رنگ‌زمینه

در محضر حکیم

رئیس‌جمهور به دیدار فیلسوف ایران‌ “دکتر رضا داوری‌اردکانی” رفت

⭕️ در محضر حکیم

“سازندگی” به کنش‌های فرهنگی “مسعود پزشکیان” و نقش “سیدعباس صالحی”، وزیر فرهنگ در این خصوص پرداخته است
به قلم؛ اکبر منتجبی؛ سردبیر

در این قاب، اگرچه سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ دولت پزشکیان غایب است اما نمی‌توان نقشی که او این روزها درحال ایفای آن است و ردی آگاهانه بر جای گذاشته است و می‌گذارد را نادیده بگیریم. او در این تصویر نیست. کمی آن طرف‌تر از مسعود پزشکیان ایستاده و احتمالاً رئیس‌جمهور و حکیم ایرانی که در این سال‌ها بسیار تکیده شده و عبور از ۹۲‌ سالگی را می‌گذراند با دقت زیر نظر دارد و سخنان و پندهای آنان را رصد می‌کند. شامگاه سه‌شنبه رئیس‌جمهور ابتدا به دیدن دکتر رضا داوری‌اردکانی رفت و احوال استاد برجسته‌ی فلسفه را جویا شد و با او به گپ‌وگفت درباره ایران و اندیشه ایرانی نشست و بعد از آن راهی تالار وحدت شد تا به اتفاق وزیر فرهنگ خود، سیدعباس صالحی، به تماشای کنسرت منظومه‌ی سیمرغ به رهبری فرهاد فخرالدینی بنشیند که پس از یک دهه غیبت به صحنه بازگشته است تا صحنه را با گروه خود به رقص درآورد. پیش‌تر از این نیز رئیس‌جمهور در روزهای اولین هفته کتاب به لواسان رفته و با پیر تبریز، محمدعلی موحد، دانشمند فرزانه دیدار کرد و ساعتی پای سخنان او درباره جزایر سه‌گانه ایرانی نشسته بود. توصیه‌های خردمندانه‌ی دکتر موحد این بود که خاک ایران را مباد که به توبره بکشند، چنانکه در روزگاران پیش، کشیدند و گوشه‌هایی از وطن را از شمال، جنوب، شرق و غرب بُریدند و جدا کردند.

اهمیت حضور پزشکیان در هر سه دیدار و مراسم کم از نشست او با اهالی اقتصاد و سیاست ندارد. ممکن است برای عده‌ای محل گلایه یا سوال باشد که چرا رئیس‌جمهور در شبی که در آن سوی دنیا بر سر آتش‌بس بین لبنان و اسرائیل بحث‌وجدل درگرفته این سوی دنیا به گفت‌وگو با فیلسوف نشسته یا به تماشای کنسرت رفته است. اما واقع امر این است که راه سیاست از فرهنگ می‌گذرد. این نکته‌ای است که سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ دولت بر آن وقوف کامل دارد. او این ‌بار چابک‌تر از دوره‌ی قبل وزارت خود، رئیس‌جمهور را همراهی می‌کند. چه آنکه حسن روحانی به‌رغم تمام هوشمندی‌هایی که داشت اما نگاهش به حوزه فرهنگ، متاثر از خاستگاه فکری او که «راست مدرن» است، بود. ترکیبی از اصول محافظه‌کاری و عناصری از مدرن‌سازی. روحانی به هویت جمعی، اهمیت بیشتری داد تا به هویت فردی. به همین دلیل بود که از نهادهای صنفی دفاع می‌کرد و در سخنان آتشین خود در حوزه‌ی فرهنگ، اصرار داشت، کار اهل فرهنگ را باید به اهل فرهنگ سپرد و نقش دولت را فقط محافظت از آنها می‌دانست. او چندان علاقه‌ای به دیدارهای خصوصی با اهالی فرهنگ نداشت؛ آنها را جمع می‌دید، نه فرد؛ تاریخ می‌دید، نه امروز؛ هدف می‌دید، نه راه.
سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ او اما چنین نبود و نیست. برای فردیت افراد اهمیت قائل است و آنها را موثرتر می‌بیند. صالحی برخلاف روحانی اما چپ بود و هست. یک چپ مذهبی که شاکله‌ی فکری او از دو حوزه مشهد و قم و نیز نشست و برخاست با علما و روحانیون این دو شهر شکل گرفته است. پس بی‌راه نبود که هم خاستگاه با روحانی نباشد اما همراه باشد. آن دو مشترکات فکری با هم نداشتند اما توانستند چندین سال به خوبی در کنار هم کار کنند تا وزارت فرهنگ سامان یابد، هنرمندان نفسی بکشند و کارگردانان فیلم‌های خود را بسازند و نویسندگان اثر خود را بنویسند. اما خاستگاه فکری مسعود پزشکیان و سیدعباس صالحی هر دو یکی است. هر دو برخاسته از چپ دینی و مذهبی هستند. به اصول دین مانند عدالت و همبستگی اخلاق پا‌یبند و بر ارزش‌های اجتماعی چپ‌گرایانه مانند برابری، دفاع از حقوق اقشار محروم، از پاافتادگان، از یادرفتگان و نیز نقد قدرت، صحه می‌گذارند. هر دو وجود عدالت اجتماعی و اخلاق دینی را لزوم تغییر، چه در ساختارهای سیاسی و چه در ساختارهای فرهنگی می‌دانند و آمال آنها آرمان‌های انسانی است. به همین دلیل است که صالحی خواسته و ناخواسته خود را به پزشکیان نزدیک‌تر از روحانی می‌بیند. خواسته و ناخواسته به برآمدن وجه فرهنگی پزشکیان کمک می‌کند و او را به دیدار مشاهیر ایرانی و مراسم عمومی و فرهنگی می‌برد تا اگر کسی یادآور شد، پزشکیان آشنایی و الفتی با هنرمندان و اهل خرد ندارد این دیدارها و جلسات دیگر را به او یادآوری کنند و بگویند که رئیس‌جمهور فقط نهج‌‌البلاغه نمی‌خواند و فقط از سیاست و وفاق سخن نمی‌گوید. او به اندازه‌ای که باید از فرهنگ نیز آگاه است و اتفاقاً در راستای آرمان‌های اجتماعی چپ مذهبی و دینی نیز که بر عدالت و برابری و آزادی استوار است، آگاه است و می‌تواند آن را با آموزه‌های دینی خود پیوند بزند و به ‌جای آنکه فخرفروشی کند و در کاخ ریاست‌جمهوری بنشیند تا دیگران به دیدنش بیایند، خود به دیدار مشاهیر برود. پس صالحی می‌داند که چه می‌کند، می‌داند چه مسیری را انتخاب کرده و می‌داند که رئیس‌جمهور را چگونه همراهی کند. امری که وزرای اقتصادی از آن غافل هستند. به هر حال آنچه این روزها شاهد آن هستیم، نوید یک اتفاق مهم است. فرهنگ، یک کشور را می‌تواند منسجم کند یا از هم بپاشاند. هر رئیس‌جمهوری اگر بداند که هیچ سلاحی مهم‌تر از فرهنگ نیست و هیچ چاقویی برنده‌تر از آن وجود ندارد و هیچ موشکی بُرد فرهنگ را ندارد قطعاً می‌تواند آینده‌ساز باشد. مساله این است که در سالیان پیشین، ما از فرهنگ دور شدیم. فرهنگ ما یله و رها شد و روسای‌جمهوری که آمدند چندان به عمق اثرگذاری این حوزه واقف نبودند. پس ما پیش از آنکه تولیدکننده فرهنگ باشیم، مصرف‌کننده آثار دیگران شدیم. پیش از آنکه اهل فرهنگ را تکریم کنیم و بر آنها ارجح نهیم به مقابله با آنها برخاستیم. پیش از آنکه به آنها آزدی بدهیم، محدودشان کردیم. امروز وزیر فرهنگ، رئیس‌جمهوری یافته که همچون او یک خاستگاه و دیدگاه مشترک و یک دغدغه واحد دارد. به همین دلیل نیز می‌توان امیدوار بود که روزهای خوشی در حوزه‌ فرهنگ از راه می‌رسد. رئیس‌جمهوری که به تکریم پیر فرزانه محمدعلی موحد می‌ایستد و به دیدار حکیم ایران دکتر رضا داوری‌اردکانی می‌رود و پای کنسرت فرهاد فخرالدینی می‌نشیند، بدون ‌تردید متفاوت است و این خاص بودن جز با هدایت و همراهی سیدعباس صالحی ممکن نیست. باشد که چنین نیز ادامه یابد.

sazandegi

پست های مرتبط

تحمل نمی‌کنند

توقف برنامه “اکنون” “سروش صحت” از همان زمانی که تیزر برنامه «اکنونِ»…

جهان بدون دیه‌گو

به یاد “دیه‌گو مارادونا” دیه‌گو آرماندو مارادونا با قد متوسط و پاهای…

۶ آذر ۱۴۰۳

پایان باز

گفت‌وگویی با “هاروکی موراکامی” هاروکی موراکامی، نویسندۀ پرفروش ژاپنی، نویسندگی را از…

دیدگاهتان را بنویسید