درباره “ارنستو چهگوارا”
ارنستو چهگوارا، یکی از شخصیتهای مهم مارکسیست در خانوادهای اشرافی آرژانتینی با تبار ایرلندی به دنیا آمده بود و با گرایشهای چپ پرورش یافت. شخصیت پرجنبوجوشی داشت برای همین پدرش میگفت که خون شورشیان ایرلندی در رگهای او جریان دارد؛ روحیهای که تا سالهای آخر و حتی در لحظه اعدام نیز در رگهایش جریان داشت. ظهر روز ۹ اکتبر سال ۱۹۶۷ که برای اعدام از کلبه بیرون آورده شد باز همان حرفهای انقلابی را تکرار کرد: «به جاودانگی انقلاب فکر میکنم.» به بازوها و پاهای چه شلیک شد، روی زمین افتاد از درد به خود میپیچید اما باز با همین روحیه ادامه داد؛ یکی از مچهای خود را گاز گرفت تا جلوی فریاد کشیدنش را بگیرد. دست آخر هم با شلیک چندین گلوله به سینهاش جان داد.
کودکی و زمینههای زندگی گوارا
از همان کودکی به واسطه خانوادهای که در آن رشد کرد با دیدگاههای سیاسی مختلف آشنا شده بود، از یکسو با جامعه بورژوازی آمریکای جنوب گره خورده بود، از سوی دیگر با دولتمردان اسپانیایی و پدری که طرفدار جمهوریخواهان در جنگ داخلی اسپانیا بود که به سربازان آسیب دیده در جنگ پناه میدادند. از کودکی به فقرا توجه داشت و شاید تن نحیف و بیمارش در پررنگ شدن این نگاه هم تاثیر داشت. با وجود بیماری آسم، ورزش را به طور حرفهای کار میکرد و گاه در مسابقات محلی جایی برای خود باز میکرد. اشعار و آثار نویسندگانی چون پابلو نرودا، گابریل میسترال، فدریکو گارسیا لورکا، آلبر کامو، فرانتس کافکا و ژول ورن را میخواند اما مطالعه کتابهای برتراند راسل، آثار جک لندن و فردریش نیچه، مسیر او را به سمت مهینپرستی و عقاید اجتماعی متمایل کرد. در نهایت در دانشگاه بوینوس آیرس به تحصیل در رشته پزشکی مشغول شد اما این تازه شروع راه بود. او پس از دریافت مرخصی از دانشگاه برای آشنایی با قبایل و فرهنگهای مختلف به همراه دوستش با موتور به قسمتهای مختلف آمریکای لاتین سفر کرد و در طول مسیر با دیدن فقر و تنگدستی مردم آمریکای جنوبی بیشتر در مبارزهطلبی مصمم شد. دیگر تفکرات مارکسیستی در او قوام یافته بود بنابراین، این تصور در ذهن چهگوارای جوان به وجود آمده بود که تنها راه نجات، انقلاب مسلحانه است. در اصلاحات اجتماعی گواتمالا تحت ریاستجمهوری خاکوآربنز شرکت کرد و آموزشهای نظامی و چریکی دید و از آن پس بود که لقب آرژانتینی «چه» به معنای رفیق به نام گوارا اضافه شد.
رژیم آربنز که در گواتمالا توسط سازمان سیا سرنگون شد، نقش ایالاتمتحده به عنوان یک قدرت امپریالیست بیش از گذشته پررنگ شد به خصوص وقتی با فشار سازمان سیا مجبور به کنارهگیری از اصلاحات اجتماعی گواتمالا شد. او دیگر به طور قطع علت عقبماندگی جهان سوم را ناشی از رویکرد امپریالیسم، استعمار نو و نظام سرمایهداری و راه رهایی از آن را انقلاب جهانی میدانست.
آشنایی با کاسترو و تبدیل شدن به ماشین اعدام
هنوز ۳۰ ساله نشده بود که در جریان سفر به مکزیک با فیدل کاسترو، رهبر جنبش ۲۶ جولای گواتمالا آشنا شد و برای براندازی نظام دیکتاتوری به حمایت از او پرداخت، اگرچه موفقیتی در آن نبود و سختترین روزهای زندگی در کوهها را برای او رقم زد. در نهایت اما فیدل کاسترو او را به عنوان رهبر هنگ دوم لشکر انتخاب کرد و حضور در این پست آن روی سکه بود و روحیه بیرحم و خشن «چه» بیش از گذشته بروز کرد تا جایی که هر که از گروه فرار میکرد به عنوان خائن کشته میشد. فعالیتهای او همچنان تا زمان بنیانگذاری نظام کنونی کوبا ادامه پیدا کرد و بعد در چند پست ازجمله وزیر صنایع، سفیر و رئیس بانک مرکزی انتخاب شد. در ماههای اولیه پیروزی انقلاب کوبا، وقتی به عنوان رئیس دادگاه تجدیدنظر در محاکمه زندانیان لا کابانا انتخاب شد، مجوز اعدام تعداد زیادی را صادر کرد و حتی در دفتر خاطرات خود نیز از آن یاد کرد. چند سال بعد به عنوان نماینده کوبا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک درباره دخالت ایالاتمتحده در امور آمریکای لاتین به بهانه دفاع از آزادی، سخنرانی کرد و هیچ ابایی نداشت که از اعدامها در کوبا بگوید: «بله ما در کوبا عدهای را اعدام کردیم و به اعدام کردن تا زمانی که لازم باشد، ادامه میدهیم. جنگ ما، جنگ تا مرگ است. یک چیز در کار ما کاملاً واضح است اینکه ما به هیچوجه دست به ترور نمیزنیم مثل اتفاقاتی که درحال حاضر توسط پلیس ونزوئلا درحال رخ دادن است».
دستگیری و مبارزه تا پای مرگ
چهگوارا با هدف گسترش انقلاب کوبا به کنگو و بعد از آن به بولیوی سفر کرد اما در نهایت موفق نشد و توسط سازمان سیا در بولیوی دستگیر شد. یک روز بعد توسط گروهبان ۲۷ ساله ارتش بولیوی که مدعی بود، سه نفر از دوستانش توسط چریکهای «چه» کشته شدند در حالت نیمهمستی، داوطلب اجرای فرمان رئیسجمهور شد. هنگام اجرای حکم، تران به سمت او رفت و چه به او گفت: «میدانم برای کشتن من آمدهای ای بزدل! اما بدان تو تنها یک نفر را خواهی کشت!» دقایقی بعد تران با ۹ شلیک به دست و پا و سینه ارنست، اعدام او را به سرانجام رساند و حالا از چهگوارا به عنوان متخصص در فنون جنگی و قهرمان جنبشهای انقلابی سوسیالیستی در کل دنیا یاد میشود.