بررسی ریشههای خصومت ایران و آمریکا و پیشنهادی برای عبور از بحران
به قلم؛ سیدمحمود علیزادهطباطبایی؛ عضو شورای مرکزی و معاون حقوقی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران

تا قبل از جنگ جهانی دوم، ایران و آمریکا روابط محدودی داشتند، بعد از انقلاب مشروطیت در دو مورد مورگان شوستر و دکتر میلسپو مستشاران مالی آمریکایی برای اصلاح امور مالی دولت به ایران دعوت شدند ولی در دوران بین دو جنگ جهانی، روابط گستردهای بین ایران و آمریکا وجود نداشت و عملاً ایران منطقه نفوذ انگلیس بود.
با بروز جنگ جهانی دوم مناسبات آمریکا و ایران دگرگون شد، در اوایل سال ۱۹۴۲ و بعد از اخراج رضا شاه و انتصاب محمدرضا به سلطنت توسط متفقین ۳۰ هزار سرباز آمریکایی برای حملونقل تجهیزات و ملزومات جنگی به اتحاد جماهیر شوروی وارد ایران شدند و دولت ایران از دکتر میلسپو برای سرپرستی خزانهداری و سیستم مالی دعوت به عمل آورد. در نوامبر ۱۹۴۳ فرانکلین روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا به همراه وینستون چرچیل و ژوزف استالین رهبران انگلیس و شوروی وارد تهران شدند و بدون اطلاع و مشارکت دولت ایران در خاک ایران تشکیل جلسه دادند و از ایران پل پیروزی ساختند و در اول دسامبر ۱۹۴۳ اعلامیه سهجانبهای منتشر کردند که حاکمیت و تمامیت ارضی ایران را تضمین میکرد و متعهد به بازسازی و عمران ایران پس از جنگ میشدند و در این مرحله حساسیت ویژه امریکاییها، پیروزی در جنگ و حفظ وحدت متفقین بود و سرنوشت ایران به خصوص توسعهطلبی روسها نسبت به ایران برای دولت امریکا حائز اهمیت نبود.
مناسبات ایران و آمریکا پس از پایان جنگ جهانی دوم و روی کار آمدن ترومن در آمریکا با تحولاتی مواجه شد، روسها با تصرف اروپای شرقی و الحاق سرزمینهایی که در دوران جنگ اشغال کرده بودند و فتح کشورهایی که زیر سلطه آلمان قرار داشتند، اساس روابط دو ابرقدرت را بعد از جنگ تغییر دادند.
در پیمان سهجانبهای که بین شوروی، ایران و انگلیس در ژانویه ۱۹۴۲ منعقد شده بود، متفقین اعلام کردند که حضور آنها در ایران جنبه اشغال ندارد و ایران را متحد خود دانستند و تعهد کردند ۶ ماه پس از پایان جنگ، ایران را تخلیه کنند. ولی روسها با زیر پا نهادن تعهدات خود با تجدید حیات جنبش کمونیستی در ایران که در زمان رضا شاه سرکوب شده بود، در قالب حزب توده، عملاً حضور نظامی خود را در ایران تثبیت کردند و با تشکیل دولت خودمختار در آذربایجان و کردستان و حمایت ارتش سرخ از این دولتها، اقدام به تجزیه ایران کردند. دولت ایالات متحده آمریکا با تهدید اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۴۳ دولت مرکزی ایران را تشویق کرد که ارتش را به شمال غرب کشور گسیل دارد و با هجوم ارتش به آذربایجان و کردستان، دو حکومت شورشی فرار را برقرار ترجیح دادند.
دوران ریاست جمهوری آیزنهاور با بحران نفت در ایران همزمان شد. ایالات متحده آمریکا از نخستین وهله آغاز بحران بیطرفی خود را در منازعه ایران و انگلیس اعلام کرد و به دنبال راهحل مسالمتآمیز برای حل اختلاف ایران و انگلیس بود.
دکتر مصدق که در پاییز ۱۹۵۱ به منظور شرکت در شورای امنیت سازمان ملل به آمریکا رفته بود به دعوت رئیس جمهور آمریکا به کاخ سفید رفت تا پشتیبانی مالی رئیس جمهور آمریکا را جلب کند ولی آیزنهاور این پیشنهاد را نپذیرفت و آمریکا پیشنهاد پرداخت ۱۰۰ میلیون دلار وام در ازای تحویل نفت در آینده داد که مصدق این پیشنهاد را نپذیرفت.
آمریکا نگران این بود که مصدق در محیط توفانی ایران، روابطش را با ایالات متحده قطع کند که در آن صورت هیچ عاملی نمیتوانست کشور را از دست حزب توده و افتادن به دامان اتحاد جماهیر شوروی نجات دهد.
آمریکا و انگلیس به این نتیجه رسیدند تا زمانی که مصدق بر سر کار است هیچ راهحلی برای پایان اختلاف نمیتوان یافت به خصوص اینکه مصدق پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلیس را برای مذاکره نپذیرفت و آمریکا را تهدید کرد به اینکه در صورت عدم کمک آمریکا؛ ایران قربانی کمونیستها خواهد شد.
آمریکا که نگران افتادن ایران به دام اتحاد جماهیر شوروی بود و این امر را ضربهای وحشتناک به غرب و خطری برای امنیت ایالات متحده میدانست با طرح انگلیسها برای حذف مصدق موافقت کرد. فاستروالاس تهدید شوروی را دلیل عمده موافقت آمریکا با طرح انگلیس برای کودتا علیه مصدق میدانست و میدانست که اگر روسها، ایران را به زیر اختیار خود درآورند به طور قطع بر خلیج فارس مسلط خواهند شد و این رویای دیرینه و هدف عمده آنان از زمان پترکبیر بوده است. روحانیت و مراجع تقلید نیز که نگران نفوذ کمونیستها بودند از پشتیبانی دولت دکتر مصدق امتناع کردند و بازاریها و گروههایی از اراذل و اوباش به خیابان ریختند و در روز ۲۸ مرداد توانستند، تهران را تصرف کنند و شاه را به قدرت برگردانند.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، روابط نزدیکی بین ایران و ایالات متحده برقرار شد که مهمترین نمود آن، عهدنامه مودت در مرداد ۱۳۳۴ بود که معاهده امنیتی اقتصادی بود. این عهدنامه با هدف گسترش سرمایهگذاری آمریکا در ایران و پیوستگی بیشتر روابط دو کشور امضا شد. این عهدنامه مشتمل بر یک مقدمه و ۲۳ ماده بود که در ۱۹ آبانماه ۱۳۳۵ به تصویب مجلس سنا و در ۲۸ اسفند ۱۳۳۵ به تصویب مجلس شورای ملی رسید. در این عهدنامه آزادی تجارت و دریانوردی، شرایط اقامت اتباع دو کشور در قلمرو سرزمینی یکدیگر، حفاظت از اتباع، شرکتها و اموال نهادهای هر یک از دو کشور نحوه دسترسی به مراجع قضایی و داوری و حقوق و تعهدات کنسولی مورد بحث قرار گرفته بود. زمینه اصلی این معاهده، تضمین صلح مستمر و مودتی صادقانه در روند روابط دو جانبه بود. با موفقیت کودتای مارکسیتی در افغانستان و گسترش نفوذ حزب توده در مجامع روشنفکری و نیروهای انقلابی در ایران که نتیجه سیاستهای دیکتاتورمآبانه شاه بود. آمریکا که نگران گسترش جنبش کمونیستی در ایران بود، شاه را مجبور به ایجاد فضای بازسیاسی کرد و آمریکا و غرب نگرانی از به قدرت رسیدن نیروهای مذهبی نداشتند چراکه این نیروها میتوانستند، جلو نفوذ و قدرت گرفتن نیروهای طرفدار شوروی را در ایران بگیرند. ولی با پیروزی انقلاب اسلامی، با تسخیر سفارت آمریکا در ایران، بزرگترین ضربه به روابط ایران و آمریکا وارد شد. تسخیر سفارت آمریکا که توسط دانشجویان انقلابی انجام شد، زمینه اصلی تخاصم بین ایران و آمریکا را رقم زد و آمریکا به استناد عهدنامه مودت، موضوع را به دیوان بینالمللی دادگستری احاله داد که دیوان رأی به مسئولیت بینالمللی دولت ایران داد و در نهایت دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا مرکب از نه داور، سه داور منتخب ایران، سه داور منتخب آمریکا و سه داور مرضی الطرفین با صدور بیانیه حل و فصل دعاوی معروف به بیانیه الجزایر در ۲۹ دی ماه ۱۳۵۹ به این اختلاف فیصله داد.
آمریکا در حمله به کشتیهای آمریکایی و مینگذاری دریایی و ایران نیز در قضیه حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری و حمله به سکوهای نفتی، دعاوی خود را با استناد به عهدنامه مودت حل و فصل کردند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دو کشور در چند مورد محدود، روابط سیاسی و نظامی محرمانهای با یکدیگر برقرار کردند. ماجرای مک فارلین و کمک نظامی آمریکا در قبال آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان، کمک به یورش نظامیان آمریکایی از شمال افغانستان به مواضع طالبان توسط نیروهای سپاه و عدم حمایت از صدام در جنگ آمریکا و عراق از جمله این روابط بود. ولی در عین حال ایران و آمریکا مناسبات رسمی با همدیگر نداشتند و از سال دوم جنگ ایران و عراق، ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروری، موافقتنامه نانوشتهای برای مهار دو جانبه در جنگ ایران و عراق داشتند. هر زمان عراق در جنگ پیشروی میکرد، آمریکا به طور مستقیم و غیرمستقیم از تجهیزات نظامی ایران پشتیبانی میکرد و هر زمان ایران پیشروی میکرد از عراق پشتیبانی میشد و هدف نابودی دو ارتش قدرتمند منطقه بود که میتوانستند برای اسرائیل خطرآفرین باشند. در دو دهه گذشته به خصوص از سال ۱۳۸۴ با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد و رفتارهای خارج از عرف وی در مجامع جهانی و منطقهای زمامداران عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین و حتی عمان صدها میلیارد دلار از درآمدهای سرشار نفتی خود را به خرید تجهیزات پیشرفته نظامی برای مقابله با تهدیدات جمهوری اسلامی اختصاص دادهاند. موافقتنامههای دفاعی عربستان، کویت و امارات متحده عربی با آمریکا، فرانسه و انگلیس میلیاردها دلار هزینه به این کشورها تحمیل کرده است متأسفانه برخلاف اصل یازدهم قانون اساسی که مقرر میدارد:
«دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است، سیاست کلی خود را بر پایه اتحاد و ائتلاف ملل اسلامی قرار دهد و کوشش میگردد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد» ولی در طول ۴۷ سال گذشته حاکمیت جمهوری اسلامی موفق به جلب نظر هیچ متحد استراتژیکی در دنیا نشد. دولت رونالد ریگان در دهه ۸۰ تلاش کرد تا با ایران رابطه برقرار کند و مقامات ارشد آمریکا با سفر به ایران واد معامله تجهیزات نظامی در قبال آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان شدند ولی تندروهای ایرانی مخالف با برقراری روابط ایران و آمریکا، اطلاعات سفر محرمانه مک فارلین را در اختیار رسانهها قرار دادند و مانع برقراری رابطه دو کشور شدند. جورج دابلیو بوش در مراسم تحلیفش اعلام کرد هر گونه کمکی برای آزادی گروگانا در لبنان میتواند با حسننیت پاسخ داده شود و پاسخ مثبت آیتالله هاشمی و آزادی گروگانها، آمریکاییها بدعهدی کردند و از خود حسننیت نشان ندادند.
در دولت بیل کلیتون اذعان مادلین آلبرایت به شرکت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد و قبول مسئولیت در مسائل پیش آمده در روابط فیمابین با عکسالعمل مناسبی از طرف ایران مواجه نشد و حتی افرادی نظیر عبدالله نوری که موضوع برقراری روابط ایران و آمریکا را مطرح کردند توسط مجلس استیضاح و برکنار شدند.
سیاست جورج بوش پسر از حمله نظامی آمریکا به عراق در قبال ایران، براندازی دولت جمهوری اسلامی بود و در آگوست ۲۰۰۶ کمیته دائمی مجلس نمایندگان آمریکا به دنبال اظهارات محمود احمدینژاد مبنی بر اینکه «به حول و قوه الهی» به زودی جهان بدون آمریکا و صهیونیسم را تجربه کرده و در دوران درخشان حاکمیت اسلامی بر جهان امروز تنفس خواهیم کرد. مجلس نمایندگان این اظهارات را «موضع خصمانه ایران علیه آمریکا و آن را دلیل محکمی برای لزوم پیشگیری از دستیابی ایران به فنآوری هستهای دانست و در دوره دوم ریاست جمهوری محمود احمدینژاد با در اولویت قرار دادن برنامه هستهای ایران در صدر برنامههای سیاست خارجی و شروع مجدد غنیسازی در نیروگاه نطنز، روابط دو کشور را تیرهتر کرد.
با روی کار آمدن دولت اوباما، وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد باراک اوباما رسماً اعلام کرده در صورت موافقت رهبر ایران به دنبال مذاکرات دو جانبه است. با روی کار آمدن حسن روحانی در ایران وی اعلام کرد که روابط امروز ایران و آمریکا در حد دشمنی و تخاصم است باید سعی کنیم این حد را با برنامهریزی و تدبیر پایین بیاوریم و حداقل روابط را از دشمنی به تنش برسانیم اگر ایالات متحده آمریکا مشتاقانه و با حسننیت به همراه احترام متقابل وارد عمل شود، راه گفتوگو و تعامل گشوده و هموار است.
در شهریور ۱۳۹۲ در سفر حسن روحانی به آمریکا برای اولین بار از سال ۱۳۵۸ وزرای خارجه ایران و ایالات متحده با همدیگر ملاقات کردند و بعد اوباما و حسن روحانی از طریق تلفن با همدیگر صحبت کردند به دنبال این ملاقات و مذاکره، مذاکرات ایران با وزرای امور خارجه آمریکا، آلمان، روسیه، بریتانیا و فرانسه ۱+۵ آغاز شد که منجر به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شد.
انعقاد این توافق بالاترین سطح روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی ایران محسوب میشد که با روی کار آمدن ترامپ در ایالات متحده و عدم موافقت ایران برای ورود ایالات متحده و شرکتهای آمریکایی به اقتصاد ایران، ترامپ به صورت یکجانبه اقدام به نقض برجام کرد. به دنبال نقض برجام توسط دولت ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۹۷ دولت ایران با استناد به عهدنامه مودت شکایت خود را در دیوان بینالمللی دادگستری مطرح کرد و دیوان به نفع ایران دستور موقت صادر کرد. پیرو صدور دستور موقت به نفع ایران، دولت ایالات متحده که نگران صدور رأی توسط دیوان به نفع ایران بود در مهر ۱۳۹۷ خروج یکطرفه خود را از عهدنامه مودت اعلام کرد و عملاً روابط دو کشور حالت خصمانه به خود گرفت.
در مقابل شرایط ترامپ برای برقراری رابطه با ایران، رهبر انقلاب در مرداد ۱۳۹۷ هر گونه مذاکره مستقیم با آمریکا را ممنوع اعلام کردند. در بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ در حمله هوایی آمریکا به دو خودرو در نزدیکی فرودگاه بینالمللی بغداد، قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و ۱۰ نفر از همراهانشان به شهادت رسیدند و در ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸ ایران با شلیک دهها موشک پایگاه عینالاسد را مورد حمله قرار داد. اگرچه دولت جو بایدن بازگشت آمریکا به برجام را از اولویتهای سیاست خارجی خود اعلام کرد ولی موفق به اقدام مؤثری نشد و دولت دوم دونالد ترامپ عملاً با ایران وارد جنگ شده است.
آنچه مهم است حفظ امنیت ملی ایران است برای تأمین امنیت ملی در برابر تهدیدات بالقوه و بالفعل خارجی و داخلی که باید تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان به فکر تأمین امنیت جامع باشند.
امنیت جامع شامل:
۱- امنیت نظامی در جهت تأمین قدرت نظامی برای حفاظت از منابع ملی در مقابل دشمن خارجی یا داخلی
۲- امنیت اقتصادی در جهت تأمین و گسترش سطح زندگی مردم
۳- امنیت زیست محیطی در جهت حفاظت از محیط زیست و بهرهگیری مطلوب از منابع
۴- امنیت سیاسی و فرهنگی در جهت حل و فصل اختلافات با سایر کشورها به طرق مسالمتآمیز و گسترش همکاریهای بینالمللی و توسعه سیاسی در جهت مشارکت گسترده مردم در اداره کشور.
نباید تصور شود که قدرت نظامی تنها ابزار نفوذ و تأثیرگذاری بر رفتار و اندیشه دیگر دولتهاست.
به باور اندیشمندان علوم سیاسی، تعبیر در ماهیت تصمیمسازی و تصمیمگیری در یک ظرف جهانی تنها راهحل بحرانهای پیشرو است. در جنگ تحمیلی اخیر ایران نشان داد که اراده و توان نسبی برای دفاع و مقابله در برابر قدرت آمریکا و اسرائیل و رقبای منطقهای را دارد و دنیا قدرت جهانی ایران را به رسمیت شناخته است ولی برخلاف جایگاه ایران در نظام قدرت جهانی متأسفانه ایران در نظام جهانی اقتصادی، جایگاه مناسبی ندارد و ایران باید جایگاه خود را در نظام جهانی اقتصاد به جایگاهش در نظام قدرت جهانی نزدیک کند.
برای این کار باید نگاه تهدیدمحور به نگاه فرصتمحور تبدیل شود و ایران به عنوان بازیگری معقول قانونمند و دارای حق مشروع تأمین امنیت خود به نظام جهانی قبولانده شود. در سقوط دولتهای صدام حسین و طالبان در افغانستان منافع مشترک ایران و آمریکا، دو کشور را به سوی همکاری سوق داد. در وضعیت فعلی آمریکا به دنبال شریک کردن کشورهای منطقه و محروم کردن ایران از منابع سرمایهگذاری خارجی است. امروزه راهحل مشکل ایران با آمریکا راهحل نظامی نیست. ایران میتواند به میز مذاکره برگردد و آمریکا را متقاعد کند تا به صورت کنسرسیوم در صنعت انرژی ایران سرمایهگذاری کند. متأسفانه ۴۷ سال بین ایران و آمریکا زبان تفاهم برقرار نبوده است. همکاری اقتصادی و امنیتی منطقهای بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با حضور ایران و عراق با حمایت آمریکا میتواند علاوه بر تأمین امنیت کشورهای منطقهف صدها میلیارد دلار هزینه نظامی آمریکا در منطقه را کاهش دهد.
ایران و آمریکا به راهحلهای بینالمللی مورد قبول سازمان ملل متحد در مورد مناقشه اعراب و اسرائیل احترام بگذارند و ایران صراحتاً اعلام کند و به تصمیمات مراجع بینالمللی در مورد حل مناقشه فلسطین احترام میگذارد.
انعقاد قرارداد امنیتی و اقتصادی با آمریکا و کشورهای منطقه تنها راه تأمین امنیت منطقه است.
ایران و آمریکا باید گذشته را فراموش کنند.

