استر دوفلو، استاد اقتصاد دانشگاه ام آی تی
روزانه ۲۵ هزار کودک در اثر عوامل کاملا قابل اجتناب، جان خود را از دست میدهند. حال تصور کنید که شما چند میلیون دلار پول تامین کردهاید، ممکن است شما سیاستمدار یک کشور درحال توسعه باشید که بخواهید از این بودجه برای بهبود وضعیت فقرا استفاده کنید. چه انتخابی خواهید کرد؟
آیا حرف کسانی را باور میکنید که به شما میگویند، راه مبارزه با فقر مشخص است و تنها کاری که لازم است انجام دهیم، خرج کردن بیشتر است، یا آنهایی که معتقدند این روشها نه تنها کمکی نمیکنند بلکه با تقویت فساد و وابستگی باعث آسیب بیشتر هم میشوند. یا شاید بخواهید نگاهی به گذشته کنید، مثلا این حقیقت که کمکهای خارجی به آفریقا از ۱۹۵۰ تاکنون به طور مداوم افزایشی بوده است اما همچنان تولید ناخالص داخلی آفریقا رشد چندانی را نشان نمیدهد. اما عملا ما نمیدانیم بدون این کمکها چه اتفاقی میافتاد، آیا نتیجه به مراتب بهتر بود، یا بدتر. حال بیایید به سوالات دیگری فکر کنیم، سوالاتی کمی کوچکتر.
سوال اول
واکسیناسیون
این ارزانترین روش برای نجات جان یک کودک است که جهان پول بسیاری هم برای آن خرج کرده، از سازمانهای خیریه گرفته تا خود کشورهای در حال توسعه. اما همچنان سالانه ۲۵ میلیون کودک واکسنهایی که باید را دریافت نمیکنند. به این «مشکل قدم آخر» میگوییم، تکنولوژی و زیرساخت لازم موجود است ولی همچنان عملی نمیشود. شما چطور با چند میلیون دلار خود این مشکل را حل میکردید؟
سوال دوم
مالاریا
این بیماری سالانه ۸۸۱ هزار نفر را میکشد که ۹۱ درصد آنها در آفریقا و ۸۵ درصدشان کودکان زیر پنج سال هستند. البته ما میدانیم چطور مالاریا را درمان کنیم اما همیشه میتوان از آن جلوگیری کرد: پشهبند که بسیار ارزان است و استفاده از آن را میتوان به سادگی آموزش داد که نه تنها به افرادی که از آن استفاده میکنند، منفعت میرساند بلکه حتی دیگرانی از شیوع آن در امان قرار میگیرند. اما متاسفانه تنها یکچهارم کودکان در معرض ریسک زیر پشهبند میخوابند. حال آیا باید با دادن سوبسید پشهبند مجانی در اختیار افراد قرار دهیم، یا اینکه رایگان بودن باعث میشود، افراد برای آن ارزش چندانی قائل نشوند و از آن برای کارهای دیگری همچون ماهیگیری استفاده کنند. چه تصمیمی میگیرید؟
سوال سوم
آموزش
چگونه نرخ آموزش کودکان را افزایش دهیم؟ معلمان بیشتری استخدام کنیم؟ مدارس بیشتری بسازیم؟ ناهار رایگان در مدرسه بدهیم؟ چطور بدانیم کدام روشها بهتر هستند؟
من نمیتوانم به سوال بزرگ درست و غلط بودن «کمک» پاسخ بدهم اما میتوانم به این سه سوال کوچکتر پاسخ دهم. همانگونه که استفاده از کارآزمایی تصادفی کنترل شده RCT علم داروسازی را متحول کرد، میتوانیم از آن برای سیاستگذاریهای عمومی هم استفاده کنیم و روشهای مختلف را مورد آزمون علمی و دقیق قرار دهیم تا بفهمیم چه چیزی واقعا عمل میکند.
پاسخ به سوال اول
چگونه نرخ واکسیناسیون را بهبود دهیم؟
در ایالت راجستان هند تنها یک درصد کودکان واکسینه میشدند، نه به خاطر اینکه واکسن در دسترس نبود، اتفاقا در دسترس و رایگان بود و نه به خاطر اینکه والدین به فرزندان خود اهمیت نمیدادند، اتفاقا وقتی کودکان مریض میشدند، خانواده هر آنچه داشت برای بهبود او خرج میکرد. ولی همچنان آنچه میدیدیم مراکز واکسیناسیون خلوت و بیمارستانهای شلوغ بود. پس مشکل چیست؟ بخشی ناآگاهی و درک اهمیت موضوع است و مشکل دوم فاصله قصد و عمل. مثلا شما مادری در ایالت راجستان هستید که مجبورید چندین کیلومتر پیاده بروید تا به یکی از این مراکز واکسیناسیون برسید اما وقتی میروید، میبینید که مثلا تعطیل است و مجبورید دوباره برگردید. ولی شما به قدری مشغول و گرفتار هستید که ممکن است امروز و فردا کنید تا زمانی که دیگر خیلی دیر شده باشد.
در پاسخ به این دو مشکل میتوان دو کار کرد، یکی آسانتر کردن فرآیند و دیگری دادن انگیزه به افراد برای اینکه فورا اقدام کنند. ما از روش RCT در ۱۳۴ روستای منطقه استفاده کردیم و به طور تصادفی در بعضی از این روستاها، کمپهای ماهانه واکسیناسیون به راه انداختیم. در گروه دوم روستاها ضمن برپا کردن کمپ یک کیلو عدس هم به هر شخص به عنوان تشویق میدادیم. البته این یک کیلو مقدار بسیار ناچیزی است که نمیتواند یک مشوق خیلی قوی باشد اما همان به خودی خود میتواند انگیزه کوچکی ایجاد کند.
نتیجه اینکه صرف وجود کمپ به تنهایی واکسیناسیون را از ۶ درصد به ۱۷ درصد افزایش داد. اما جالبتر آنکه اضافه کردن عدس در گروه سوم این عدد را به ۳۸ درصد رساند. پس پاسخ سوال اول به دست آمد: تسهیل فرآیند به علاوه یک کیلو عدس نرخ مصونیت را ۶ برابر میکند. شاید به نظر برسد که دادن عدس برای کل جمعیت روش پرهزینهای است اما عملا با توجه به افزایش نرخ واکسیناسیون، هزینه به نسبت هر مورد مصونیت حتی کمتر است.
پاسخ به سوال دوم
آیا باید پشهبند رایگان به مردم بدهیم یا نه؟
بگذارید این را به سه سوال کوچکتر تقسیم کنیم:
یک- اگر پشهبند پولی باشد آیا مردم آن را خواهند خرید؟ دو- اگر پشهبند رایگان به آنها بدهیم آیا از آن استفاده خواهند کرد؟ سه- آیا پشهبند رایگان باعث خواهد شد در آینده دیگر کسی آن را نخرد؟ خصوصا سوال سوم حائز اهمیت است زیرا اگر مردم به کالای مجانی عادت کنند آنگاه بازار پشهبند برای توزیع مجانی آنها دچار اختلال میشود.
با وجود تمام هیجانات و عکسالعملهای ایدئولوژیک، این سوالها در واقع بسیار ساده هستند و قابل آزمون. در یک تحقیق در کنیا به مردم کوپنهای تخفیف خرید پشهبند داده شد، بعضی ۱۰۰ درصد تخفیف، بعضی ۵۰ درصد، بعضی ۲۰ درصد و به همین صورت. نتیجه اول اینکه تخفیف بیشتر تاثیر بزرگی در میزان تهیه پشهبند داشت و در مورد استفاده هم خبر خوب اینکه کسانی که پشهبندها را خریدند از آن استفاده کردند، چه آنهایی که پول بیشتری برای آن دادند و چه آنها که کمتر. همچنین افراد در سال بعد هم همچنان تمایل به خرید پشهبند داشتند و رایگان و ارزان بودن باعث تاثیر منفی در انگیزه آنها نشد.
پاسخ به سوال سوم
چگونه نرخ آموزش را افزایش دهیم؟
کارهای مختلفی میتوان برای افزایش نرخ تحصیل کودکان کرد، مثل یونیفورم مجانی، حذف هزینههای مدرسه، تجهیز مدرسه به توالت و دادن پول به والدین. اما کدام روش بهترین است؟ از یک جهت به نظر میرسد همه اینها خوب هستند اما این دلیل کافی نیست. ما در عالم تکنولوژی دائما دست به آزمایش میزنیم تا به صرفهترین روش را پیدا کنیم. مناسب است که همین را در سیاستگذاری هم عملی کنیم.
نتایج تحقیقات نشان میدهد برای هر یکصد دلار هزینه در اقداماتی چون افزایش تعداد معلمان، ناهار مجانی، یونیفورم رایگان و بورسیه حدود یک تا سه سال افزایش زمان رفتن به مدرسه را شاهد هستیم. از طرف دیگر پول دادن به والدین تاثیر چندانی نداشت. در مقابل اما تشریح مزایای تحصیل باعث افزایش تا ۴۰ سال و کرمزدایی (مبارزه با بیماریهای کرمی) حدود ۳۰ سال افزایش به دست داد.
در پی زلزله هایئتی و مرگ ۲۰۰ هزار نفر، جامعه جهانی تعهد به کمکی دو میلیارد دلاری کرد، یعنی حدود ۱۰ هزار دلار برای هر مرگ. اما چنین کمکی برای مساله فقر در جهان اتفاق نمیافتد. زیرا اولا اتفاقی مانند هایئتی محلی و محدود است، اما فقر اینگونه نیست بلکه عظیم و تقریبا غیرقابل لمس است و دوم اینکه ما حتی نمیدانیم آنچه انجام میدهیم عملا موثر است یا نه.
هیچ راهحل نهایی برای مبارزه با فقر وجود ندارد. اما بیایید به پاسخهای روشنی که به آن سه سوال کوچک دادیم، توجه کنیم: تسهیل و ارائه مشوق برای واکسیناسیون، پشهبند رایگان و کرمزدایی. با ۳۰۰ دلار میتوانید جان یک انسان را از طریق واکسیناسیون یا جلوگیری از مالاریا نجات دهید و با سه دلار میتوانید طول دوران تحصیل کودکان را یک سال افزایش دهید.
ما نمیتوانیم همین حالا فقر را از بین ببریم ولی میتوانیم آغاز کنیم، با قدمهای کوچک و اقدامات موثر.