عدم رفع تخاصم چه تاثیری بر جایگزین احتمالی برجام خواهد داشت؟
به قلم؛ کوروش احمدی؛ دیپلمات پیشین
بحثهایی که طی روزهای اخیر در مورد مساله تحریم و چگونگی رفع آن در مجلس جریان داشته، از این نظر که میتواند آشکارکننده خطوط اصلی سیاست خارجی کشور طی ۴ سال آینده باشد، حائزاهمیت است. نمیتوان از اهمیت این بحثها با این فرض که تنها به موضوع رای اعتماد ربط دارد و الزاماً مبنای عمل نخواهد بود، کاست. سخن، تنها اطلاعرسانی و اظهارنظر نیست، سخن عمل نیز هست. به عبارت دیگر، سخن به تعبیر عامه «باد هوا» نیست و اغلب در آن واحد حاوی چند عمل مانند بیان عقیده، مشخص کردن نیت و موضع، دادن قول به مخاطب و تلاش برای تاثیر بر مخاطب است و میتواند منشأ کنش و واکنشهای بعدی باشد. لذا، بهویژه در دنیای امروز با حافظه نیرومند و توان نظارتی که بدنه سیاسی و کل جامعه به مدد ابزارهای مدرن دارند، تمایز بین «موضع اعلامی» و «موضع اعمالی» بیمعنی و بلاموضوع است. سخنان دکتر عراقچی در مجلس را اگر در پرتو این پیشفرض مدنظر قرار دهیم، سه نکته زیر به اختصار قابل طرح است:
۱. اینکه از قول آقای عراقچی در کمیسیونهای مجلس نقل شده که «هدف ما برجام نیست، بلکه رفع تحریمهاست» از جهاتی میتواند قابل درک باشد. برجام به بهترین شکل ممکن توسط تیم ایران به ریاست دکتر ظریف مذاکره و نهایی شد و دستاوردهای بزرگی برای کشور داشت. اینکه ترامپ که استثناییترین رئیسجمهور آمریکا بود، از برجام خارج شد، ناشی از ضعف برجام نبود. این رئیسجمهور نامتعارف جلوتر از ۱۹ موافقتنامه و نهاد بینالمللی دیگر هم خارج شده بود.
نقطه ضعف بزرگ برجام در نحوه مذاکره آن نبود، بلکه در این واقعیت مسلم بود و هست که برجام در چارچوبی که توسط نظام برای آن تعیین شده بود، یک موافقتنامه تکموضوعی بود؛ یعنی تنها قرار بود بر برنامه هستهای ایران و تحریمهای مربوط به آن متمرکز باشد و شامل دیگر تحریمهای فراملی آمریکا، یعنی موشکی، نظامی، تروریسم و حقوق بشری و تحریمهای ملی آمریکا نباشد. در نتیجه، بانکها و شرکتهای بزرگ بینالمللی از ترس پیچیدگیهای حقوقی و سختگیریهای دادستانهای آمریکا بهرغم اجرای برجام از خیر کار با ایران گذشتند. بهعلاوه، پیشرفتهای برنامه هستهای ایران و منتفی شدن زمان گریز یک ساله برای اتمی شدن ایران از مقطع اتخاذ تصمیم در این رابطه که مبنای عمل آمریکا در مذاکرات برجام بود، عامل مهم دیگری است که ممکن است احیای برجام را دشوار کرده باشد. علاوه بر تحریمها، ایران و آمریکا با طیف گستردهای از انواع دیگر مشکلات هم مواجه هستند که میتوانند هر توافق تکموضوعی دیگر را به شکست بکشانند. لذا، تنها یک موافقتنامه جامع میتواند تامینکننده درجهای از تضمین برای آینده توافق باشد. آنچه اکنون مهم است این است که اگر دولت جدید احیای برجام را هدف خود نمیداند، باید سریعاً مشخص کند که طرح جایگزین چیست.
۲. سخن آقای عراقچی در مورد اینکه هدف ایران «مدیریت تخاصم» است نه رفع تخاصم، میتواند مشکلاتی جدی برای هر طرح جایگزین ایجاد کند. اگر حتی در مقام نظر هم از ناممکن بودن رفع دشمنی سخن بگوییم، بسیار بعید است که سیاست داخلی آمریکا اجازه رفع هرگونه تحریمی را در صورت ادامه دشمنی بدهد. در دولتهای قبلی ایران که از تنشزدایی و اعتمادزایی سخن میگفتند، پیشرفت در جهت رفع تحریم دشوار بود، حال اگر دولت چهاردهم بر موضع ادامه تخاصم و تنها مدیریت آن باشد، تنها دستاوردش میتواند حفظ همان «تفاهم نانوشته» اردیبهشت ۴۰۲ باشد. روشن است که با «تفاهم نانوشته» تنها میتوان به قول آقای پزشکیان به یک «بخورونمیر» رسید و از سرمایه و فناوری خارجی و حفظ سرمایههای انسانی و مادی داخلی و ایجاد بستری مناسب برای احیای حوزههای نفتی و رفع انواع ناترازیها و … خبری نخواهد بود. آقای پزشکیان در جریان انتخابات روشن کرد که سیاست خارجیاش توسعهگرا خواهد بود و به درستی تاکید داشت که «با تحریم شاید بشود زنده ماند، ولی نمیشود پیشرفت کرد».
۳. کار دولت چهاردهم در حوزه سیاست خارجی دشوارتر از کار دو دولت قبلی در شروع کار است. اکنون اروپا به خاطر طیفی از مشکلات در موضعی موافق با ایران قرار ندارد و مانند گذشته نمیتوان روی آن برای تشویق آمریکا به تفاهم حساب کرد. سخن آقای عراقچی نیز که برای قرار گرفتن اروپا در زمره اولویتهای ایران شرط گذاشته است، کمکی نمیکند. تنش بیسابقه در خاورمیانه نیز مزید بر علت است. اگر سخن تنها بر «مدیریت تخاصم» با آمریکا باشد، اولین مشکلی که دولت جدید با آن ظرف یک سال آینده مواجه خواهد بود، تهدید سه کشور اروپایی به استفاده از «مکانیسم ماشه» برای برگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران خواهد بود. در چنین صورتی پیشرفت کار با موانع بیشتری مواجه خواهد بود.