رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : وفاق، لازم است، اما کافی نیست

وفاق، لازم است، اما کافی نیست

“سیدحسین مرعشی” در “نشست وفاق ملی و جوانان” در تبریز:

♦️وفاق، لازم است، اما کافی نیست

گروه سیاسی: سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران که به دعوت شورای استان آذربایجان‌شرقی این حزب به تبریز سفر کرده بود پس از دیدار با بهرام سرمست، استاندار جدید آذربایجان‌شرقی و گفت‌و‌گو درباره شرایط روز و ارائه پیشنهاداتی در حوزه توسعه این استان در نشست وفاق ملی و جوانان حاضر شد. در این نشست که با حضور جمعی از فعالان جوانان اصلاح‌طلب تبریز برگزار شد، سیدحسین مرعشی به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: پیش از این و در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری در جمع مردم تبریز به این موضوع اشاره کرده بودم که خداوند مقدر کرده تا یک ‌بار دیگر ایران به‌ واسطه تبریزی‌ها نجات پیدا کند و خوشبختانه این اتفاق افتاد. از الان به بعد تکلیف آقای پزشکیان، همکاران‌ و حامیان‌شان بسیار سنگین است تا ببینیم این رسالت تاریخی را با کمک هم می‌توانیم، انجام دهیم یا خدای ‌نکرده در میانه راه مردم را ناامید می‌کنیم! امیدوارم بتوانیم این امیدی که در سراسر کشور وجود دارد را پایدار کرده و گره از مشکلات کشور باز کنیم.
حضور مرعشی که با استقبال فعالان سیاسی تبریز روبه‌رو شده بود با یاد آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی ادامه یافت. به‌خصوص آنجا که مرعشی با دیدن فیلمی در مورد آیت‌الله هاشمی، گفت: با شناختی که از گذشته و حال کشور دارم و آینده‌ای که می‌تواند ایران توسعه‌یافته داشته باشد و ظرفیت‌هایی که در آقای هاشمی سراغ داشتم، بدترین بدشانسی برای ملت ایران در تاریخ معاصر این شد که به هیچ‌وجه آنچه در دوران ریاست‌جمهوری آقای هاشمی اتفاق افتاد و کارهای مهمی شکل گرفت که دارای جهت‌گیری‌های فوق‌العاده‌ای هم بود، هیچ ‌کدام با ظرفیت آقای هاشمی هماهنگ و سازگار نبود. ایشان ظرفیت‌های فوق‌العاده‌ای داشت. ظرفیت آقای هاشمی، ظرفیتی بود که هیچ ‌وقت تماماً ظهور پیدا نکرد و این بدشانسی کشور و ملت ایران در تاریخ معاصر ایران است.‌
مرعشی گفت: از این بگذریم، به بحث اصلی جلسه‌مان که بحث وفاق است، بپردازیم. وفاقی که آقای پزشکیان مطرح کردند خیلی ساده، همان‌طور که به‌سادگی مطالب‌شان را بیان می‌کنند، در این مورد هم می‌گویند بروید، دست‌به‌دست هم دهید و با هم دوست باشید و دعوا نکنید. خیلی نخواهید به این شاخ و برگ دهید و درباره‌اش تئوری بنویسید. ریشه‌های این سیاست را باید جست‌وجو کنید. ریشه‌های این سیاست خیلی روشن است؛ اگر دوستانی تاریخ سیاسی بعد از انقلاب را خوب مطالعه کرده باشند و حوادث را تحلیل کرده باشند به خوبی می‌دانند که ضعف‌هایی در گذشته از سیاسیون و از مدیران نظام و نهادهای حاکمیتی بروز کرده که آقای پزشکیان را به این نتیجه رسانده که دعوا نکنید. این ریشه‌ها چه بوده؟‌ یکی از این ریشه‌های اصلی این بوده که آنها قواعد سیاسی رقابت را قبول نکردند.
وی ادامه داد: خیلی روشن آقای خاتمی با ۲۰ میلیون رای رئیس‌جمهور ایران شد؛ لذا قرار این نشد که رئیس‌جمهور منتخب مردم بتواند اهداف و برنامه‌هایش را جلو ببرد و رقیبی که نتوانسته در انتخابات پیروز شود به دنبال جذب مردم برای انتخابات بعدی باشد. قاعده سیاسی را ما یاد نگرفتیم. این تنها مربوط به رقیب ما نیست، مربوط به خود ما هم می‌تواند باشد. اینکه اگر من برنده شدم همه باید کمک کنند، اگر رقیب من برنده شد همه باید علیه او باشند، غلط است. زیرا چرخش قدرت با رای مردم جزو تبعات دموکراسی است. یعنی تبعات حکومت مردم بر مردم است. بالاخره مردم تبع‌هایشان متفاوت می‌شود. میدان رقابت، میدان مبارزه برای بهتر کردن آن کشور باید باشد، نه زمین‌گیر کردن و به زمین زدن رقیب. ما قواعد بازی را بلد نبودیم؛ انتخابات را برگزار می‌کنیم و انتخابات که برگزار می‌شود، منتهی به بهبود روش‌های حکومتی و شرایط مردم نمی‌شود. می‌رویم اینکه رقیب پیروز را به نقطه‌ای برسانیم که او و طرفدارانش بفهمند هر کسی رای دهد یا ندهد، جریان حاکم بر کشور ثابت است. این یکی از تجربه‌های تلخ کشور به خصوص بعد از خرداد ۷۶ است. تا قبل از آن هم داشتیم اما نه به این شکل بعد از ۷۶. این یکی از ریشه‌هایی است که آقای پزشکیان را به این رسانده که شعارش وفاق باشد و به دنبال همدلی و دعوا نکردن باشند. خیلی ساده می‌گوید، دعوا نکنید.
به گفته دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران، یکی از ریشه‌های قضیه این بوده که ما سیاست را بدون دلیل در همه امور کشور مداخله دادیم. یعنی وقتی دولتی عوض شده، وزیر آموزش‌وپرورشی آمده تا سطح فراش مدرسه را عوض کرده است. وزیر بهداشت و درمان آمده، تمام پست‌های تخصصی را تغییر داده است. وزیر کشاورزی هم می‌خواهد مثلاً حتی رئیس مرکز تحقیقات کشاورزی را تغییر دهد. این آفتی است که عمدتاً از دولت آقای احمدی‌نژاد شروع شد. تا قبل از آن کشور و نظام بروکراسی آن بسیار منظم بود. به طور مثال، من ۶ ماه بعد از دور دوم ریاست‌جمهوری آقای هاشمی‌رفسنجانی از استانداری کرمان به دفتر رئیس‌جمهور منتقل شدم. وقتی به دفتر رئیس‌جمهور رفتم، دیدم با وجود اینکه تغییر قانون اساسی اتفاق افتاده، یعنی رئیس‌جمهور از یک مقام تشریفاتی در دوره آیت‌الله خامنه‌ای به رئیس‌جمهوری تبدیل شده که کاملاً مسئولیت اجرایی کشور بر عهده‌اش قرار گرفته اما تمام کارکنان دفتر رئیس‌جمهور همان کارکنان دفتر آقای خامنه‌ای هستند. آقای حبیبی، معاون اول رئیس‌جمهور بودند حتی یک منشی در حوزه معاون اول تغییر نکرده بود. یعنی همه پرسنل دفتر مهندس موسوی و دفتر دولت همچنان دفتر معاون اول را تشکیل می‌دادند. آقای زنگنه ۸ سال وزیر نیروی آقای هاشمی بود. من رئیس کمیسیون پست و تلگراف و نیروی مجلس بودم. یک جلسه تودیع در مجلس برای آقای زنگنه گذاشتیم؛ آقای زنگنه در مجلس آمد در کمیسیون تخصصی گزارش داد و گفت، من مطالعات سد را در کشور شروع کرده‌ام و برای اجرای ۴۰ سد در کشور قرارداد بستم. اینقدر نیروگاه احداث کردم و اینقدر پست برق و خطوط انتقال اجرا کردم اما در کل ۸ سال دوران وزارت من، یک توصیه از دفتر رئیس‌جمهور و نهاد رئیس‌جمهوری به من نشد که کار را به کسی بدهم یا ندهم، یک مدیر را بگذارم یا نگذارم. کشور براساس یک اصول فنی اداره می‌شد. قرار نبود تغییر دولت منتهی به این شود که تمام شئونات اجرایی کشور تحت ‌تاثیر سیاست قرار بگیرد. یا شرکت‌های مهم اقتصادی کشور با حرف یک نماینده، مدیرانش جابه‌جا شوند. این نظم تکنوکراسی کشور در دوره آقای احمدی‌نژاد دود شد و به هوا رفت. مثال زنده‌اش را می‌زنم؛ دوستی فوق‌‌دیپلم نقشه‌کشی بود و در شهرری دفتر نقشه‌کشی داشت و روی ساختمان کار می‌کرد. با من هم رفت‌وآمد داشت و با یکی از نماینده‌های سابق نزد من می‌آمد. یک روز با عجله از من وقت خواست و آمد؛ گفت من دو ماه پیش ‌نامه‌ای به آقای احمدی‌نژاد نوشتم. هفته قبل به من وقت داده و رفتم پیش او و به من گفت، مدیرکلی یک اداره‌ای یا فرمانداری را هر کدام می‌خواهید به من بگویید تا به شما بدهم؛ کدامش را انتخاب کنم؟ گفتم هیچ‌‌کدام. مگر تو تجربه داری؟ مگر بخشدار بودی؟ مگر وزارت کشوری بودی؟ مگر در وزارتخانه‌ای کارشناس و معاون بودی؟ گفت به هر حال به من قول داده است. رفت و فرماندار شد. ببینید شئونات فنی و مدیریتی کشور زیر سوال رفت و از بین رفت. رسیدیم در ادامه حتی دولت آقای روحانی هم، بعد از آقای احمدی‌نژاد نتوانست تکنوکراسی کشور را سرپا کند و دوباره کشور را براساس اصول فنی اداره کند.
مرعشی افزود: یک روز یکی از مدیران موفق صنعتی در کرمان به من زنگ زد که بنا به خواست فلان نماینده مجلس می‌خواهند من را برکنار کنند. زنگ زدم به هلدینگ بالادستی‌اش و از آقای آیت‌اللهی، استاندار اسبق و وزیر اسبق معادن پرسیدم که آقای مهندس امینی، مدیرعامل مس شهید باهنر کارکردش چگونه بوده است؟‌ گفت بسیار مدیر موفقی است. این کارخانه را در تمام شاخص‌ها روی فرم آورده و بازسازی کرده است. صادرات را افزایش داده، فروش داخلی و تولید را ۵۰ درصد بالا برده است، حقوق و تعداد پرسنل را افزایش داده و همه شاخص‌هایش مثبت است. گفتم خب پس چرا دارید برکنارش می‌کنید؟ گفت، نماینده به وزیر فشار آورده است و وزیر (آقای شریعتمداری) دستور داده که ایشان را برکنار کنیم. گوشی را برداشتم به آقای جهانگیری گفتم که شما هم مثل دولت احمدی‌نژاد شدید؟ مگر در قانون تجارت برای نماینده مجلس، حقی برای برکناری مدیر صنعتی وجود دارد؟ گفت خیر. گفتم پس چرا دارید آقای امینی را برکنار می‌کنید؟‌ متوقفش کردیم.
ببینید اینکه الان آقای پزشکیان به این نتیجه رسیده که وفاق باید وجود داشته باشد؛ حتماً می‌داند که این وفاق یعنی اینکه بخشی از حق اکثریت مردمی که در انتخابات به ایشان رای دادند را اعمال نکند. ولی می‌داند که فعلاً با این بی‌نظمی‌هایی که در کشور به وجود آمده، حرکت براساس وفاق و کندتر، بهتر از بن‌بست است. ما یک ‌بار دیگر باید در سیاست، سیاستمداران و حتی مردم‌مان را آموزش دهیم. ما باید از نو یاد بگیریم. اندوخته‌های‌مان به خودخواهی، باندبازی، ترجیح منافع فردی و جناحی بر منافع ملی آلوده است. بنابراین ما یک ‌بار دیگر باید آموزش ببینیم. یک ‌بار دیگر باید ضرورت منافع‌ ملی را درک کنیم.
تامل کنیم و ببینیم که ما در ایران چه درکی از منافع ‌ملی داریم؟ نباید اینطور باشد که اگر امروز آقای پزشکیان جواب نامه و تلفن یا حتی جواب سلام من را ندهد و به کسی که می‌خواهم پست مناسب را بدهم، قبول نکند، قراری که گذاشتیم را باطل تلقی کنیم و اصلاً به این کار نداشته باشیم که ایشان رئیس‌جمهور است و هزاران نفر و میلیون‌ها نفر از مردم به او امید بستند. بنابراین چون نظر من را تامین نکرده، پس به درد نمی‌خورد!
استاندار جدیدی که منصوب شده، اصلاح‌طلب است. چهار نفر را دوستان اصلاح‌طلب به‌ عنوان معاون سیاسی به ایشان معرفی کردند. ایشان احترام گذاشته و یک نفر از آنها را انتخاب کرده است. نفر دیگری از آن لیست چهار نفره به من پیام داده که آقای مرعشی دیدید هنوز هیچ‌ چیز نشده، منافقین را بر سر کار گذاشتند و نیروهای اصیل را حذف کردند؟ از دیدگاه آن فرد، نیروی اصیل یعنی خودش، منافق یعنی رقیب دیگرش که او هم اصلاح‌طلب است!
ما یک‌ بار دیگر باید در مورد منافع ملی صحبت کنیم. اگر قرار بود در یک شرایط نرمال باشیم شاید هیچ‌ وقت حرفی از وفاق نمی‌زدیم. می‌گفتیم هرچه اکثریت را نمایندگی می‌کند، منطق حکم می‌کند که نیروهایش هم، نیروهای سیاسی‌اش و نه همه پست‌های کشور را دقیقاً براساس سلایق خودش بچیند. اما امروز آن منطق نمی‌تواند حاکم باشد. باید کمی عدول کنیم و پایین‌تر بیاییم تا بتوانیم یک‌سری از کارها را براساس هماهنگی جلو ببریم.‌
حال آن چیزی که من امروز می‌خواهم به آقای پزشکیان در شأن خودشان توصیه کنم همان وفاق است. امروز وفاق یک ضرورت لازم است اما کافی نیست. این وفاق باید با چشم‌انداز بلند برای آینده ایران هم پشتیبانی شود. ما در خیلی از دوره‌ها وفاق داشتیم. ما دهه اول انقلاب هم براساس وفاق عمل می‌کردیم. حتی در انتخابات ریاست‌جمهوری، جز در انتخاب اول که آقای بنی‌صدر شد، انتخاب‌های بعدی ما در دهه ۶۰ براساس وفاق بود. یعنی همه سیاسیون ایران توافق کردند که بعد از آقای بنی‌صدر، مرحوم رجایی رئیس‌جمهور ایران شود. بعد از شهادت شهید رجایی، همه توافق کردند که آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور شود. لذا وفاق کامل حاکم بود. ولی شرایط، شرایط جنگی بود و کشور پیشرفت نکرد. پایان جنگ، یعنی در سال ۱۳۶۷ هر ایرانی نصف سال ۱۳۵۶ درآمد داشت ولی وفاق هم بود.
اما صرفاً وفاق کفایت نمی‌کند. در دوره اول ریاست‌جمهوری آقای هاشمی‌رفسنجانی وفاق بود اما چشم‌انداز هم بود. آقای هاشمی می‌دانست که کشور را می‌خواهد به کدام سمت ببرد. زیرا چشم‌انداز داشت. برایش سازندگی ایران، عدم ‌تعادل‌ها در اقتصاد ایران یا به عبارت امروز ناترازی‌ها مهم بود. خاموشی داشتیم، قطع آب داشتیم، ویرانی شهرها و مناطق جنگ‌زده و حداقل ۳ میلیون نفر آواره جنگی داشتیم ولی آقای هاشمی می‌دانست چه کار می‌خواهد انجام دهد. در دوره دوم آقای هاشمی نیز چشم‌انداز بود ولی دیگر وفاق نبود. رشد اقتصادی دور اول آقای هاشمی که ۶/۷ درصد بود، در دوره دوم شد ۵/۲ درصد.
آنچه می‌خواهم امروز به آقای پزشکیان در شهر خودشان -تبریز- عرض کنم، این است که بگویم، آقای پزشکیان،‌ وفاق خیلی خوب و لازم است اما کافی نیست. زیرا ما برای آینده ایران‌مان، چشم‌انداز می‌خواهیم. چشم‌اندازی که بتواند مسائل جوانان ایران را حل کند. جوانان ایران چه می‌خواهند؟ می‌خواهند کشورشان رشد کند. می‌خواهند ایران آباد شود. دل‌شان نمی‌خواهد که ببینند کشورهای عربی در جنوب خلیج‌فارس یکی‌یکی اقتصادشان از ایران قوی‌تر می‌شود. برای جوانان ایران قابل ‌تحمل نیست که اقتصاد ایران، امروز یک‌سوم اقتصاد عربستان یا یک‌دوم اقتصاد ترکیه باشد.
آقای افشین، معاون علمی رئیس‌جمهور قبل از شروع کارش دفتر من بود. گزارشی از دانشگاه صنعتی شریف ارائه کردند که در ۴-۵ سال گذشته ۱۰ هزار فارغ‌التحصیل با رتبه خوب از دانشگاه صنعتی شریف داشتیم. گفتم آیا در همان دانشگاه صنعتی شریف، ظرفیت‌های جدیدی ایجاد شده که ۱۰ درصد این بچه‌ها بمانند؟ گفت نه. وقتی شما اقتصادتان این امکان را به شما نمی‌دهد برای جوانانی که رشته‌های عالی تحصیلی را چه در داخل و چه در خارج، هستند بیایند در یک مرکز علمی، در یک مرکز صنعتی پیشرفته یا مراکز تحقیقات‌های‌ تک‌شاغل شوند و چنین ظرفیتی وجود ندارد، تمام دانشگاه‌ها و سیستم آموزشی ما در خدمت کشورهای پیشرفته قرار می‌گیرد. ما آدم تربیت می‌کنیم و می‌فرستیم برای آنها. لذا کشور از مغزهایش تهی می‌شود.
پس جناب آقای پزشکیان، امروز جوانان ایران نیازمند یک توسعه شتابان هستند. شما با شعار وفاق، یک همدلی درست کردید. زمینه‌هایی را درست کردید. قدرت رهبری را پشت دولت آوردید. نیروهای مسلح را در کنترل گرفتید که کشور را به سمت تنش بیشتر در منطقه پیش نبرد. سایه جنگ را از ایران دور کردید و ان‌شا‌الله موفق شوید تا آخر این کار را انجام دهید. آقای پزشکیان، همه اینها لازم است ولی کافی نیست. ما از آقای پزشکیان انتظار داریم که چشم‌اندازی بلند برای ایران داشته باشد. دولتش چشم‌انداز داشته باشد و این نیاز جوانان ما را تامین می‌کند. اگر ایران روی نرخ رشد اقتصادی بالا قرار بگیرد، اگر ایران ثروتمند شود، اگر جوان بتواند در این مملکت صاحب مسکن و اتومبیل شود، اگر شغل مناسب و آبرومند خوبی داشته باشد، اگر بتواند تسهیلات مورد نیاز یک واحد صنعتی را از بانک‌های ایران بگیرد، این جوان، آبرومند خواهد بود و کشور را آباد خواهد کرد. نیاز جوانان، توسعه شتابانی است که ان‌شاا‌لله، امیدواریم آقای پزشکیان براساس وفاقی که به دنبالش بوده و هست بتواند با ترسیم چشم‌انداز مناسب و حرکت به سوی آن، شرایط را برای توسعه ایران فراهم کند. در غیر این صورت، صرف رضایت مجلس و قوه ‌قضائیه و نهادهای حاکمیتی، مساله مهمی را از کشور حل نخواهد کرد.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

جابه‌جایی در کابل

درباره برکناری “کاظمی‌قمی” اوایل هفته جاری اعلام شد که مسئولیت نمایندگی ایران…

۶ آذر ۱۴۰۳

نقش لاریجانی

اگر اراده رهبران سیاسی مبنی‌بر تعدیل رفتارها و موضع‌گیری‌ها و رفع مشکلات…

۶ آذر ۱۴۰۳

رهبر انقلاب در دیدار با بسیجیان تاکید کردند:

باید حکم اعدام نتانیاهو صادر شود رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز…

۵ آذر ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید