رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : چخوف کانادا

چخوف کانادا

آلیس مونرو، نویسندۀ کانادایی برندۀ نوبل ادبیات ۲۰۱۳ و از مهم‌ترین نویسندگان داستان کوتاه، شام‌گاه دوشنبه، ۱۳ مه در ۹۲ سالگی درگذشت. او که بیش از یک دهه از زوال عقل رنج می‌برد به گزارش روزنامۀ «گلوب اند میل» در یک خانۀ سالمندان در اونتاریو درگذشت. ناشر آثار مونرو با تأیید درگذشتش از او چنین یاد کرد: «آلیس مونرو یک گنجینۀ ملی است؛ نویسنده‌ای با عمق، هم‌دلی و انسانیت که آثارش توسط خوانندگان کانادا و سراسر جهان خوانده، تحسین و گرامی می‌شود. نوشته‌های آلیس الهام‌بخش نویسندگان بی‌شماری نیز بوده و آثارش تأثیری محونشدنی بر چشم‌انداز ادبی ما بر جای می‌گذارد». جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا هم با انتشار بیانیه‌ای تأکید کرد: «آلیس مونرو یکی از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان جهان بود». مونرو برای بیش از ۶۰ سال، زندگی روزمره را از دریچۀ داستان کوتاه بررسی می‌کرد. مجموعه آثار مونرو که زمانی با لقب «چخوف کانادایی» نامیده می‌شد براساس فرم‌ها و موضوعاتی بود که به‌طور سنتی توسط جریان اصلی ادبی نادیده گرفته می‌شد. سال‌ها بعد که شهرت مونرو رو به افزایش رفت، داستان‌های کمتر دیده‌ شده‌اش از افراد ظاهراً ساده در شهر کوچک کانادایی، جوایز متعدد بین‌المللی را برای او به ارمغان آورد. داستان‌های مونرو اغلب به فارسی ترجمه شده‌اند، ازجمله معروف‌ترین آن‌ها «رؤیای مادرم» با ترجمۀ ترانه علیدوستی و دو کتاب «فرار» و «زندگی عزیز» با ترجمۀ مژده دقیقی. آلیس مونرو به‌رغم شهرت جهانی و موفقیت‌های زیاد و برخلاف مارگارت اتوود، دیگر نویسندۀ مطرح کانادایی تمایلی به حضور در انظار عمومی نداشت. آکادمی سوئد سال ۲۰۱۳ با اهدای جایزۀ نوبل ادبیات از مونرو به‌عنوان «استاد داستان کوتاه معاصر» یاد کرد. مارگارت اتوود، زمانی او را «در میان نویسندگان اصلی زبان انگلیسی» نامید و جاناتان فرنزن دربارۀ او نوشت: «مونرو یکی از معدود نویسندگانی اسنت که وقتی می‌گویم داستان‌نویسی دین من است، او را در ذهن دارم».

زندگی مونرو
آلیس مونرو ۱۰ ژوئیۀ ۱۹۳۱ در شهر وینگهام کانادا و در خانواده‌ای به دنیا آمد که پدرش کشاورز و مادرش معلم مدرسه بود. او از ۱۱ سالگی به یک کتاب‌خوان حرفه‌ای بدل شد و آشنایی با آثار اسطوره‌های ادبی لوسی ماد مونتگومری و چارلز دیکنز موجب شد، مسیر خود را انتخاب کند و پس از کشف آثار آلفرد تنیسون شروع به ساختن داستان در ذهن خود کرد. او که فرزند ارشد خانواده بود پس از تشخیص بیماری پارکینسون مادرش بیشتر مسئولیت‌های خانه را بر عهده گرفت و به گفتۀ خودش درحالی که ۱۲ یا ۱۳ ساله بود با احساس مسئولیت، هدف و مهم بودن آشنا شد. با وجود همۀ این مشکلات از نوجوانی شروع به نوشتن داستان کوتاه کرد و سال ۱۹۴۹ با بورسیۀ تحصیلی دو ساله مشغول تحصیل شد. سال ۱۹۵۰ اولین رمان خود با نام «ابعاد یک سایه» را زمانی که مشغول به تحصیل در دانشگاه اونتاریو غربی بود، منتشر کرد و سال ۱۹۵۱ دانشگاه را ترک و با هم‌کلاسی‌اش ازدواج کرد و به همراه همسرش به شهر ویکتوریا مهاجرت کرد. ازدواج او با جیمز مونرو سبب شد، نام خانوادگی او به «مونرو» تغییر یابد؛ نامی که همراهش ماند و بر روی کتاب‌هایش نقش بست. سال ۱۹۶۳ آلیس مونرو و همسرش یک کتاب‌فروشی راه انداختند و این به او کمک کرد تا بر موانع خود به‌عنوان نویسنده که از اواسط ۲۰ تا ۳۰ سالگی تجربه کرده بود، غلبه کند. نخستین مجموعه داستان مونرو با عنوان «رقص سایه‌های خوشحال» سال ۱۹۶۸ منتشر شد و این دو سال پس از آن بود که او چهارمین دخترش را به دنیا آورد. این گلچین توجه دیگر غول‌های ادبی کانادا ازجمله مارگارت اتوود را به خود جلب کرد و اتوود او را با داستان‌نویس مشهور روسی آنتون چخوف مقایسه کرد. مونرو با مجموعه داستان «رقص سایه‌های خوشحال» موفق به کسب جایزۀ گاورنر جنرال کانادا شد و این روند موفقیت سال ۱۹۷۱ با انتشار کتاب «زندگی‌های دختران و زنان» و کتاب «فکر می‌کنی چه کسی هستی؟» در سال ۱۹۷۸ ادامه یافت که این کتاب دومین جایزۀ گاورنر جنرال را برایش به ارمغان آورد. او سپس برای معرفی کتاب‌های خود در قالب تور جهانی سه ساله به کشورهای استرالیا، چین و منطقه اسکاندیناوی سفر کرد سپس در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی به تدریس در دانشگاه بریتیش کلمبیا مشغول شد. او در این سال‌ها به طور میانگین هر چهار سال یک رمان کوتاه به رشته تحریر درآورد. بیشتر کتاب‌های مونرو در نشریات و روزنامه‌های معتبری چون نیویورکر، گرند استریت، آتلانتیک مانسلی و پاریس ریویو منتشر شده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته‌اند. آلیس مونرو سپس رمان «خرسی که کوه را به تسخیر درآورد» را نوشت که دست‌مایۀ ساخت فیلمی به کارگردانی سارا پولی شد که در جشنوارۀ تورنتو ۲۰۰۶ مورد تشویق قرار گرفت. پس از آن در سال ۲۰۰۶ کتاب «دورنمای کاسل راک» را منتشر کرد و در سال‌های بعد نیز رمان‌ «شادی فراوان» را به رشتۀ تحریر درآورد.
مضمون اصلی داستان‌های مونرو، وقایع تخیلی است هر چند که او به دلیل بزرگ شدن در یک محیط روستایی در بسیاری دیگر از داستان‌هایش نیز از محیط روستا برای بیان احساساتش استفاده کرده است.

جوایز مونرو
آخرین مجموعۀ داستانی آلیس مونرو سال ۲۰۱۲ تحت عنوان «زندگی عزیز» منتشر شد. او چهار داستان پایانی این مجموعه را با عنوان «فینال» با حسی زندگی‌نامه‌ای نوشت و دربارۀ آن‌ها گفت: «معتقدم آنها اولین و آخرین و نزدیک‌ترین چیزهایی هستند که باید در مورد زندگی خودم بگویم.» اواسط سال ۲۰۱۳ اندکی پس از مرگ همسر دومش- جرالد فرملین که شاعر، فیلسوف و جغرافی‌دان بود- مونرو به نشنال پست گفت از حرفۀ خود راضی است و احتمالاً دیگر نمی‌نویسد. او با اعلام اینکه «بهتر است ناگهانی بروم» از علاقه‌مندان‌ آثارش خواسته، کتاب‌های قدیمی او را دوباره و چندباره بخوانند که تعدادشان هم زیاد است. مونرو در اکتبر همان سال برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات شد و نامش را به عنوان سیزدهمین زنی که این جایزه را دریافت کرد، در تاریخ ثبت کرد. او پس از برنده شدن نوبل ادبیات گفت: «امیدوارم این جایزه باعث شود، مردم داستان کوتاه را به عنوان یک هنر مهم ببینند نه فقط به عنوان چیزی که با آن بازی کردی تا به رمان بدل شود.» نوبل ادبیات حُسن‌ختامی بود بر بیش از نیم قرن فعالیت ادبی که همراه بود با جوایز ادبی داخلی و بین‌المللی متعدد. آلیس مونرو سه ‌بار در سال‌های ۱۹۶۸، ۱۹۷۸ و ۱۹۸۶ موفق به کسب جایزۀ داستانی «گاورنر جنرال/ فرمان‌دار کل» کانادا شد. سال ۱۹۹۰ هم جایزۀ کتاب «تریلیوم» را گرفت و سال ۱۹۹۷ شایستۀ دریافت جایزۀ «پن/مالمود» برای داستان کوتاه شد. این نویسنده که دو بار در سال‌های ۱۹۹۸ و ۲۰۰۴ جایزه ادبی «گیلر» را کسب کرد، سال ۱۹۹۸ جایزۀ انجمن ملی منتقدین کتاب آمریکا را برای «عشق یک زن خوب» به دست آورد و دو بار در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۸ جایزۀ داستان کوتاه «اوهنری» را دریافت کرد و جایزۀ نویسندگان کشورهای مشترک‌المنافع نیز در افتخارات او دیده می‌شود. این نویسندۀ کانادایی هم‌چنین سال ۲۰۰۵ مدال افتخار ادبیات را از انجمن ملی هنرهای آمریکا گرفت، سال ۲۰۰۹ جایزه بین‌المللی «من بوکر» را دریافت کرد و در سال ۲۰۱۰ نشان شوالیه فرانسه را به گردن آویخت.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

قهر هنرمندان با صندوق

انتخابات و نامزدها از ظرفیت بالای تبلیغاتی هنرمندان محروم‌ شده‌اند رفتار هنرمندان…

30 ژوئن 2024

پوتینیسم

مارک گالئوتی در بیایید از پوتین بگوییم به دنبال اسطورهزدایی از ولادیمیر…

29 ژوئن 2024

بی‌میلی کارگردانان

در تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری، برنامه‌ها و شیوه‌های مختلفی برای معرفی پیشینه و…

13 ژوئن 2024

دیدگاهتان را بنویسید