رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : واگویه‌های فیلسوفانه

واگویه‌های فیلسوفانه

گفت‌وگوهایی با سایه‌ام تازه‌ترین اثر دکتر رضا داوری ‌اردكانی است

دکتر رضا داوری‌ اردكانی بیش از نیم قرن است که در فضای فكری و فرهنگی ایران حضور مستمر و فعالی دارد و آرا، نظرات و نوشته‌هایش، موافقان و مخالفان بسیاری دارد. داوری با پشت سر گذاشتن ۹۰ سالگی هنوز ذهن پویا و دغدغه‌مندی دارد و آثار جدیدی را منتشر می‌کند و تازه‌ترین کتاب او با عنوان «گفت‌وگوهایی با سایه‌ام» توسط انتشارات پگاه روزگار نو منتشر شده است. این نشر اواخر سال ۱۴۰۰ هم کتاب «آزادی، قانون و سازمان» را از داوری منتشر کرده بود.

پاسخ به ناسزاگویان
اگرچه نام داوری اردکانی با جدال پوپری‌ها و هایدگری‌ها در دهۀ ۶۰ و ۷۰ گره خورده اما در دو دهۀ اخیر او تا حد زیادی از این جدال‌ها فاصله گرفته اما عبدالکریم سروش که شاخص‌ترین نمایندۀ سر دیگر این جدال بود هنوز تلاش بر داغ نگه داشتن تنور این جدال کهنه دارد و بزرگ‌داشت داوری اردکانی در ۹۰ سالگی باعث شد بار دیگر عنان از کف بدهد و داوری را مورد آماج حملات قلمی قرار دهد. داوری در واکنش به حملاتی از جنس حملات سروش، ذیل مجلس اول «گفت‌وگوهایی با سایه‌ام» که عنوان «فلسفه و سیاست» را دارد، مطلبی با عنوان «من شکست خورده‌ام و این شکشت را می‌پذیرم» گنجانده و در آن می‌نویسد: «هیچ‌کس از خطا مصون نیست، من هم خطاها کرده‌ام اما همواره آنچه به نظرم رسیده، گفته و نوشته‌ام و هنگام نوشتن ملاحظۀ پسندیدن و نپسندیدن اشخاص و گروه‌ها را نکرده‌ام. شاید در ویرایش پُروسواس خودم بعضی نظرها را تعدیل کرده باشم اما تغییر نداده‌ام. البته گروهی که عددشان هم کم نیست، می‌گویند که قلم من در خدمت حکومت بوده است. آنان نوشته‌های مرا نخوانده‌اند اما اگر هم بخوانند از حرف خود برنمی‌گردند؛ زیرا اتهام در خدمت حکومت بودن مرا به عنوان یک اصل پذیرفته‌اند و حتی وقتی چیزی خلاف پندار خود در گفته‌ها و نوشته‌های من می‌بینند و می‌شنوند، می‌گویند چرا ۲۰ سال پیش این‌ها را نمی‌گفتی و عجیب اینکه وقتی نشان می‌دهم که ۲۰ سال پیش هم همین را گفته و می‌گفته‌ام، سکوت می‌کنند اما از اصلی که پذیرفته‌اند، منصرف نمی‌شوند. آن‌ها بی‌این‌که اهل نظر باشند، شنیده‌اند یا شاید حس کرده‌اند که در نظر من آرا و اقوال آنان در زُمرۀ مشهورات زمان است و در میزان فکر و نظر وزن و قدری ندارد، پس به جای بحث و نظر به ناسزاگویی رو کرده‌اند. ناسزاگویی و بهتان آن‌ها برای من چندان غیرمنتظره نبوده و هرگز این بدزبانی‌ها مرا آزرده نکرده است.»
«گفت‌وگوهایی با سایه‌ام» حاوی هشت گفت‌وگوی نویسنده با خود (حدیث نفس) دربارۀ بعضی مشکل‌ها و مسائل زمان است. شاید بزرگ‌ترین این مشکل‌ها غرور قدرت کاذب و مخرب و احساس بی‌نیازی از تفکر باشد. داوری در مقدمۀ کتابش می‌نویسد: «وقتی قطار تکنولوژی بیش از هر زمان دیگری سرعت گرفته است و همه چیز به حکم ضرورت در حال دگرگونی سریع است، خاطرها پریشان می‌شود و مجالی برای فکر کردن نمی‌ماند و در این شرایط، تفکر که با صبر و سکون و آزادی ملازمت دارد، دشوارتر می‌شود. برای فکر کردن باید آرامش و طمأنینه داشت اما اکنون زمان، زمان قحط آرامش است.» داوری معتقد است، تردیدی نیست که علم و تکنولوژی از غنائم و آثار بزرگ تاریخ تجددند اما یک‌سره حسن و کمال نیستند و نباید غایت وجود انسان دانسته شوند. نویسنده در این دفتر نمی‌خواسته سیر اجمالی فلسفه از ابتدا تاکنون را بنویسد بلکه نظر به مقام فلسفه در تاریخ- به خصوص در دوران تجدد- داشته و می‌خواسته بداند، تفکر فلسفی اکنون چه وضعی دارد و آینده‌اش چیست و می‌نویسد: «اگر نام آن را گفت‌وگوهایی با سایه‌ام گذاشته‌ام از آن روست که حاصل دل‌مشغولی‌هایم با فلسفه و پرسیدن مدام از خود و انتظار پر از خلجان گشایش راهی به سوی آن بوده است.»

راه فروبستۀ مشروطه
نظر و جمع‌بندی داوری اردکانی دربارۀ مشروطه و نزاع بین موافقان و مخالفان مشروطۀ محقق ‌شده از جمله نکات مهمی است که در کتاب تازه‌اش آمده و می‌نویسد: «نهضت مشروطۀ ایران امری ساده و بی‌اهمیت نبود اما نتوانست راهی بگشاید که به مقصدی برسد.» او دو قطبی شکل گرفته حول مشروطه را عامل این ناکامی می‌داند و می‌نویسد: «صریح بگویم فکر آزادی در ایران قوتی نگرفته بود که مسألۀ شیخ فضل‌الله نوری را به درستی طرح کند. شیخ می‌گفت قانون دین باید حاکم باشد اما بیشتر کسانی که در برابر او بودند، می‌گفتند دین همان چیزی را می‌خواهد که آن‌ها می‌خواهند و مشروطه و آزادی و قانون‌گذاری توسط مجلس هیچ منافاتی با دین ندارد. این‌جا دو مطلب را باید از هم تفکیک کرد: یکی این‌که احکام دین را با مشهورات زمان میزان کنیم و دیگر رعایت اعتقادات و امکان‌های فکر و عمل مردم در حکومت و قانون‌گذاری است. این دومی حکم خِرد است اما اولی شاید جز مشتی حرف‌های بیهوده و تکرار آن‌چه در اروپا پیش آمده است، نباشد. مهم‌ترین پاسخی که به شیخ داده شد، مقالات کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله میرزاحسین نائینی بود و او این تمثیل نه‌چندان اما معنادار را پیش آورد که مشروطه کلفت سیاهی است که دست‌هایش را می‌شوید. شیخ فضل‌الله می‌گفت، مشروطه دفع فاسد به اَفسد است ولی نظر نائینی این بود که مشروطه دفع افسد به فاسد است. این بحث بی‌اهمیت نبود اما قضایا چنان روی داد که میرزا کتابش را از بازار نشر جمع کرد. وقتی مجتهدی را به جرم دفاع از دین به دار آویختند و شایع کردند که علمای نجف او را کُشتنی می‌دانسته‌اند، نائینی چگونه می‌توانست از مشروطۀ مجتهدکُش دفاع کند. مرگ ناگهانی آخوند خراسانی و سکوت دیگر علمای نجف و اعتراض سیدکاظم طباطبایی به اعدام شیخ فضل‌الله حوادثی عادی و طبیعی بود. با اعدام شیخ فضل‌الله نوری، مخالفت با مشروطه و سرکوب مخالفان پایان نیافت بلکه مشروطۀ ناتوان و نومید صرفاً انتقام خود را از رادیکال‌ترین مخالفش گرفت تا ناتوانی خود را بپوشاند و کنار بنشیند تا هر چه می‌خواهد بشود.» نظر و جمع‌بندی دکتر داوری دربارۀ مشروطه را می‌توان با حوادث و اتفاقات سال ۱۴۰۱ و فضای کنونی متناظر دانست و این‌که در این اتفاقات هم عناصر رادیکال‌ جریان‌های مختلف یک‌دیگر را تقویت کرده و عقلانیت و تدبیر گم‌شدۀ چنین صف‌آرایی‌هایی است. داوری در بخش دیگری از همان پیش‌درآمد «مجلس اول: فلسفه و سیاست» آزادی‌خواهی ظاهری برخی روشن‌فکران را به چالش می‌کشد و می‌نویسد: «منورالفکرها و روشن‌فکرانی داریم که داعیۀ آزادی‌خواهی داشته‌اند و با مخالفان خود با شدت و خشونت رفتار کرده‌اند و می‌کنند. از میان آن‌ها شاید کسانی که با حکومت استبدادی [رضا شاه] همکاری و همراهی کردند،کمتر دروغ‌گو و خودفریب بودند؛ زیرا آن حکومت نسبت نزدیک‌تری با تجدد و تجددمآبی داشت. برای این‌که کشوری به آزادی‌های سیاسی برسد، کافی نیست که گروه‌ها، جمعیت‌ها و اشخاصی آزادی را ستایش کنند. چه بسا زبان‌شان از دل خبر ندارد و جان و دل‌شان هنوز پایبند به رسوم استبدادی است.» در واقع به اعتقاد داوری آن‌چه مهم است، شعار نیست بلکه کارنامه و عملکرد مهم است و در فضای کنونی هم بسیاری از مدعیان آزادی در صفحات مجازی و شبکه‌های اجتماعی با شدت و حدت مشغول نفرت‌پراکنی و ترور شخصیت کسانی هستند که کوچک‌ترین مخالفتی با آن‌ها و خواسته‌های‌شان دارند.
«گفت‌وگوهایی با سایه‌ام» شامل ۸ مجلس (بخش) است که عبارتند از: فلسفه و سیاست، آینده، تفکر و آزادی، تاریخ و انسان، تاریخی بودن فهم و خرد، آغاز فلسفه، فیلسوفان و فلسفه‌ها، سودمندی و بی‌حاصلی فلسفه و پیشرفت و توسعه نیافتگی. در ذیل هر بخش هم عناوین فرعی وجود دارد و در آینده به بخش‌های دیگری از این کتاب خواهیم پرداخت.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

جهانگشای ایرانی

درباره “نادرشاه افشار” نادرشاه افشار کار خود را به عنوان یک جنگاور…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

قهرکرده‌ها بازگردند

درخواست وزیر ارشاد از سینماگران جشنواره فیلم فجر امسال قرار است، جایی…

استعفا در اوج

“احسان محمدحسنی” از اوج رفت احسان محمدحسنی با اعلام استعفای خود از…

دیدگاهتان را بنویسید