درباره همدلی و وفاق در عصر پیامبر اسلام(ص)
به قلم؛ سیدحمید موسویان؛ دینپژوه
ارتباطهای اجتماعی همواره سرشار از بهانههایی برای اختلاف و درگیری در میان انسانهاست. ما انسانها به دلیل دوستی یا دشمنی، به دلیل منفعت یا ضرر و دلایل دیگری از این قبیل، چه بسیار با یکدیگر به دعوا میرسیم و رابطهها گسسته میشود و پیوندها از هم میگسلد. برقرار کردن ارتباط همواره کاری دشوار است و حفظ آن بسی دشوارتر. در این میانه، کسانی که بتوانند پیوندها را محکم کنند و بهانههای با هم بودن را بیشتر کنند بسیار کمیاباند. پیدا کردن افرادی که چنین ویژگیای دارند کار آسانی نیست.
اگر این نکته را بیفزاییم که زمانه و بستر فرهنگی هم تقویتکننده جنبههای اختلافبرانگیز باشد و افتخار افراد به جنگها و درگیریهایشان با دیگران باشد ساختن رابطهها و تثبیت پیوندها سختتر خواهد بود. تصور کنید در جامعهای که مایه مباهاتش، جنگافزارهایش است و داستان جنگها، تنها داستان بر سر زبان افراد کوچه و خیابان، چگونه به رفع اختلاف و درگیری نگاه میکند. در چنین جامعهای کنار گذاشتن دعواها تنها زمانی مطرح میشود که در موضع ضعف قرار گیرند و راه چارهای جز صلح نداشته باشند.
محمد(ص) نماد آن انسان دشواریابی است که از گسست پیوندها نگران میشود و رابطه میان انسانها را ارج مینهد. برای او انسان، گرامی است و انسانیت زمانی تبلور پیدا میکند که تا حد ممکن با سایر انسانها برخورد خوب داشته باشیم و اختلاف و درگیری، نه یک قاعده که استثنا باشد. تفاوت میان انسانها طبیعت زندگی است، ولی تاکید بر تفاوتها یا ندیدن اشتراکات، زندگی را با مشکلات بسیار مواجه میکند. پیامبر، انسانها را مانند دندانههای شانه میداند، هیچ برتریای میان آنها نیست، مگر به تقوا که آن هم میان خود فرد با خداست و در مرتبه اجتماعی او دخالتی ندارد.
پیامبر اکرم(ص) در اولین اقدامات پس از ورود به شهر مدینه، دو کار بسیار اثرگذار را پیگیری کرد:
۱-اعلام برادری میان مومنان (از قبایل مختلف) تا کینهها و کدورتها جای خود را به دوستی بدهد
۲-انعقاد پیمانی میان ساکنان مدینه از مسلمان و یهودی و مشرک که همه به صورت مساوی دارای حق سکونت و دفاع از حریم زندگی باشند و در قبال یکدیگر این تعهد را بدهند که از حق سایرین دفاع کنند. این پیمان نهفقط میان مسلمانان، بلکه میان همه ساکنان مدینه (حتی مشرکان حاضر در این شهر) منعقد شد. این درحالی است که پیامبر، ادعای نبوت کردهاند و دو گروه یهودی و مشرک، این موضوع را نپذیرفتهاند.
شاید برخی تصور کنند اقدام دوم در ابتدای استقرار در مدینه بوده و به این دلیل انجام شده که هنوز قدرت پیامبر تثبیت نشده است. ولی واقعیت آن است که پیامبر تا پایان حیاتشان هیچ پیمانی که طرف مقابل به آن پایبند بود را زیر پا نگذاشتند. قرآن کریم در سوره توبه که تندترین تعبیرها در خطاب به مشرکان در آن آمده است تاکید میکند، دلیل این تندی آن است که طرف مقابل بارها عهد خود را شکسته و حقوق مسلمانان را زیر پا گذاشته است. اما در مورد آنهایی که بر سر عهد خود هستند پیمانها برقرار خواهد بود و کسی نباید آن را زیر پا بگذارد. (سوره توبه، آیه ۴)
اینچنین بود که پیامبر هم در قرآن و هم به شهادت تاریخ، رحمتی برای همگان شناخته شد. تعبیر «رحمۀللعالمین» در متن دینی به این معنی است که پیامبر نهفقط برای گروندگان به آئینش؛ بلکه برای همه انسانها نشان رحمت بود و همه از این ویژگی او بهرهمند بودند. این مسیر که همراه با عطوفت و مهربانی نسبت به مردم بود به آنجا انجامید که مردمان از پرتگاه آتش تفرقه و دشمنی به سوی الفت و دوستی با یکدیگر حرکت کردند. دشمنی را برکندن و دوستیها را جایگزین کردن کاری است کارستان که نیازمند از خودگذشتگی فراوان است. طبیعی است ما مردم به سمت منافع خودمان و تقابل با دیگران حرکت کنیم و گذشتن از این ویژگی، به تلاشی جدی و قدرتی درونی نیاز دارد تا فرد از منافع زودگذر (فردی، قومی، حزبی و …) فاصله بگیرد و اهداف بزرگتر اجتماعی را مدنظر قرار دهد. هیچ مسیری جز اصلاح امر جامعه با یاری آحاد مردم (با همه تفاوتها و اختلافهایشان) وجود ندارد و اصلاح در صورتی با موفقیت همراه میشود که اعضای جامعه، خود را در خوشیها و ناخوشیها، پیروزیها و شکستها، با یکدیگر شریک بدانند و در کنار هم قرار گیرند. به همین دلیل است که پیامبر(ص) همه اعضای جامعه را در قبال شرایط جامعه، مسئول میدانند و با این حال، تفرقه در صفوف جامعه را مذمت کردهاند. به بیان ایشان، یکی از اموری که مسلمان واقعی از آن فاصله نمیگیرد و همواره با آن قرین است همراهی با مردم و جامعه است. جامعهای در مسیر آن پیامبر رحمت قرار دارد که دوستی و محبت در آن قاعده باشد و اختلاف و دشمنی، استثنا. جامعهای که در درون خود به کوچکترین بهانهای افراد را با بدترین برچسبها میراند هر چه باشد، پیرو آن پیامبر نیست و در مسیر او حرکت نمیکند. کینهها مانعی برای انسانیت است و کسی را میتوان مسلمان واقعی شمرد که در مراتب عالی انسانیت قرار داشته باشد.