اتفاقی این روزها درحال رخ دادن برای جامعه پزشکی است که تهدید جدی برای سلامت مردم تلقی میشود. سیاستهای غلط وزارت بهداشت در عمل بیانگیزگی و عدم اشتیاق جامعه پزشکی به خدمت را رقم زده که منجر به تهدید جدی سلامت جامعه میشود. همواره در فضای عمومی جامعه تاکید میشود که پزشکان سطح زندگی بالایی دارند. در مقابل این گروه سوگند خوردهاند که پای سلامت جامعه بایستند. آنها ۷ سال دوره پزشکی عمومی را میگذرانند و از سال پنجم بار سنگین کار عملی در کنار دروس تئوری اضافه میشود. عموماً خانمها در این دوره امکان ازدواج ندارند، یا اگر ازدواج کنند امکان بچهدار شدن ندارند و تازه بعد از این دوره باید طرح را در دورافتادهترین مناطق بگذرانند و حتی خطرات تهدیدهای جانی در این مناطق برای پزشکان طرحی خانم و آقا بسیار جدی است. در سالهای اخیر با موارد زیادی مواجه بودیم که در مسیرهای سخت این محلهای خدمت در جادههای ناایمن از بین رفتهاند. بعد از دوره عمومی در دوره تخصص نیز شرایط بسیار سختی برقرار است. میزان حجم درسی و کار عملی سنگین معضل بسیار بزرگ و مساله جدی برای تهدید سلامت روحی و جسمی پزشکان است و بعد از این دوره، پزشکان باید طرح خارج از مرکز بروند و یک پزشک تقریباً در ۴۰ سالگی تازه میتواند وارد بازار کار شود. در کنار این شرایط با فرهنگ غلط پزشکستیزی نیز مواجه هستیم و متاسفانه این رویه حتی در صداوسیما نیز به کرات دیده میشود. از آن بدتر، سیاست عدم اجازه افزایش تعرفههاست. تعرفه پزشک متخصص در مراکز دولتی ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان و در مطب خصوصی ۱۳۰ هزار تومان است. در سالهای اخیر این مسائل باعث شده که انگیزه پزشکان برای ارائه خدمت از بین برود. وقتی یک پزشک در سن ۴۰ تا ۴۵ سالگی وارد بازار کار میشود باید بتواند حداقل زندگی معمول را داشته باشد، در حالی که با این تعرفهها، پزشکان متخصص از اساس امکان تامین معاش خود را نیز ندارند. این واقعیتهای تلخ را جامعه پزشکی برای حفظ حرمت خود بیان نمیکند. همین مسائل باعث مهاجرت پزشکان یا از اساس رها کردن فعالیت در این رشته شده است. در این شرایط به جای اینکه وزارت بهداشت و کمیسیون بهداشت درمان مجلس فکری برای حل ریشهای مساله داشته باشد، حرفهای عوامفریبانه میزنند و میگویند، با این شرایط هر کسی که وارد رشته تخصص میشود باید وثیقه بگذارد تا بعد از زیر بار طرح یا خدمت در مراکز دولتی شانه خالی نکند. یعنی دانشجوی متخصص در سنین بالای ۳۰ سال باید سند خانه پدر و مادرش را به عنوان وثیقه بگذارد تا بتواند رشته تخصصی پزشکی را ادامه دهد. علاوه بر وثیقه و سند خانه، چند کارمند دولت هم باید ضمانت این فرد بکنند. مسئولان باید به این سوال جواب دهند که این شیوه سیاستگذاری و توسل به زور در حوزهای همچون تربیت پزشک چه تفاوتی با سیاستهای کره شمالی دارد؟!
اخیراً شورای عالی بیمه سلامت، خبر از تصویب افزایش ۴۶ درصدی تعرفههای پزشکی داده است درحالی که در سالهای اخیر، افزایش تعرفه بسیار پایین بوده و بخش عمدهای صرف خدمات هتلینگ میشود نه دستمزد پزشکان. تازه این رقم افزایش درحالی است که دولت این مساله را تصویب کند. با این سیاستگذاریها، تکلیف سلامت جامعه چیست؟ مهاجرانی که امروز برای معالجه به ایران میآیند برای پایین بودن نرخ طبابت است چراکه بدنه قوی جامعه پزشکی یا درحال خروج از کشور است، یا درحال رها کردن فعالیت در این رشته هستند و اقتدار و کیفیت پزشکی ایران درحال از دست رفتن است.
نباید از یاد برد که طرف تعرفههای پزشکی، مردم نیستند و بیمهها هستند. در شرایط امروز بیمهها تبدیل به بنگاههای اقتصادی شدند و با پول بیمه مردم فعالیت اقتصادی میکنند. این درحالی است که رابطه مالی نباید بین مردم و جامعه پزشکی باشد و مساله اصلی رابطه مالی بین پزشکان و سازمانهای بیمهای است. در سالهای گذشته ایران شاخص اقتدار پزشکی در خاورمیانه و غرب آسیا بوده و امروز چرا باید به فلاکتی بیفتد که پزشک را به زور سند و کارمند دولت در کشور نگه دارد؟! چرا باید آمار خودکشی دستیاران و جامعه پزشکی ۶ برابر قبل شده است؟ چرا پزشک طرحی باید خودکشی کند؟ این آمار خودکشی چرا به عنوان هشدار مورد توجه قرار نمیگیرد؟ چرا آقایان در وزارت بهداشت و مجلس توجه نمیکنند که اینها سرمایههای کشور هستند که درحال از دست رفتن است؟ اظهارات معاون نظام پزشکی که گفته است: باید در سالهای آینده پزشک هندی و پاکستانی بیاوریم، باعث نگرانی نیست؟ رؤسای انجمنهای علمی کشور حرف میزنند و رئیس سازمان نظام پزشکی فریاد میزند که با این دست به فرمان، سلامت جامعه در معرض تهدید است چرا کسی نمیشنود؟