درباره طرح مضر خانواده میزبان
احمدرضا مومنی: فروردینماه سال گذشته اصلاحی در آییننامه اجرایی ماده ۳۶ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست (مصوب ۱۳۹۲) انجام شد که در طی این مدت موجب بروز معضلات بسیار برای کودکان زیر سرپرستی این نهاد شده و نگرانی آگاهان و کارشناسان حوزه آسیبهای اجتماعی را برانگیخته است.
طبق ماده ۱۳ این اصلاحیه این طرح که با عنوان «طرح میزبان» مطرح شده، سازمان میتواند کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست را که به دستور مرجع قضائی به سازمان معرفی شده، یا میشوند تا تعیین تکلیف نهایی در مرجع قضائی، به طور موقت رأساً، یا از طریق موسسات مراقبت خانوادهمحور به خانوادههای دارای صلاحیت بسپارد.
پیش از ابلاغ این اصلاحیه، واگذاری سرپرستی کودکان بهزیستی به خانوادههای متقاضی، در فرآیندی دقیق و تا حدی سختگیرانه انجام میشد تا سرحد ممکن از وارد آمدن هرگونه آسیب احتمالی به این کودکان در آینده جلوگیری شود. این فرآیند که نتیجه سالها تجربه و دانش کارشناسان حوزه آسیبهای اجتماعی بود، بهویژه از آن جهت زمانبر طراحی شده بود که خانوادههای متقاضی در طول زمان نسبت به تصمیم خود برای به عهده گرفتن سرپرستی کودک مطمئن شده و احتمال پشیمانی و عودت کودکان به بهزیستی که منجر به آسیب روحی جبرانناپذیر به آنان میشود به حداقل برسد.
براساس اصلاحیه فروردینماه سال گذشته اما خانوادهها میتوانند کودک را به سرعت به صورت مهمان از سازمان بهزیستی تحویل بگیرند و پس از مدتی عودت بدهند. تصویب و اجرای طرح «میزبان» سیر تقاضا به نگهداری موقت از کودکان بهزیستی را در کشور افزایش داده است، اما با تبعات بسیار زیاد! در معرفی طرح میزبان از سوی بهزیستی بر این نکته تاکید شده که نگهداری و مراقبت موقت کودک و نوجوان مراکز سازمان بهزیستی کشور در خانواده در قالب طرحی به نام «خانواده میزبان» به معنای فرزندخواندگی نبوده و قرار نیست اسم کودک وارد شناسنامه خانواده شده، یا بخشی از اموال خانواده به نام کودک شود.
بر این اساس، یعنی کودک علاوه بر موقتی بودن حضور و آسیبپذیری روحی، هیچ پشتوانه خاصی هم ندارد! اگرچه مسئولان بهزیستی از بررسی خانوادههای متقاضی و تایید صلاحیت آنها میگویند. در بخشهای دیگر معرفی این طرح همچنین گفته شده «مراکز نگهداری کودکان بیسرپرست و بدسرپرست منتظر خانوادهها هستند، چراکه جای همه کودکان این سرزمین، کنار خانواده است. کودک، مهمان و خانواده، میزبان است». با این همه هرچند به گفته مسئولان بهزیستی طرح میزبان شیوه جدیدی از فرزندپذیری برای بهرهمندی کودکان و نوجوانان فاقد سرپرست موثر از نعمت خانواده است و این توجه به مصلحت و منافع این کودکان آسیبدیده در نوع خود میتواند ارزشمند باشد اما آنچه در این میان تیغ دولبه به نظر میآید «موقت بودن» حضور کودکان در خانوادهها و به دنبال آن آسیبهای ناشی از آن است. داشتن نهاد خانواده برای هر فردی یک ضرورت و نعمت بزرگ است، از این جهت تصمیم بهزیستی مبنی بر خانوادهدار کردن کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست تصمیم خوبی است اما مساله موقت بودن آن آسیبزاست، زیرا موقتی بودن نگهداری از کودکان میتواند آسیبهای روانشناختی ایجاد کند. به همین دلیل کارشناسان توصیه میکنند، برای فرزندخواندگی به صورت موقت تا قبل از هفتسالگی احتیاط بیشتری شکلگیرد.
گرفتار میان آسیبهای روحی و روانی
براساس مطالعات روانشناسی، بیشترین آسیب به کودک زمانی است که هنوز به رشد شناختی و عاطفی نرسیده است. اگر کودکی در دوره دلبستگی، یعنی در سنین نوزادی تا هفتسالگی باشد و او را از خانواده یا نگهدارنده او جدا کنند، کودک دچار دلبستگی ناایمن، بیاعتمادی، اضطراب جدایی و ترس از رهاشدگی میشود. لذا تا هفتسالگی باید دلبستگی در کودک شکلگیرد اما بعد از سن هفتسالگی این آسیب به مراتب کمتر خواهد بود. اگرچه آسیب در دوران کودکی بسیار بیشتر از آسیب در دوران بزرگسالی است اما آنچه بین هر دو مورد مشترک و غیرقابل انکار است، مقوله «آسیبپذیری» کودکان در سنین مختلف است.
کودکان بهزیستی به دلیل برخورداری از تجارب منفی و نامناسب زندگی، نسبت به کودکان عادی، از آسیبپذیری و حساسیت بیشتری برخوردار هستند، لذا سیاستگذاری برای آنها نیز امری بسیار حساس و مهم است. با توجه به پژوهشهای انجام شده کودکانی که در مراکز نگهداری کودکان زندگی میکنند به احتمال بیشتری دچار دلبستگی ناایمن، اضطراب و افسردگی خواهند بود. همچنین آنها با مشکل برای الگویبرداری یادگیری بهعنوان هویتهای مردانه و زنانه روبهرو هستند.
در نتیجه با توجه به حساسیتهای این دسته از کودکان، اجرای این طرح اگر همراه با آموزشهای لازم فرزندپروری و مدتزمان طولانیتر باشد، میتواند برای فرزندان و همچنین والدین اجتماعی کودکان مفیدتر واقع شود. یقیناً سپردن کودک به یک خانواده فاقد صلاحیت به صورت موقت آسیبزا خواهد بود، ولی چنانچه یک خانواده دارای صلاحیت، کودک را به سرپرستی بگیرد به اعتقاد من این نوع سرپرستی به صورت موقت و کوتاهمدت آسیبزننده است. فرض کنید خانوادهای یک کودک را به سرپرستی میگیرد و فضای تربیتی مناسبی را نیز برای آن فراهم میکنند، اما ناگهان آن کودک را از آن محیط جدا کرده و به جای دیگری منتقل میکند. این فرآیند ممکن است برای کودک افسردگی، درماندگی، اختلال در رشد شناختی و تنهایی ایجاد کند.
در این شرایط کارشناسان توصیه میکنند؛ فیلترهای ارزیابی خانوادههای متقاضی از نظر سلامت روان، شرایط اقتصادی و اجتماعی دقیقتر بررسی شود و خانوادههای متقاضی حتماً دورههای فرزندپروری را بگذرانند. به گفته عبداللهی، دکترای روانشناسی رشد و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا(س)؛ «لازم است که افراد قبل از پذیرش مسئولیت فرزندخواندگی، کلاسهای آموزش والدگری و نحوه تعامل با فرزند را بگذرانند تا با مقوله مهم فرزندپروری آشنا شوند و بهتر بتوانند رسالت فرزندپروری را انجام دهند». با توجه به اینکه طرح مراقبت موقت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست در قالب طرح خانواده میزبان در سطح کشور درحال اجراست و هرروزه بر تعداد خانوادههای متقاضی نیز اضافه میشود، انتظار میرود تا علاوه بر خالی شدن شیرخوارگاهها و مراکز بهزیستی که اکنون مایه خرسندی مسئولان سازمان بهزیستی شده است، بر کیفیت نگهداری از این کودکان و تلاش برای به حداقل رساندن آسیبهای روحی آنها با بهکارگیری تدابیر هوشمندانه نیز بیشازپیش توجه شود».
بچهها شی نیستند!
همزمان فاطمه قاسمزاده، روانشناس حوزه کودک در نقد این طرح میگوید: «متاسفانه سازمانهای دولتی در ارتباط با کودکان، بهویژه کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست به علت کمبود منابع مالی به درستی عمل نمیکنند. انتظار این بوده و هست که معیار و هدف، مصلحت کودکان باشد و سازمانهای دولتی باید براساس مصالح کودک تصمیم بگیرند. درحالی که در بسیاری از تصمیمات اتخاذ شده ازجمله همین طرح میزبانی موقت، برخلاف مصالح کودکان عمل شده. کودکان، شی نیستند که برحسب وضعیت خودمان جای آنها را عوض کنیم، انساناند و از رفتارهایی که با آنها میشود بسیار تاثیر میپذیرند. بنابراین رفتار و تصمیمات ما درقبال آنها نباید متناسب و مبتنی بر میزان بودجه باشد. چنانچه کودک در محیط خانواده به صورت موقت مستقر شده و خود او هم بداند که این حضور دائمی نیست، طبیعتاً چنین موقعیتی کودک را مضطرب میکند. این کودکان همانند بزرگسالان قادر به استدلال و پذیرش موضوعات نیستند و نگاهشان صرفاً به شرایط موجود است و این وضعیت آنان را رنج میدهد. اگر کودکان در محیط باثباتتری قرار بگیرند، به لحاظ روانی بهتر است. این جابهجاییها واقعاً آسیبزننده است و احتمال اینکه این کودکان در بزرگسالی رفتارهای منفی و پرخاشگرانه از خود بروز دهند بسیار زیاد است، چون در کودکی با همین جابهجاییها و تغییر محیط به آنان تنش وارد کردهایم و بهتر بود پیش از اجرای این طرح نظر متخصصان را جویا میشدیم».
این روانشناس تاکید میکند: «نهتنها طرح فرزندپذیری موقت دارای اشکال است و به روحیه کودکان آسیب میزند، که بهزیستی در طرح فرزندخواندگی نیز به کودکان آسیب وارد کرده است، چراکه در برخی موارد، پرونده پزشکی و مشکلات فیزیکی کودک از متقاضیان پنهان میماند و پس از آنکه مشکلات کودک برای خانواده محرز و عیان شد، به بهزیستی مراجعه و قرارداد فرزندخواندگی را فسخ میکنند؛ شاید این اتفاق کمترین ضرر را برای خانواده به همراه داشته باشد، اما کودک بیشترین لطمه روحی را متحمل خواهد شد، چون نمیتواند این مسائل را تجزیهوتحلیل کند».
او با اشاره به سه علت درباره اشتباه بودن مصوبه فوق میگوید: «علت اول، بهعنوان مهمترین عامل این است که مسئولان ذیربط شناخت کافی از کودکان ندارند و روشها و طرحهایی که باید اجرایی شود را از نظر علم روانشناسی مورد سنجش و ارزیابی قرار نمیدهند. علت دوم هم ناشی از کمبود منابع اعتباری است و این کمبود منابع باعث میشود که به ناچار کودکان را در قالب طرح میزبانی موقت واگذار کنند. اما معتقدم اگر شناخت مسئولان مربوطه کافی باشد، بهگونهای عمل میکنند که این کمبود بودجه به ضرر کودکان تمام نشود. علت سوم نیز به این خاطر است که حاضر نیستند طرح و برنامههای خود را با افراد متخصص و صاحب صلاحیت در میان بگذارند. درحالی که مشورت با متخصصان میتواند در شاکله و پیشبرد طرحها موثر باشد. فراموش نکنیم ما برای کودکان تصمیم میگیریم و آنها عروسک و اسباببازی نیستند. اجرای این طرح برای هرکدام از کودکان در هر گروه سنیای آسیبهای خاص خودش را به همراه دارد، ممکن است کودکان زیر هفت سال درکی از موضوعات نداشته باشند اما جابهجایی محیطی، بیشتر روی آنها اثر میگذارد. طبیعتاً کودکانی هم که بالای هفت سال هستند به نحو دیگری آسیب میبینند و خودشان را با بچههای دیگر مقایسه کرده و از شرایط خود احساس نارضایتی خواهند کرد».
در نهایت اینکه کارشناسان بر این باورند که باید در اجرای طرح فوق با کارشناسان مشورت جدی صورت میگرفت و حالا و با گذشت بیش از یک سال از اجرای آن و انتقاد کارشناسان و فعالان اجتماعی، بهتر است اجرای آن متوقف شود تا بیش از این بچهها به لحاظ روحی و روانی دچار آسیب جدی نشوند.