تجربه “مهدی بازرگان” در دولت موقت
مسعود پزشکیان از همان روزی که پا به عرصه انتخابات گذاشت تا همین اواخر که گزینههای کاندیداتوری کابینه دولت چهاردهم برای معرفی به مجلس قطعی شده است، بارها از دولت وفاق ملی صحبت کرد. رئیسجمهور منتخب، گویی هر بار خواسته ذهنها را برای شنیدن نامهایی غیرمنتظره آماده کند تا جای گلایهای نباشد و دولت او که پشتوانه و سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان و منتقدان سیاستهای گذشته را دارد در برابر دولت ائتلافی، کمتر نگران شوند، درحالی که تنها، گمانهزنی چند ساعته از حضور وزیر آموزشوپرورش فعلی در میان اعضای کابینه در همین نقطه آغاز مورد نقد بسیاری قرار گرفت. حساسترین وزارتخانه کشور در سالهای اخیر، درگیر مشکلات زیادی ازجمله مسمومیتهای دانشآموزان بود و وزیر وقت، نتوانست برای آن راهحل و پاسخی پیدا کند بنابراین نگرانیها در این باره اصلاً بیراه نبود. فارغ از نامهایی که هرازگاهی از کابینه گذشته به رسانهها درز پیدا کرده، آنچه مایه نگرانی است، عقبه و پیشینه دولتهای ائتلافی در طول دهههای پس از انقلاب در ایران است؛ تجربهای که همزمان با سیاسیکاری و تمامیتخواهی، هیچگاه ما را به شرایط و نقطه دلخواه نبرده و چه بسا ممکن است، حضور افرادی از جبهه مقابل به عنوان مانعی برای حرکت عمل کرده و موجب بروز مشکلاتی در سیستم حاکمیتی شده است.
ناکامی نخستین دولت ائتلافی
دولت موقت مهدی بازرگان، نخستین دولت ائتلافی بود که بعد از ۱۵ بهمن سال ۵۷ تشکیل شد و تا پایان سال تقریباً تمام اعضای کابینه آن مشخص شدند. بازرگان برای معرفی این افراد از حضور گروههای مختلف سیاسی و فکری استفاده کرد، ۱۱ نفر از نهضت آزادی، ۱۱ نفر از جبهه ملی، ۴ نفر از انجمن اسلامی مهندسین و ۴ نفر از روحانیون در هیات دولت حضور داشتند. افرادی با سلیقههای گوناگون سیاسی در روزهای نخست انقلاب که کشور با مشکلات زیادی مواجه بود، توافق کافی بر سر اداره کشور نداشتند بنابراین در نهایت به بنبست رسیدند. زمینه استعفای مهدی بازرگان فراهم شد و آن هم در شرایطی که برخی نیروهای انقلابی عملاً تسخیر سفارت آمریکا را برای زمین زدن دولت در دستور کار گذاشتند. مهدی بازرگان ۱۴ آبان استعفا کرد و در استعفانامه خود به دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلافنظرهایی اشاره کرد که انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای او و همکارانش غیرممکن ساخته است و بعد تاکید کرد که در شرایط تاریخی حساس حاضر به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نیست. حسن روحانی که نماینده سمنان در دوره اول مجلس بود، سه ماه پیش از استعفای بازرگان در رد کابینه ائتلافی، گفتوگویی با روزنامه جمهوری اسلامی داشت. او گفته بود: «نخستوزیر آزادی عمل دارد اما اگر نخستوزیر بخواهد یک کابینه ائتلافی تشکیل دهد قطعاً به ثمر نمیرسد ما باید بیاییم و یک خط واحد را انتخاب کنیم. اگر بناست مکتبی و قاطع باشد و غربگرا و شرقگرا نباشد این خط مشخصی است بنابراین یک عده لیبرال را در داخل اینها کردن، ثمری نخواهد داشت. من فکر میکنم که دولت موقت تجربه خوبی بود. در دولت موقت خیلی افراد قاطی بودند، یعنی جناحهای مختلف و افکارهای مختلف در دولت موقت میبینیم که حسن نزیه به عنوان سرپرست نفت انتخاب میشود و به قول آقای بازرگان وزیر نبود اما از وزیر بالاتر بود. مدنی در رأس وزارت دفاع قرار میگیرد که چقدر حساس بود. ما دیدیم این کابینه ائتلافی بود که از همه جور افراد آورده بودند و در این کابینه داخل کرده بودند. نتیجه و ثمرش را هم دیدیم که چه نتیجهای داشت. نخستوزیر آزاد است ک به هر نحوی که خواست، کابینه را معرفی کند اما مجلس شورای اسلامی در رای دادن به این کابینه آزاد است و آنچنان که من میدانم، مجلس با کابینه ائتلافی موافق نیست».
تجربه دوم کابینه فراجناحی در ایران
پس از دولت مهدی بازرگان، علیاکبر هاشمیرفسنجانی برای دولت فراجناحی متشکل از جناح چپ و راست آن زمان از وزارت تا معاونت خیز برداشت؛ یحیی آلاسحاق، مصطفی میرسلیم، علیاکبر ولایتی، علیمحمد بشارتی، عباس آخوندی، علی فلاحیان، سراجالدین کازرونی و علی لاریجانی از چهرههای اصولگرایی بودند که در دولت حضور داشتند و محسن نوربخش، علیاکبر زنگنه، سیدمحمد خاتمی، مصطفی معین و عبدالله نوری هم چهرهای اصلاحطلب دولت او بودند. سیدعطاالله مهاجرانی، وزیر دولت اصلاحات معتقد است که دولت فراجناحی در آن زمان تشکیل شده بود و تعادل وجود داشت. او چندی پیش در یادداشتی که برای هممیهن نوشت به این موضوع اشاره کرد: «در دولت هاشمی در حوزه معاونان نیز از چهرههای مختلف اصولگرا و اصلاحطلب استفاده شده بود اما معاونان رئیسجمهور عضو دولت نیستند و حق رای ندارند بنابراین در جلسات شرکت میکنند. در دولت هاشمی تعادلی وجود داشت که هر دو جبهه و جناح اصلاحطلب و اصولگرا احساس میکردند که در دولت حضور و مشارکت دارند و رفتار شخص هاشمی به گونهای بود که فراجناحی دیده میشد و همه خود را به او نزدیک میدیدند. همان زمان که من هم در تاسیس کارگزاران نقش داشتم با ایشان مشورت میکردیم. از حزب مؤتلفه هم آقای عسگراولادی با او صحبت میکردند و آنها هم این نزدیکی را احساس میکردند و دولت فراجناحی بود». شاید دولت اول هاشمی موفق بوده باشد اما در دولت دوم کابینه هاشمی هم به نفع جناح راست چیده شد. در دولتهای دیگر البته کمتر به چینشی اینچنین توجه شد و چه در زمان خاتمی و احمدینژاد و چه در زمان روحانی و مرحوم رئیسی، همگی افراد منتسب و وفادار به خود را در دولت به کار گرفتند اما تقریباً آنها هم نتوانستند، در پایان راهشان دولت را به نقطه مطلوبی برسانند، چراکه در هر صورت، افراد غیرهمسو در زیرمجموعهها هم توانایی کارشکنی در برابر اقدمات بالادستی را دارند. به نظر میرسد دولت ائتلافی یا وفاق ملی با شعار وحدت ملی تقریباً پروژه شکستخوردهای است و تنها در یک صورت به نتیجه خواهد رسید؛ اینکه نیروهای مختلف سیاسی در برخی مسائل بنیادی و مواضع درباره برخورد با اجتماع، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و حتی روابط بینالملل به توافق نسبی برسند اما این توافق تاکنون به وجود نیامده و به جای آن کشمکشهای سیاسی در بین افراد و گروهها جریان داشته است.