهریزی پنج ساله (به مفهوم مناسکی رایج آن)، واگذاری اختیار برنامهریزی به شورای عالی اقتصاد (بهجای مجلس)، حل مشکل تداخل سیکل سیاسی انتخابات با سیکل مدیریتی، تبدیل سندهای برنامه از وضعیت موجود به سندهای توصیهای، انحلال سازمانهای برنامه و بودجه و سازمان امور اداری و استخدامی و تاسیس سازمانی و جدید و … .
۱۱. بسیاری از توصیههای این کارشناسان در سندهای بالادستی وجود دارد اما اجرا نمیشود. مشکل در جایی دیگر است: ما عادت داریم همه انرژی خود را در مرحله سندنویسی، ارائه رهنمود یا دستور تخلیه کنیم سپس به خانه برویم! این از فرهنگ خطابه ناشی میشود.
۱۲. بدونشک مطالب و راهحلهای ارزشمند دیگری هم در تحقق برنامهریزی و توسعه وجود دارد که خارج از مقالات این مجموعهاند. از آنجا که کتاب حاضر صرفاً برگرفته از این مقالات است، داعیه جامعیت و مانعیت ندارد. در ضمن داعیه ارائه یک بسته به هم پیوسته را ندارد؛ بستهای که در صورت نبود امکان یا مقدمات اجرای هر جز دیگر، معطل بماند. عمل به توصیههای برگزیده، حلال مشکلات است اما هر کدام از توصیهها هم که وجه همت قرار گیرد، حرکتی است رو به جلو.
۱۳. مساله توسعه ایران (و احتمالاً هر کشوری) به فیلشناسی در تاریکی میماند. آنکه پژوهشگر یا مدیر در حوزه آب بوده، مساله آب را حیاتی میداند و نقطه عزیمت راهحل او، آب است. دیگری که کار آمار میکند، اطلاعات و آمار را نقطه آغاز میپندارد. آنکه در فرهنگ، ریشه و سابقه دارد مسائل فرهنگی را و … .
درست میگویند اما به قول مولوی: «در کف هر کس اگر شمعی بُدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی».
۱۴. شناسایی راهحل به مقدمهای واجب نیاز دارد: فهم دقیق مساله. اگر علت اصلی توسعهنیافتگی و هر بیماری به درستی تشخیص داده و مناب تشدیدکننده شناسایی شد، آنگاه با توجه به داشتهها و محدودیتهای بیمار، تجویز صورت میگیرد. این تجویز متوجه نقاط گلوگاهی است تا به مدد آن بهبود صورت گیرد. اندیشمندان و صاحبنظران متعددی درباره علت توسعهنیافتگی ایران عزیزمان سخن گفتهاند. آقای دکتر مجتبی لشکربلوکی در کتاب ارزشمند (استراتژی توسعه در ایران) چکیده و دیدگاههای آنان را به زبانی غیرپیچیده بازگو کرده بهعلاوه راهکارهایی نیز پیشنهاد داده است. این کتاب جمعوجور از میان انبوه آثار متعدد درباره توسعه، کاربردیتر است و پیشنهاد میکنم، خوانندگان گرامی حتماً آن را نیز بخوانند. کتاب یاد شده برای خود من آموزنده بود. کار ارزشمند دیگر ایشان، طراحی وبگاهی است که تقریباً همه آثار، خلاصه کتابها و مقالات مرتبط را در آنجا میتوان دید.
۱۵. در فرهنگ ما هر کسی که دردها را بهتر میگوید مقبولترا ست؛ چه در پزشکی، چه در انتخابات. پوپولیسم هم از این روزنه وارد میشود. این رساله قرار است راهحل بدهد نه روضه بخواند. ضمناً راه توسعه کشور به هیچوجه کپسولی نیست. راهی سخت و هزاتو است. بهویژه آنکه در جهان پرشتاب امروز به راهحلهای منعطف نیازمندیم. کسانی که راهحلهای یکخطی ارائه میدهند، شارلاتان هستند. ما ایرانیها عموماً دنبال راهحلهای سادهایم. لطیفهای است که میگوید همه ملتها برای لاغر شدن، نمیخورند اما ما تنها ملتی هستیم که لاغر شدن را با خوردن (انواع داروها) دنبال میکنیم. چرا؟ چون لاغری با رژیم و ورزش سخت است.
۱۶. کتاب حاضر به دلیل اصرار نگارنده به فشردهنویسی متاسفانه آسانخوان نیست. از آنجا که مخاطب اصلی آن مدیران و برنامهریزان هستند بعضی گزارههای آن را نمیشود با شتاب، گذر کرد. بعضی پاراگرافها نیاز به برگشتن به صدر و خوانش مجدد دارد تا مفهوم اصلی در ذهن جای گیرد.
۱۷. این کتاب روایت من از آن مجموعه است. بدیهی است اگر فرد دیگری همان مجموعه را خلاصه کند ممکن است، رهیافتهای دیگری داشته باشد. فصلبندیها نیز از همین زاویه دید است. به عبارت بهتر از دیدگاه من اگر به موضوعات آمار، آمایش، فرهنگ، نظام برنامهریزی و حکمرانی توجه شود کلاف توسعه باز میشود.
۱۸. ممکن است خلاصهکننده با بعضی نقلقولها با نتیجهگیریها موافق نباشد اما به جهت امانتداری موظف به بازگویی آنهاست.