رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : نقشه راه ظریف

نقشه راه ظریف

عبور از دوگانه تقابل و تسلیم

مقاله مشترک محمدجواد ظریف، وزیر پیشین خارجه و امیرپارسا گرمسیری، دانشجوی روابط بین‌الملل با عنوان «ایران به‌عنوان میانجی طبیعی» در فارن افرز، یکی از متون تحلیلی قابل توجه در حوزه روابط بین‌الملل است که هم نقاط قوت چشمگیری دارد و هم با چالش‌ها و انتقاداتی روبه‌روست. این نوشته تلاش می‌کند، جایگاه ایران را در نظم منطقه‌ای و جهانی از زاویه‌ای متفاوت بررسی کند و یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های آن استفاده هوشمندانه و نظام‌مند از نظریه «امنیتی‌سازی» مکتب کپنهاگ برای تحلیل وضعیت ایران است. این رویکرد بحث را از سطح یک منازعه صرفاً سیاسی یا ایدئولوژیک فراتر برده و آن را در چارچوبی آکادمیک و شناخته‌ شده قرار می‌دهد. نویسندگان ضمن اشاره به دوگانه تقابل و تسلیم توضیح می‌دهند که چگونه ایران توسط رقبای خود، به‌ویژه آمریکا و اسرائیل، به یک «تهدید وجودی» تبدیل شده است. همین برساخت تهدید، زمینه را برای اقدامات فوق‌العاده مانند تحریم‌های فلج‌کننده یا تهدید نظامی فراهم کرده است. این تحلیل نشان می‌دهد که واقعیت‌های سیاسی تنها محصول توان مادی نیستند بلکه گفتمان و روایت نیز نقشی اساسی در شکل‌دهی به آنها دارند. این نکته دقیقاً همان چیزی است که سازه‌انگاری در روابط بین‌الملل بر آن تأکید می‌کند: قدرت نرم و معنا به‌اندازه قدرت سخت و مادی اهمیت دارند. مقاله با ترسیم چرخه امنیتی‌سازی و مقایسه آن با «معمای امنیت»، عمق تحلیلی خود را افزایش داده است. تأکید بر اینکه نقطه آغاز این چرخه نه افزایش توان نظامی بلکه ساخت یک روایت تهدیدآمیز است، درک تازه‌ای از تحولات دو دهه اخیر ارائه می‌دهد.
جنبه مثبت دیگر مقاله، توجه به مفهوم «کنشگری» و ارائه راهکارهای مشخص برای خروج از بن‌بست است. برخلاف بسیاری از تحلیل‌ها که گرفتار جبرگرایی ساختاری می‌شوند، نویسندگان معتقدند، ایران می‌تواند با سیاست‌های هوشمندانه چرخه امنیتی‌سازی را بشکند. آنها اصلاحات داخلی مانند افزایش سرمایه اجتماعی، مبارزه با فساد و بهبود شرایط اقتصادی را به تقویت قدرت دیپلماتیک در عرصه خارجی پیوند می‌زنند. این نگاه، نشان‌دهنده درک عمیق از نظریه «بازی دو سطحی» رابرت پاتنام است؛ جایی‌ که مشروعیت و حمایت داخلی به‌عنوان منبع قدرت کلیدی در میز مذاکره بین‌المللی عمل می‌کند. گرایش به «منطقه قوی» نیز حرکتی استراتژیک در حوزه سیاست خارجی است. چنین رویکردی می‌تواند، نگرانی‌های امنیتی همسایگان را کاهش دهد و زمینه همکاری منطقه‌ای را فراهم کند. تجربه‌های موفق مشابه در جهان، مانند اتحادیه اروپا، نشان داده‌اند که تأکید بر امنیت جمعی و منافع مشترک به ‌مراتب پایدارتر از تمرکز بر قدرت یکجانبه است.
با وجود این نقاط قوت، مقاله از دیدگاه برخی مکاتب دیگر، به‌ویژه واقع‌گرایی، با نقدهایی مواجه است. واقع‌گرایان بر این باورند که مقاله بیش از حد بر قدرت گفتمان و امکان تغییر برداشت‌ها از طریق دیپلماسی و اعتمادسازی تأکید کرده و وزن کافی به تضاد منافع بنیادین و ساختاری نداده است. از نگاه واقع‌گرایی، رقابت میان ایران و آمریکا یا ایران و اسرائیل صرفاً یک سوءتفاهم یا نتیجه روایت‌سازی نیست بلکه ریشه در واقعیت‌های ژئوپلیتیک و تلاش برای هژمونی دارد. برای نمونه، توسعه برنامه هسته‌ای ایران یا گسترش نفوذ منطقه‌ای آن، فارغ از هرگونه روایت از سوی رقبایش به‌عنوان تهدیدی مستقیم تلقی می‌شود. در چنین شرایطی، تغییر گفتمان یا اقدامات اعتمادساز ممکن است برای تغییر محاسبات استراتژیک طرف مقابل کافی نباشد زیرا در نظام بین‌الملل، دولت‌ها بیش از نیت‌ها به توانمندی‌های یکدیگر توجه می‌کنند.
انتقاد دیگر به خوش‌بینی مقاله درباره امکان «توافق برای توافق نداشتن» در حوزه‌های ایدئولوژیک بازمی‌گردد. هرچند این رویکرد در نظریه جذاب است در عمل مرز میان مسائل ایدئولوژیک و سیاسی بسیار مبهم است. موضع ایران در قبال اسرائیل یا حضور نظامی آمریکا در منطقه صرفاً اختلافی ایدئولوژیک نیست بلکه پیامدهای امنیتی و سیاسی ملموسی دارد. نادیده گرفتن این مسائل یا تلاش برای کنار گذاشتن آنها ساده نیست زیرا بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت و دکترین امنیتی بازیگران کلیدی محسوب می‌شوند. افزون بر این امنیتی‌سازی ایران برای آمریکا و اسرائیل، کارکردهای داخلی و خارجی مهمی دارد؛ از توجیه بودجه‌های نظامی گرفته تا حفظ ائتلاف‌های منطقه‌ای و بسیج افکار عمومی. بنابراین انتظار اینکه آنها به‌سادگی از این ابزار قدرتمند دست بکشند شاید بیش از حد خوش‌بینانه باشد. مقاله هرچند به لزوم اجماع داخلی اشاره می‌کند اما کمتر به پیچیدگی‌های واقعی دستیابی به چنین اجماعی در ساختار سیاسی ایران پرداخته است. وجود دیدگاه‌های متعارض و منافع جناحی مختلف یکی از بزرگ‌ترین موانع برای اجرای سیاست خارجی منسجم و مبتنی بر تنش‌زدایی است. بدون حل این چالش‌ها حتی بهترین راهکارهای دیپلماتیک نیز ممکن است در عمل ناکام بمانند.
مقاله ظریف و گرمسیری دربرگیرنده نکات مهم و ارزشمندی است که با بهره‌گیری خلاقانه از نظریات روابط بین‌الملل، چارچوبی نو برای فهم وضعیت ایران ارائه می‌دهد. قدرت اصلی آن در تحلیل گفتمانی و تأکید بر کنشگری دیپلماتیک نهفته است. با این ‌حال واقعیت‌های سخت قدرت و تضاد منافع ساختاری از‌جمله موارد مهمی است که نیاز به تحلیل و پردازش بیشتری دارد. اگر ایران بخواهد، نقش «میانجی طبیعی» را ایفا کند باید همزمان دو مسیر را طی کند: از یک‌سو اصلاحات داخلی برای افزایش مشروعیت و انسجام و از سوی دیگر دیپلماسی فعال برای کاهش نگرانی‌های منطقه‌ای. تنها در این صورت است که می‌توان امید داشت ایران از چرخه امنیتی‌سازی خارج شود و به بازیگری سازنده در منطقه تبدیل شود. نگاه آینده‌پژوهانه نشان می‌دهد که در دهه‌های پیش‌رو، منطقه خاورمیانه با چالش‌های مشترکی چون بحران آب، تغییرات اقلیمی، مهاجرت‌های گسترده و تهدیدهای فراملی روبه‌رو خواهد بود. ایران اگر بتواند از ظرفیت‌های ژئوپلیتیک و فرهنگی خود برای ایجاد سازوکارهای همکاری منطقه‌ای بهره گیرد نه‌تنها از فشارهای امنیتی خواهد کاست بلکه می‌تواند به محور شکل‌گیری یک نظم جدید مبتنی بر همکاری و هم‌زیستی بدل شود. چنین چشم‌اندازی مستلزم آن است که ایران از سیاست‌های واکنشی فاصله بگیرد و با نگاهی آینده‌محور، خود را به‌عنوان بازیگری مسئولیت‌پذیر و میانجی طبیعی در منطقه تثبیت کند.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

اقتصاد سیاسی آب

بعضی از افراد درباره حل مشکل کمبود آب، حرف‌هایی می‌زنند که دقیق…

۲ دی ۱۴۰۴

ابهام در نظارت بانکی

رئیس قوه قضائیه درباره حساب‌های مشکوک و کارت‌های بازرگانی اجاره‌ای تأکید کرد…

۲ دی ۱۴۰۴

لاوروف دنبال چیست؟

چرا روس‌ها، ظریف را تخریب می‌کنند؟ به‌قلم؛ کوروش احمدی؛ دیپلمات پیشین سرگئی…

۲ دی ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید