فرشاد گلزاری، گروه بینالملل
آنچه طی روزهای اخیر در مناظرههای صداوسیما و سفرهای استانی نامزدهای چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری مکرراً مورد اشاره قرار گرفت، مقوله اقتصاد بود. به موازات آن مسائلی مانند مدل برخورد با تحریمها و همچنین سازوکار سیاست خارجی هم به بحث گذاشته شد و هر کدام از نامزدها برنامه خود را در این مورد ارائه کردند. برخی از آنها مانند سعید جلیلی، علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضیزادههاشمی معتقد هستند که باید نگاه به درون را دنبال کنند و از ظرفیتهای داخلی برای گذار از این وضعیت بهره ببرند. طیفی دیگر مانند مسعود پزشکیان و مصطفی پورمحمدی هم اعتقاد دارند که باید موضوع رفع تحریمها را با مذاکره، احیای برجام، ترمیم مناسبات و بازتعریف تاکتیک و استراتژیها در سیاست خارجی محقق کنند. در این راستا، برای واکاوی این مسائل و اینکه دولت آتی باید چه راهبردی را در حوزه دیپلماسی پیش بگیرد به گفتوگو با ناصر هادیان، استاد بازنشسته روابط بینالملل دانشگاه تهران پرداختیم که بدینشرح از نظر میگذرد:
چرا در مناظرهها مجددا برجام در دو جناح هم حمایت میشود و هم مورد هدف قرار میگیرد و چرا به سرخط اخبار و بحثها برگشت؟
اینکه چرا برجام مطرح شد و چرا چنین توجهی از هر دو جناح به این موضوع شد به این دلیل است که اصل و ماهیت موضوع دارای اهمیت است. برجام در زندگی مردم و سرنوشت کشور، در جایگاه بینالمللی و منطقهای ما، در رابطه با روسها و چینیها و مابقی دولتهای شرقی اهمیت دارد.
این مهم نیست که ما چقدر سعی کنیم آن را ندیده بگیریم یا اهمیت آن را کاهش دهیم، بلکه موضوع برجام بینهایت مهم است. بنابراین، این اشتباه محض است که ما فکر کنیم با صحبت نکردن در مورد آن یا تغییر دادن نامش به مذاکرات رفع تحریم، اهمیت آن کاهش پیدا میکند. به هر جهت برجام رابطه مستقیمی با ارز، تورم و توسعه دارد. تورم رابطه مستقیم با زندگی مردم دارد؛ بنابراین ما نمیتوانیم آن را ندیده بگیریم. در دولت حسن روحانی تیم آقای ظریف یک پرونده را جلوی خود داشتند و قادر بودند برجام را امضا کنند و به یک توافق مشخص دست پیدا کنند. توجه داشته باشید که توافق کردن در ۱۵۹ صفحه کار سادهای نیست و از پیچیدهترین توافقهایی است که تاکنون دیدهایم. اینکه فردی مانند ترامپ این توافق را به هم زد در تاریخ آمریکا استثناست. بنده ۴۷ سال سیاستهای آمریکا را به دقت دنبال کردهام و حتی زندگی علمیام را وقف این حوزه کردم، کسی که با تاریخ آمریکا آشنا باشد، میداند که ترامپ یک استثناست و آمریکاییها هم این موضوع را میدانند؛ اما ما نباید بنای زندگی، رابطه و رفتارمان را بر استثنا بگذاریم، بلکه باید آن را بر قاعده بنا کنیم. لذا در شرایطی که غیرقابل پیشبینی است، ما نباید بنا را بر استثنا بگذاریم. بنده به برجام انتقاد هم داشتم و البته از آن دفاع هم کردهام؛ اما در مجموع قراردادی مناسب بود و امروز هم هیچکس نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
آیا احیای برجام که اتفاقا ترامپ از آن خارج شد، میتواند ما را از وضعیت فعلی و بحران اقتصادی خارج کند؟
اینکه آیا ما میتوانیم به همان برجام برگردیم، پاسخ منفی است؛ چراکه آمریکاییها و غربیها میگویند این توافق برای آنها ارزش عدم اشاعهای ندارد. پس آنها هم آن برجام را نمیخواهند. ما هم آن برجام را نمیخواهیم. بهرغم اینکه ما به تعهدات خودمان متعهد بودیم، آنها به خاطر راهبردهای سیاست خارجی خودشان از برجام خارج شدند. زمانی که تیم مرحوم رئیسی سر کار آمدند و اسم آن را تغییر دادند، اعلام کردند که یک متن جدید مینویسند اما دوباره به همان متن برگشتند. حتی مرحوم امیرعبداللهیان دو، سه هفته قبل از شهادتشان ذکر کردند که ما همین برجام را میخواهیم نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر. اما حالا بازگشت به آن برجام دیگر ممکن نیست. بحث بر سر این است که ما باید با این وضعیت چه کنیم؟ با این تحریمها قرار است به کجا برسیم؟ شاید بتوان با این تحریمها بقا پیدا کرد اما به هیچ وجه نمیتوانیم توسعه پیدا کنیم. از منتقدان برجام باید پرسید، چین بعد از توافق نقشه راه ۲۵ ساله چه میزان سرمایهگذاری در کشورمان انجام داده است؟ پاسخ باز هم منفی است و دلیل آن هم تحریمهای آمریکاست. لذا وقتی تحریمها رفع شود، تازه میتوان به ریل اصلی بازگشت. وقتی سوال میکنند شما برای چه میخواهید تحریمها رفع شود؟ برای چه میخواهید به برجام برگردید، من میگویم به خاطر چین! به خاطر آسیا! نه به خاطر اینکه اروپاییها یا آمریکاییها سرمایهگذاری میکنند یا خیر. امکان ندارد وضعیت ارز و تورم ما بدون آنکه این مسائل حل شود به شرایط مطلوب برسد و آن مسائل باید حلوفصل شود. اگر میخواهیم توسعه پیدا کنیم و مردم تا این اندازه روی لبه تیغ زندگی نکنند باید این موانع مرتفع شود.
آیا عزمی برای رفع این موانع از طریق احیای برجام میبینید؟
برخی از نامزدهای انتخاباتی اساساً قائل به حل این مشکل نیستند. میگویند ما موانع را براساس مدل خودمان میتوانیم حل کنیم و بعد خنثیسازی کنیم. من نمیگویم که خنثیسازی نکنید؛ اما توهم خنثیسازی تحریم آن هم با ابزار تعمیق روابطمان با چین و روسیه یک سراب و توهم است و اساساً توسعه در این نقطه شکل نمیگیرد. این سخنان و ادعاها یا آگاهانه است، یا از سر ناآگاهی. کسانی هستند که آگاهانه این ادعا را دارند و میدانند چنین اقدامی ممکن نیست و صرفاً میدانند که این مسائل در برخی محافل خریدار دارد. اما اگر کسانی ناآگاهانه این موضوع را مطرح میکنند بهزعم من خیلی بدتر از ادعای آگاهانه است. یعنی این اشخاص کاملاً دچار توهم هستند و نمیدانند که چنین چیزی ممکن نیست.
توافق جدید تحت چه شرایطی منافع ما را حفظ میکند؟
اگر قرار بر این است که این مذاکره انجام شود و یک برجام اصلاح شده مثلاً با اسم «توافق جِی» (J) داشته باشیم، به نظرم هیچ تیمی قویتر از تیم دکتر ظریف برای چنین مذاکراتی وجود ندارد. متاسفانه بسیاری از آقایان نمیتوانند انگلیسی صحبت کنند و حتی نمیتوانند با این زبان مذاکره کنند. زبان انگلیسی عامل بسیار مهمی است؛ چراکه فقط ترجمه متن نیست، بلکه از این طریق میتوانید با طرف مقابلتان ارتباط بگیرید و حرف بزنید و مستقیم صحبت کنید، نه از طریق مترجم! حتی بنده معتقدم که باید به صورت مستقیم با آمریکا وارد مذاکره شویم. چرا باید انگلیس، آلمان، فرانسه، روسیه و چین واسطه باشند؟ تحریم اصلی و فشار اصلی مربوط به آمریکاست و ما باید با آمریکا مسائل را حل کنیم. تمام اروپاییها بهرغم اینکه گفتند ما مخالف خروج از برجام هستیم و باید در برجام بمانیم، هیچ اقدامی نتوانستند در مقابل ایالاتمتحده انجام دهند. به همین دلیل باید با آمریکا به صورت مستقیم مذاکره کنیم. اگر میخواهیم سراغ برجام جدید برویم باید تمامی این واسطهها را کنار بگذاریم و مستقیم با آمریکا مسائل را حل کنیم. هر کدام از کشورها مانند فرانسه، انگلیس، روسیه و … به دنبال منافع خودشان هستند و اساساً جایگاه و قدرتی ندارند که ما به آنها اهمیت بدهیم. مثلاً اگر فرانسه ما را تحریم کند چه میشود؟ چرا به این کشورها اهمیت میدهید؟ اصل داستان آمریکاست.
در دولت سیزدهم که در عمان مذاکره شد هم در این چارچوب قرار میگیرد؟
بله؛ آنها هم میخواستند با آمریکا مذاکره کنند و بعدها آن را در چارچوب برجام بیاورند. میخواستند مانند دفعات گذشته مسائل را حل کنند سپس آن را در چارچوب برجام وارد کنند و در قالب ۱+۵ مسائل را پیش ببرند. من میگویم این قالب را رها کنید و با آمریکا وارد مذاکره شویم و مسائل را حل کنیم.
دلیل مخالفت با این موضوع در داخل چیست؟
ما نمیخواهیم با آمریکا مستقیم مذاکره کنیم و به این سمت میرویم که با فرانسه، انگلیس، روسیه، چینیها و … صحبت کنیم. متاسفانه در دوره آقای احمدینژاد از شورای امنیت، قطعنامههایی علیه ایران صادر شد که مطابق برجام، ۲۶ مهرماه ۱۴۰۴ دوره انقضا آن فرا میرسد. در این دوره یک ساله، دستگاه دیپلماسی کشور باید فعالانه تلاش کند که موانعی بر سر راه انقضای این قطعنامهها به وجود نیاید. همچنین مکانیسم ماشه هم بیاثر میشود. به نظرم پس از این دوره دو کشور باید وارد گفتوگوی مستقیم و در صورت صلاحدید با یکدیگر به توافق برسیم. مگر ما نقطهضعفی در خودمان احساس میکنیم که سراغ ایالاتمتحده نمیرویم؟ وقتی میگوییم احترام متقابل باید حقوق ما را به رسمیت بشناسند و … یعنی از موضع ضعف حرف میزنیم و اساساً طرح این مسائل نقطهقوت نیست. کسی که قدرت دارد اینگونه تقاضاها را مطرح نمیکند و دائم نمیگوید به من احترام بگذارید. آیا تاکنون آمریکا یک بار گفته که باید به من احترام بگذارید؟ آیا اسرائیل یک بار از این شرطها برای طرف مقابل خود گذاشته است؟ به همین جهت اینکه میگویند، «من را به رسمیت بشناسید» نقاط قوت کشورها نیست، بلکه نقطهضعف است. فرض کنید که اصلاً به شما احترام نگذارد اما میخواهد با شما مذاکره کند؛ اصلاً فحش هم بدهد شما هم فحش بدهید اما حرفتان را بزنید و توافق کنید.
در مذاکرات آینده چه محورهایی باید مدنظر باشد؟
بنده ۵ پیشنهاد دادم که باز هم آن را تکرار میکنم. اولین مورد، گارانتی یا ضمانت است تا این اتفاقات دوباره رخ ندهد. ما در توافق جدید چیز زیادتری نمیخواهیم. فقط میخواهیم مطمئن شویم که همان قبلیها را به دست میآوریم که یک ضمانت لازم داریم و من پیشنهاد دادم، اورانیوم غنیشده زیادتر در ایران بماند و ذخیرهسازی، مُهروموم شود و تحت کنترل آژانس قرار بگیرد. وجود این اورانیومهای غنیشده در ایران، عامل مهم بازدارندهای برای تصمیمات خودسرانه سیاستمداران آمریکا خواهد بود تا نتوانند به سادگی مجدداً از توافق خارج شوند.
دومین مورد، مکانیسم ماشه یا همان Snap back است. یعنی هر طور شده باید با توافقاتی که با غربیها انجام میدهیم، بدانیم که سال آینده این تحریمها از بین برود و اسنپبک هم با آن از بین برود. سومین مورد تایید یا verification است. باید یک کمیته بینالمللی تشکیل شود و همانطور که آژانس بینالمللی انرژی اتمی راستیآزمایی میکند که ما به تعهداتمان عمل کردیم یا خیر، طرف مقابل را هم در این راستیآزمایی قرار دهد. چهارمین مساله که باید مورد نظر قرار بگیرد، جبران خسارت یا Compensation است. ایران به دلیل خروج بیدلیل آمریکا از برجام متحمل خساراتی شده که تقریباً حدود ۲۴۰ میلیارد دلار بوده است. این خسارت باید جبران شود؛ بهعنوان مثال، سرمایهگذاری از سوی کشورهایی مانند ژاپن یا فرانسه در این بند بهنفع ایران مرقوم شود.
حالا سوال این است که در قبال این موارد حاضر هستیم چه امتیازاتی بدهیم؟ در این خصوص مثلاً میتوانیم اجازه بازرسی سرزده را بیشتر کنیم یا چندین دسترسی مدیریت شده بیشتر به آنها ارائه کنیم. ما دیگر نمیتوانیم به سانتریفیوژهای نسل اول بازگردیم و باید سانتریفیوژهای نسل جدیدمان را به کار ببریم اما میتوانیم میزان اورانیوم غنیشده ذخیره قابل قبول در توافق را کم کنیم.
این موضوعات اساساً مسائل فنی و تکنیکال است که مذاکرهکنندهها باید در مورد آن مذاکره کنند. طرف غربی با استفاده از اصطلاحی به نام گریز هستهای که به معنای زمانی که تصمیم به ساخت بمب میگیریم باید بین زمانی که ما تصمیم به ساخت بمب میگیریم تا زمانی که مواد لازم برای تهیه بمب داشته باشیم، یک سال فاصله باشد و این به معنای اهمیت عدم اشاعه آن برای طرف مقابل بود؛ اما این موضوع با پیشرفتهایی که در عرصه هستهای داشتیم، اهمیت خود را از دست داده است. اگر قرار است توافقی شکل بگیرد، آنها باید تمرکزشان روی مبحث تسلیحاتی کردن برنامه هستهای ما باشد. ما مکرراً اعلام کردهایم که به دنبال سلاح نیستیم، بنابراین رسیدن به توافق نباید خیلی پیچیده باشد. در ارتباط با تحریمها هم که مورد پنجم خواهد بود باید بهنحوی مرتفع شود که مسائل گذشته و بهانههای اخیر که میگفتند این موضوعات ذیل قانون کنگره بوده یا دستورالعمل اجرایی است و … مجدداً عملیاتی نشود. نکته بعدی این است که چه مؤلفهها و عواملی را باید در توافق جدید داشته باشیم؟ به هر حال باید در یک سطوحی از آن توافق در داخل کشور حمایت شود و این میتواند راه را برای بسیاری از مسائل باز کند.
در چه سطوحی؟
مثلاً رهبری یا خود دولت و رئیسجمهور. پس مشخص است که چرا برجام اهمیت دارد و به نظر من این نقطهای است که باید تمام نامزدها در مورد آن خیلی صریح صحبت کنند. یعنی آقای پزشکیان باید مابقی نامزدها را وادار کند که صریحاً موضع بگیرند و شعار ندهند. اینکه ما خنثیسازی میکنیم یا مذاکره میکنیم باید دقیقاً برنامه خود را ارائه دهند که در چه مدتزمانی میخواهند مذاکره کنند و چطور میخواهند این مذاکره را انجام دهند. اینکه چین وارد میدان میشود و به آنها امید ببندیم و از این شعارها درست نیست؛ چراکه اگر چینیها میخواستند وارد شوند تا امروز وارد میدان شده بودند! ما نمیخواهیم خودمان را گول بزنیم. برخیها میگویند از فلان تاریخ ۵/۱ میلیون بشکه نفت فروختیم. خب چطور فروختید؟ با چه قیمتی؟ چطور پولش را گرفتید؟ این مسائل را باید واضح توضیح دهند. حتی باید برای مردم مشخص شود که چه کسی پول آن را دریافت کرده است؟ تا این مسائل روشن نباشد امثال بابک زنجانیها از داخل آن بیرون میآیند. سوال بزرگتر این است که تا چه مدت میخواهیم این طور زندگی کنیم؟ تا چه مدت میخواهیم تجارت خارجی اینگونه داشته باشیم؟ تجارت خارجی کشور بزرگی مثل ایران نمیتواند اینگونه ادامه داشته باشد؛ آقایان باید توضیح دهند که تا چند سال دیگر قرار است اینگونه کشور را اداره کنند!
بسیاری میگویند در سیاست خارجی، تصمیم از سطوح بالاتر گرفته میشود. وزیر خارجه یا رئیسجمهور چه نقشی در سیاست خارجی کشور بازی میکند؟
در قانون اساسی ما رئوس کلی سیاست خارجی توسط رهبری ارائه میشود. اینکه مثلاً سفیر ما در زامبیا کیست را رهبری مورد نظر ندارند؛ ممکن است در مورد سفیر ایران در نیویورک یا لندن ایشان نظر داشته باشند یا با توافق شخص مورد نظر انتخاب شود. سیاست خارجی و دیپلماسی دو مقوله است و الزاماً سیاست خارجی منحصر به وزارت خارجه نمیشود. همانطور که دیپلماسی منحصر به وزارت خارجه نیست. اما در بحث جاری فقط تمرکزم بر وزارت خارجه و دیپلماسی است. اینکه رئوس و اهداف کلی چگونه محقق شود رئیسجمهور، وزیر امور خارجه و دو، سه وزیر دیگر و در نهایت شورای عالی امنیت ملی اهمیت دارند. مباحثی که بهنحوی به امنیت مربوط باشد، شورای عالی امنیت ملی در مورد آن نظر میدهد و در موضوعهای غیرامنیتی و سیاست خارجی، وزارت خارجه موثر است. شاید همه موارد در دست وزارت خارجه نباشد اما خیلی موثر است. اینکه بگوییم چون رهبری در ۴-۵ موضوع نظر دارند، پس دولت و وزارت خارجه و رئیسجمهور کارهای نیستند، اشتباه محض است. آقای ظریف برجام را امضا کرد اما آقای باقری نتوانست؛ چرا؟ چون دو دیدگاه متفاوت وجود دارد، درحالی که نظر رهبری واحد است. به همین دلیل اینکه چه کسی در مقام رئیسجمهور و وزیر خارجه ایفای نقش میکند، اثرگذار و مهم است. پس این اشتباهی است که برخیها در کشور بدان معتقد هستند. من با دوستانی که همه چیز را صفر و صد میبینند کاملاً مخالف هستم. دولت و وزارت خارجه در طیف وسیعی از موضوعات و مسائل نقش مهمی ایفا میکنند.
تاکتیکها هم در همین دسته قرار میگیرد؟
بله، دقیقاً. تاکتیک و استراتژی هر دو در تحقق اهداف مهم هستند که تدبیر آنها عمدتاً در اختیار دولت و وزارت خارجه است. شایان ذکر است که عمده راهبردها برای ارتباط با شرق و غرب یا حتی تمرکز منطقهای هم به دولت مربوط میشود.
با توجه به مشکلات داخلی همچنین پروندههای منطقهای و فرامنطقهای کدام یک از نامزدها میتوانند تغییر جدی در روند فعلی ایجاد کنند؟
واقعیت این است که اصل انتخابات بسیار مهم است اما اینکه چه کسی رای میآورد هم اهمیت دارد. متاسفانه شورای نگهبان با نحوی که عمل میکند، خدشهای جدی به اعتبار انتخابات در سطح جهانی فراهم میآورد. هیچ توجیه و دلیل منطقی و دنیاپسندی وجود ندارد که چرا آقای لاریجانی، آقای جهانگیری و بسیاری دیگر باید ردصلاحیت شوند و مثلاً دو، سه نفری که هم خودشان کنار میروند و نه در اندازه و قواره ریاستجمهوری هستند، تایید صلاحیت میشوند. اینها سوالات مشروعی است که در ذهن جهانیان به وجود میآید و به اعتبار انتخابات خدشه وارد میکند. پس باید در نظر داشته باشیم در ذهن بسیاری از ایرانیان هم این سوال است؛ نه فقط در ذهن جهانیان، بلکه در ذهن ایرانیان. برای این انتخابات خاص حداقل یک نفر تایید شده که به هر صورت میتوان بدان لفظ رقابتی داد و به دنیا اعلام کرد که رقابتی وجود دارد. امیدوارم دریافتی که از این رقابت در ذهن ایرانیها، خارجیها و جهانیان شکل میگیرد این باشد که رقابت منصفانه است. اینکه چه کسی انتخاب میشود هم بسیار مهم است. اگر دنیا ببیند که مثلاً آقای پزشکیان انتخاب شده، میگوید پس این نامزد نظام نبوده اما انتخاب شده است که این موضوع هم به سلامت انتخابات برمیگردد و هم به منصفانه بودن آن. توجه کنید که جهان درحال آمادهسازی خود علیه ماست. کشورهای غربی با اقدامی که در شورای حکام انجام دادند به دنبال آن هستند که قطعنامهها را برگردانند. بنابراین انتخاب فردی مانند آقای پزشکیان میتواند برای جلوگیری از چنین کاری موثر باشد. البته به شرطی که نظام هم از او حمایت کند. در کنار او یک وزیر امور خارجه قدرتمند که بتواند با دنیا صحبت کند و در سطح بینالمللی اعتبار داشته باشد و بتواند مانع اقدامات غرب شود هم لازم خواهد بود.
فرض را بر این بگذاریم که ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پیروز شود؛ در سیاست خارجی چطور باید رفتار کنیم؟ آیا با توجه به کارنامه ترامپ در تهران باید فرد تندرو روی کار بیاید که بتواند در مقابل او بایستد، یا کسی بیاید که با او هم بتواند مذاکره کند؟
من این فرض را نمیپذیرم. هنوز احتمال پیروزی بایدن بیشتر است. انتخابات آمریکا انتخابات بسیار پیچیدهای است و ۵-۶ ایالت است که مهم هستند و در بیش از ۴۰ ایالت تقریباً تکلیف انتخابات روشن است یا به ترامپ رای میدهند یا بایدن. در ایالتهایی مانند پنسیوانیا، ویسکانسین، میشیگان، ایلینویز، جورجیا و آریزونا تکلیف مشخص نیست و چون رقابت در این ایالتها نزدیک است و چند هزار رای نقش موثری در پیروزی هر یک از نامزدها دارد، رای مسلمانان در این ایالتها از اهمیت بهسزایی برخوردار است. بهرغم اینکه اکنون مسلمانها از اقدامات بایدن در قبال حمایت بیچونوچرا از اسرائیل در جنگ با غزه ناراحت هستند اما در روز رایگیری در مقابل رقیبی چون ترامپ که حتی در حمایتش از اسرائیل افراطیتر از بایدن است در رای دادن براساس عقل اقدام میکنند، نه احساس. حالا بر فرض اینکه ترامپ رئیسجمهور میشود؛ از همین حالا به صورت نظاممند باید عمل کنیم. اگر به این جمعبندی برسیم که او پیروز میشود حتماً مصلحت ما بر این است که از همین حالا پنهانی با تیم ترامپ ارتباط برقرار کرده و زمینه را آماده کنیم. چون او شخصاً علاقهمند به توافق است و یک خودشیفتگی مشخص دارد که باید از آن استفاده کنیم و به این حرفها و شعارهایی که در ظاهر میگوید، اهمیت ندهیم. دیپلماسی جایگاه خودش را دارد اما «دیپلماسی پنهان»، یعنی ارتباط را برقرار کنیم و زمانی که سر کار آمد، تنشهای محتمل را مدیریت کنیم. همین اقدام را باید با تیم بایدن انجام دهیم. بنابراین تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا فرصت داریم این اقدامات را انجام دهیم. در اینگونه موضوعات به صورت کلان شورای عالی امنیت ملی و رهبری مهم هستند که این کار را میتوانند هماهنگ انجام دهند.
با وجود حساسیتها و مخالفتهایی که در داخل وجود دارد، باز هم معتقدید که در صورت پیروزی ترامپ باید با او مذاکره شود؟
اینها مسائلی است که در سطح علنی گفته میشود و سیاسی. اما در ارتباط با مسائل کلان ملی اینگونه برخورد نمیشود. مصلحت و منافع مملکت در چیست؟ در دولت مرحوم رئیسی آقای باقری به عمان رفت صحبت کرد و متوجه شدند که مصلحت در این اقدام است.
فرض را بر این بگذاریم که آقای پزشکیان پیروز انتخابات شد. آیا این معنی آن است که سیاست خارجی ما باید کلا غربمحور باشد یا شرقمحور؟
این اشتباه محض است. ما باید منافع خودمان را حفظ کنیم و منافع ما ایجاب میکند که کشورمان با همه ارتباط داشته باشد و کشورها را با یکدیگر موازنه کنیم. اگر واتیکان و پاپ را هم که خیلی مقدس هستند، بیاورید و بداند که ما به آنها وابسته هستیم، طور دیگری عمل میکند. ما نه دشمن دائمی داریم و نه دوست دائمی. منافع ماست که اهمیت دارد و ما براساس منافعمان رفتار میکنیم. چین باید بداند که ما گزینههای دیگری هم داریم. غرب هم باید بداند که ما گزینههای دیگری روی میز داریم. روسها هم باید بدانند که ما گزینههای دیگری هم داریم. هر کشوری باید امکانات و سناریوهای متعدد داشته باشد. نمیخواهم بگویم که باید آنها را با یکدیگر موازنه کنیم، ولی باید برای آنها روشن و مسجل باشد که ما گزینههای دیگری هم داریم.
به غیر از آقای پزشکیان، روابط ایران با اروپا و آمریکا با کدام کاندیداها ممکن است به چالش بیشتری کشیده شود؟
در مجموع در مناظراتی که دیدم و مسائلی که از آقای پورمحمدی خواندم به این جمعبندی رسیدم که اشراف خوبی نسبت به مسائل و سیاست بینالملل که حوزه کار من است، دارد. اما چون میدانم شانسی برای پیروزی ندارد، بنابراین در ارتباط با او چیزی نمیگویم. بنابراین گزینه بعدی قالیباف است؛ آقای قالیباف بالاخره میداند که باید با اروپا و آمریکا رابطه داشته باشد. میدانید که ما نمیتوانیم تمام تخممرغها را در سبد روسها و چینیها بگذاریم؛ آقای قالیباف واقعبینی لازم را دارد. بعضی از این دوستان مثل اینکه در مریخ سیر میکنند و گویا روی زمین نیستند. این جماعت مشکلات و دغدغههای روی زمین را نمیدانند.
دلیل هجمههای اخیر علیه محمدجواد ظریف را چه میدانید؟
واقعیت این است که مردم میدانند اگر قرار است مشکلات فعلی آنها بهخصوص در حوزه اقتصادی حل شود، باید یک نوع ارتباط دیگری با دنیا داشته باشیم. افکار عمومی به خوبی این موضوع را میفهمند. کسانی هم که حالا شروع به حمله علیه ایشان کردند به خوبی میفهمند که گفتمان و راه ایشان جواب میدهد. بنابراین با ارائه اطلاعات و تحلیل غلط فکر میکنند که میتوانند با این گفتمان مقابله کنند که کاملاً در اشتباه هستند. این حرکت آنها اتفاقاً به آقای پزشکیان کمک میکند. یعنی آن وجه افتراقی که آقای پزشکیان به دنبال ایجاد آن است توسط این آقایان و حامیانشان میتواند ایجاد شود مثلاً در موضوع فساد، هر کسی در مورد این مساله شفاف حرف نمیزند. گذشته پزشکیان فسادآلود نبوده و زندگی سالمی داشته و این به شخصیت او برمیگردد و این کاراکتر به دل مردم مینشیند. برخی از نامزدها هم این حرفها را میزنند اما کسی خریدار آنها نیست و گذشتهشان دلالت بر این ندارد. مساله این است که مردم این موضوعات را درک میکنند و میفهمند که چنین مسائلی به زندگیشان به طور مستقیم ربط دارد. نامزدهای مقابل پزشکیان و حتی منتقدان آقای ظریف نگران این هستند که یک موج به ضرر آنها ایجاد شود. به نظرم صحبتهای آقای ظریف و پزشکیان جرقهای بود برای ایجاد یک موج جدید؛ وگرنه تا قبل از این خیالشان راحت بود!
ظرفیت نامزدها برای ارتباط با ایرانیان خارج از کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
بدون ارتباط با دنیا اعم از غرب و شرق، نمیتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم. بهعنوان مثال، تایید FATF و یک توافق جدید با ۱+۵ میتواند، روابط بانکی و مناسبات تجاری را هموار کند. مثلاً میتوان پرواز مستقیم ایران-کانادا یا ایران-آمریکا و هر نقطه دیگری که تجمیع ایرانیان در آنجا زیاد است، راهاندازی شود؛ چراکه حدود ۶ تا ۷ میلیون نفر ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند و همین موضوع باعث تعمیق تعلقخاطر میشود. این مسائل بر زندگی انسانها تاثیر دارد. آقای پزشکیان این امکان را هم دارد با ایرانیهای خارج از کشور، اتحاد دیگری برقرار کند که مابقی نامزدها یعنی آقای قالیباف، جلیلی یا حتی پورمحمدی نمیتوانند این اقدام را انجام دهند. آمدن آقای پزشکیان برای منافع ملی کشور یک امتیاز بسیار مهم است.