گزارش درآمد کتابسازان از کتابهای تقلبی
شمارهای ناشناس بود و موبایل را که برداشتم، گفت: «هم آدرس خودترو درآوردم، هم خونوادهترو! میدونم باهات چی کار کنم!» این البته آغاز پروندهای نبود که حدود یک سال با آن دستوپنجه نرم کردم. ماجرا برمیگشت به چند ماه قبل، وقتی همه جا پر شده بود از فروشندگان کتاب. در ایستگاههای مترو، غرفهبهغرفه، پشت هم فروشنده کتاب میدیدی، کنار خیابان فروشنده کتاب میدیدی و در مراکز تجاری و گردشگری و فرودگاه و ترمینال و حتی پمپبنزین و جنب فلان مغازه آرایشی بهداشتی هم! مهمترین عرصه این بازار بیسروته هم کجا بود؟ سامانههای فروش مجازی کتاب. هیچ وقت از خودتان نپرسیدید چرا؟ چه خبر است؟!
۳ میلیارد دلار!
قطعاً از خیلیها شنیدهاید که عرصه کتاب، پول چندانی ندارد اما واقعیت بههیچ وجه اینطور نیست. صنعت نشر از سینما هم پولسازتر است و بنا به اعلام مدیر خانه کتاب، سال گذشته، ۱۲ هزار میلیارد تومان گردش مالی داشته. گردش مالی کتابسازان که عجیباًغریباً! ما در یک برآورد ساده گزارش کردیم که درآمد آنها از طریق کتابهای تقلبی در دهه گذشته، چیزی حدود ۲ برابر هزینه ساخت برج خلیفه دوبی بوده است! حدود ۳ میلیارد دلار! باور میکنید؟ جالب اینجاست بدانید آنها در همین یک دهه گذشته، اینچنین رشد کردند و تبدیل به یک شبکه عظیم کاذب فروش کتاب شدند. چگونه؟ از طریق سامانههای فروش مجازی. وقتی پرفروشهای بازار کتاب را پیدا کنید، از روی دستشان رونویسی کنید و بعد مثل دانه در بازار بیسامان کتاب ایران بپاشید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دامی فوقالعاده پهن کردهاید برای آنها که سره را از ناسره نمیشناسند.
نگو اینها کتاباند!
غروب ملایم پایان بهار است که نشستهام به باز کردن بعضی سامانههای مجازی فروش کتاب و جستوجو میکنم. بعد تکیه میدهم به صندلی، جز غصه خوردن چه کاری از دستم برمیآید؟ چون فهرست مقابل من روی نمایشگر کامپیوتر، پر است از ناشران کتابساز، مترجمان ناموجود و کتابهایی که شک ندارم از روی دست آثار مترجمان دیگر، رونویسی شدهاند. صدر تا ذیل قسمت مربوط به کتاب در بسیاری از پلتفرمهای فروش مجازی، شبیه به بازار سالهای کودکیام بود که با پدربزرگم میرفتم؛ بازار «سد اِسمال»! انگار در جمعهبازار «خلازیر» قدم میزنی برای خرید لاستیکپاره، باتری نیمقلم، پره شکسته یک پنکه، قفس کهنه چند فنچ و شلواری که مشخص نیست پای چند نفر بوده تا برسد به دست فروشنده که بگیرد روبهروی ما برای فروش!
کتابی با ۲۰۰ ترجمه!
شما بهعنوان ناشری تازهکار و اخلاقی، با مراعات مسائل قانونی شروع به کار میکنید. مترجمی جوان یا پیشکسوت هم کنارتان شروع میکند به ترجمه. دست بر قضا، کتاب شما در بازار میگیرد و به چاپ سوم یا چهارم میرسد. اینجا چه اتفاقی میافتد؟ ناگهان میبینید حدود ۵۰ ناشر، همان کتاب را عیناً با همان عنوان و همان طرح جلد، به سرعت منتشر کردهاند و بازار را از دست شما که سالها برای کارتان زحمت کشیدهاید، قاپیدهاند. آن هم با چه ترفندی؟ رونویسی از کتاب شما! یعنی کتاب شما را برداشتهاند، چند کلمه و جمله را جابهجا کردهاند و به اسم نشر خودشان منتشر کردهاند. میتوانید شکایت کنید؟ خیر! میتوانید اعتراض کنید؟ نه! چرا؟ چون عدهای درحال دور زدن قانون هستند. به همین راحتی! برای همین است که وقتی کتاب خاطرات استیو جابز منتشر شد، بهتدریج ۲۰۰ ترجمه از آن در بازار میدیدی. اما آیا واقعاً همه اینها ترجمه بودند؟!
فقط پول مهم است؟
ماجرا در واقع از این قرار بود که کتابسازان درحال تسخیر تمام عرصههای فروش بودند و هیچ بعید نبود چند وقت دیگر در فلافلفروشی سر محل هم دور ساندویچ، برگههای کتاب بپیچند بهعنوان تبلیغ! البته ماجرا این نیست که توزیع گسترده کتاب، رفتاری نادرست باشد. موضوع این بود که عدهای ناشر درحال رونویسی از کتابهای مترجمان دیگر بودند و به محض اینکه کتابی پرفروش میشد، سراغ آن میرفتند. بعد هم یک اسم مستعار روی آن میزدند و میفرستادند بازار. برایشان هم هیچ اهمیتی نداشت که کتاب مربوطه غلط داشته باشد، نداشته باشد، افتادگی در آن باشد یا نه! پول این وسط مهم بود! فقط پول! برای همین همراه خبرنگاران کتاب، بلاگرها، مترجمان جوان و پیشکسوت، کتابفروشان خبره و دلسوزان حوزه کتاب و کتابخوانی، جریانی را شروع کردیم مبنی بر افشاگری گسترده علیه این مافیای کتابساز؛ جریانی که تا امروز همچنان روبهجلو درحال حرکت است.
نحوه برخورد مدیران دیجیکالا
امروز اما این نوشته را مینویسم برای دوستان عزیز دیجیکالا. آنها که در همان قدمهای اول، حسننیت خود را در پاکسازی عرصه کتاب از کتابسازان نشان دادند. هرچند میتوانستند دست روی دست بگذارند، یا میتوانستند ماجرا را جدی نگیرند. آنها میتوانستند مثل بسیاری بسترهای دیگر فروش، به کار خود ادامه دهند و به ویترینهای مجازی خود دست نزنند. چون به لحاظ قانونی وظیفهای نداشتند. اما بهوضوح دیدم برای ایفای نقش مسئولیت اجتماعی خود، جلو آمدند، صحبتهای کارشناسان مربوط به کتاب را شنیدند و با ناشران و منتقدان قدیمی به گفتوگو نشستند. راستش را بگویم؟ من یکی که اصلاً توقع نداشتم. با خودم گفتم یک پرونده دادگاهی دیگر قرار است اضافه شود به پروندههای دیگرم، این بار از سمت دیجیکالا! هرچند که بنده بعدها از اتهام نشر اکاذیب در تمام پروندههایی که ناشران کتابساز ساخته بودند، موفق بیرون آمدم و تبرئه شدم اما مسأله نحوه برخورد دلسوزان عرصه فرهنگ و هنر و ادبیات و کتاب در دیجیکالا بود که باید صمیمانه از آنها تشکر کنم.
کتاب، ۳ درصد کل کالاها
سال ۱۴۰۲، بیش از ۱۸۶ هزار محصول فرهنگی در دیجیکالا عرضه شد که ۳ درصد از مجموع فروش کالاها، متعلق به کالاهای فرهنگی بودند؛ کالاهایی از قبیل فیلم، سریال، فیلمتأتر، بلیت کنسرت، آلبوم موسیقی، مجله، کتاب صوتی و کتاب کاغذی. در واقع دیجیکالا برای همین ۳ درصد پیش آمد و با کارشناسان کتاب برای پاکسازی کتابسازان از عرصه فرهنگ، همراه شد. ممکن است همین حالا عدهای بگویند که موفقیتی در این زمینه ندیدهاند یا هنوز هم کتابهای ناشران کتابساز در این سامانه به فروش میرسد. بله، هنوز هم هست. اما نمیپذیرم اگر کسی بگوید که مدیران و دستاندرکاران فرهنگی دیجیکالا در این زمینه کاری نکردهاند. بلندترین قدم را البته اداره کتاب وزارت ارشاد برداشت که امسال قریب به ۲۰ ناشر کتابساز را به نمایشگاه کتاب راه نداد. این یکی از اقدامات فوقالعاده این وزارتخانه برای نشان دادن عزم راسخش علیه کتابسازان بود. اما بعضی سامانهها و پلتفرمها هم دلسوزانه پیش آمدند که یکی از آنها دیجیکالا بود. درحالی که میتوانستند همین قریب به ۳ درصد فروش کالاهای فرهنگی از کل کالاهای خود را بهانه کنند و بگویند رقم چندانی نیست که قرار باشد خودشان را درگیر کنند. منتها باز هم تأکید میکنم که دلسوزی آنها در این عرصه و همراهیشان قابل ستایش است.
کدام ناشران؟ چه تعداد؟
اگر در ادعای بنده شک دارید، میتوانید به گزارش سالانه اخیر دیجیکالا مراجعه کنید مبنی بر تعداد کتابهای عرضه شده از سوی ناشران مختلف. در این فهرست، شما هیچ نامی از ناشران کتابساز نمیبینید. البته بحث ما در این نوشته ناشر خوب یا بد نیست. دستکم در زمینه کتابسازی به ما ارتباطی ندارد یک ناشر چه نوع کتابی با چه کیفیتی عرضه میکند. مهم این است ناشر مربوطه کتابساز نباشد و از کلاه دیگران برای خود نمد نبافد! چراکه خواننده جوان، شاهکاری را میخرد و به خاطر جملات پر از غلط کتابسازان، از کتابخوانی زده میشود. چراکه دیگر هیچ ناشر تازهکار و باانگیزهای نمیتواند روی کتابش کار کند و آن را پرفروش کند. چراکه دیگر هیچ مترجمی نمیتواند با تلاش خودش را تبدیل به چهره کند. چراکه فرهنگ قدیمی کشور با ضربه کتابسازان نابود میشود. ما نه صرفاً برای خودمان، بلکه برای آینده فرهنگ و ادبیات این کشور، باید مقابل کتابسازان بایستیم. شک نکنید.