رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > اقتصاد : کاسب سنتی

کاسب سنتی

درباره اسدالله عسگراولادی که ۶ سال از مرگ او گذشت

در بازار تهران، جایی میان عطر زیره و صدای چکش‌کاری حجره‌ها، اسدالله عسگراولادی قد کشید؛ مردی که ۶ سال پیش درگذشت و امروز سالگرد درگذشتش است و نامش هنوز در حافظه‌ اقتصاد سنتی ایران طنین دارد. او نه فقط تاجر بود بلکه معمار مناسباتی شد که از دل بازار تا قلب سیاست امتداد یافت. سال‌ها در سایه‌ برادر بزرگ‌ترش، حبیب‌الله عسگراولادی، چهره‌ پرنفوذ موتلفه، ایستاد؛ اما این سایه‌نشینی برای برادر کوچک‌تر سکوت نبود بلکه تمرین قدرت بود. او با چهره‌ای آرام و صدایی شمرده، توانست اعتماد روحانیون سنتی و محافظه‌کاران را جلب کند؛ نه با شعار بلکه با ثبات و وفاداری به ساختارهای سنتی.
اسدالله از آن دسته مردانی بود که قدرت را نه در تریبون‌ها بلکه در شبکه‌های نامریی اعتماد و اعتبار می‌دید. تجارت زیره‌اش، که در نگاه اول شاید ساده به نظر برسد، در واقع بعدها به یک امپراتوری‌ اقتصادی تبدیل شد که بر پایه‌ رابطه، نفوذ و وفاداری بنا شده بود. او می‌دانست که در ایران، قدرت نه فقط در مجلس و دولت بلکه در نبض بازار و نگاه علماست. در جلسات موتلفه، در دیدارهای خصوصی با سیاسیون و در نشست‌های تجاری، همواره نقش واسطه‌ای را ایفا می‌کرد که هم به سود می‌اندیشید و هم به ثبات سیاسی.
او از دل سنت برخاست اما درک دقیقی از تحولات زمانه داشت. در دهه‌های پرتنش پس از انقلاب، وقتی بسیاری از تجار سنتی یا به حاشیه رانده شدند یا در ساختارهای جدید گم شدند، عسگراولادی با مهارتی کم‌نظیر توانست، جایگاه خود را حفظ کند. او نه اهل جنجال بود و نه مشتاق دیده‌ شدن؛ بلکه در سکوت، با تلفن‌هایی که شنیده نمی‌شدند و جلساتی که ثبت نمی‌شدند، مسیرهای قدرت را هموار می‌کرد. در ساختار موتلفه که خود ترکیبی از بازار و سیاست بود، عسگراولادی نقش چسبی را ایفا می‌کرد که اجزای پراکنده را به هم متصل نگه می‌داشت. او در عین وفاداری به اصول سنتی، نگاه عمل‌گرایانه‌ای به اقتصاد داشت. زیره برایش فقط کالایی برای تجارت نبود بلکه نمادی از پیوند میان خاک، بازار و سیاست بود. او می‌دانست که یک تاجر موفق باید نه فقط با قیمت‌ها بلکه با مناسبات قدرت آشنا باشد. در سال‌هایی که تحریم‌ها، نوسانات ارزی و بحران‌های سیاسی، اقتصاد ایران را لرزاندند، عسگراولادی با شبکه‌ای از روابط سنتی و اعتمادهای دیرینه، توانست امپراتوری‌اش را حفظ کند؛ امپراتوری‌ای که نه در برج‌های شیشه‌ای بلکه در حجره‌های قدیمی بازار شکل گرفته بود. او از آن نسل بود که سیاست را نه در قالب رقابت‌های حزبی بلکه در قالب پیوندهای انسانی و دینی می‌فهمید. برایش موتلفه نه یک حزب بلکه یک خانواده بود؛ خانواده‌ای که در آن وفاداری، سکوت و خدمت بی‌ادعا ارزش داشت. شاید به همین دلیل بود که هرگز به چهره‌ای رسانه‌ای بدل نشد اما در پشت پرده، مورد مشورت بسیاری از تصمیمات مهم اقتصادی مدیران قرار می‌گرفت. او از آن مردانی بود که قدرت را نمی‌خواست اما قدرت به سراغش می‌آمد؛ چون می‌دانست چگونه میان سنت و سیاست، تعادل برقرار کند.
عسگراولادی در عین حال که به اصول وفادار بود، اهل معامله نیز بود؛ معامله نه به معنای سازش بلکه به معنای فهم دقیق منافع متقابل. او می‌دانست که در ساختار قدرت ایران، بقای اقتصادی بدون پیوند سیاسی ممکن نیست. از همین رو در بزنگاه‌های حساس، نقش واسطه‌ای را ایفا می‌کرد که هم برای بازار سود داشت و هم برای نظام ثبات. او از آن دست مردانی بود که در جلسات خصوصی با یک جمله، مسیر تصمیم‌گیری را تغییر می‌داد؛ بی‌آنکه نامش در صورت‌جلسه‌ها ثبت شود. در سال‌های پایانی عمرش کمتر در محافل عمومی دیده شد اما همچنان در جلسات خاص صدایش شنیده می‌شد. مرگش شاید پایان یک زندگی بود اما آغاز بازخوانی نقشی شد که کمتر در رسانه‌ها بازتاب یافت. نقش مردی که از دل بازار برخاست، بی‌سروصدا اما با تأثیر. او نه قهرمان بود و نه ضدقهرمان؛ بلکه نماد نسلی از بازاریان سیاسی که میان سود و سنت، راهی برای بقا و نفوذ یافتند. عسگراولادی را باید نه در تیترهای خبری بلکه در لایه‌های پنهان قدرت شناخت؛ جایی که سیاست با تجارت دست می‌دهد و وفاداری با نفوذ معامله می‌شود.
امروز در سالگرد درگذشتش شاید بازاریان وحجره‌داران به یادش لحظه‌ای درنگ کنند و به یاد مردی بیفتند که در سکوت، در سایه و در وفاداری، نقش‌آفرینی کرد. اسدالله عسگراولادی نماد پیوندی بود که امروز کمتر دیده می‌شود: پیوند میان خاک، بازار، دین و سیاست. و شاید همین پیوند، میراثی باشد که از او باقی مانده است. او را باید در حافظه‌ بازار جست‌وجو کرد نه در آرشیوهای رسمی؛ در نگاه پیرمردی که هنوز زیره می‌فروشد و در سکوتی که گاه از یک فریاد مؤثرتر است.

sazandegi

پست های مرتبط

بیمه آینده صنعت بیمه

گزارش همایش ملی بیمه و توسعه در سی‌ودومین همایش ملی و سیزدهمین…

۱۲ آذر ۱۴۰۴

طبقه ناجی

▫️هشدار اخیر “محمود سریع‌القلم” مبنی بر اینکه ریشه بسیاری از مشکلات کشور،…

۱۲ آذر ۱۴۰۴

بانک مرکزی ما و بانک مرکزی آنها

گسست ساختاری در حکمرانی پولی ایران چگونه به وجود آمد؟ به قلم؛…

۶ آذر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید