رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : سقوط اسد

سقوط اسد

“علی هاشمی‌بهرمانی”، قائم‌مقام دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران در گفت‌وگو با “سازندگی” به تحلیل فروپاشی حکومت “بشار اسد” و چرایی اتفاقات و آینده سوریه پرداخته است

گروه بین‌الملل: مخالفان مسلح پس از پیشروی‌های چند روز اخیر خود که ابتدا از حلب آغاز شد و به حماه رسید، روز شنبه از جنوب سوریه حرکت خود را به سمت دمشق آغاز کردند و صبح یک‌شنبه پس از تسلط بر حمص، وارد پایتخت سوریه و بر آن مسلط شدند و بر این اساس تمام خبرگزاری‌ها اعلام کردند که دولت سوریه به ریاست‌جمهوری بشار اسد ساقط شد. سوالی که تاکنون پاسخ آن مبهم بوده این است که بشار اسد کجاست و سرنوشت وی چه شده است؟ در این خصوص وزارت خارجه روسیه با صدور بیانیه‌ای اعلام کرده که «بشار اسد پس از مذاکره با تعدادی از جریان‌های حاضر در درگیری سوریه، از مقام ریاست‌جمهوری کناره‌گیری و سوریه را ترک و دستور انتقال مسالمت‌آمیز قدرت را صادر کرد اما روسیه در این مذاکرات شرکت نکرد».
اینکه مواضع کشورهای منطقه و فرامنطقه درخصوص تحولات فعلی سوریه چگونه بوده یا خواهد بود، موضوعی است که طی هفته‌ها و ماه‌های آینده و براساس روند تحولات میدانی و سیاسی بیشتر عیان می‌شود اما سوال مهم این است که چرا سوریه و بشار اسد به این وضع دچار شدند و سناریوهای پیش‌رو برای آینده این کشور چه خواهد بود و کدام بازیگران در این راستا، اوضاع و احوال را سر‌وشکل می‌دهند؟
برای پاسخ به این سوال‌ها به گفت‌وگو با علی هاشمی‌بهرمانی، قائم‌مقام دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران نشستیم که مشروح آن به شرح زیر از نظرتان می‌گذرد:
‌ریشه تحولات اخیر در سوریه را چگونه باید تحلیل کرد. آیا ما شاهد تکرار یک سناریوی قدیمی با اصلاحات جدید در قبال دمشق هستیم؟
در مورد سوریه باید نکته‌ای در نظر گرفته شود و آن این است که قبل از اینکه سوریه استقلال پیدا کند، جزیی از سرزمین‌های امپراتوری عثمانی بوده است و به ‌موازات این روند و با توجه به شکل‌گیری کشورهای عربی در حاشیه خلیج‌فارس، سوریه هم شکل گرفت. این کشور اکثریت اهل سنت دارد ولی علوی‌ها در آن حاکم هستند که خانواده اسد هم بخشی از آن بودند. در عراق هم اکثریت شیعه بودند اما اهل تسنن در آن حاکم بودند که صدام‌حسین هم بخشی از آن بود. در نهایت شاهد آن بودیم که قرار شد در عراق نخست‌وزیر از شیعیان، رئیس پارلمان از اهل تسنن و رئیس‌جمهور از کردها انتخاب شود و در لبنان هم چینش به سمتی رفت که رئیس‌جمهور از مسیحیان، رئیس پارلمان از شیعیان و نخست‌وزیر از اهل تسنن انتخاب شود. این یک معماری سیاسی جدید بود که تمام قومیت‌ها را در قدرت سهیم کنند.
اما موضوع کلیدی این است که با ظهور داعش و موج خشونتی که به وجود آمد، یک‌باره بحث آنها با عنوان دولت اسلامی عراق و شام این شد که ما می‌خواهیم مرزها را تغییر دهیم و در آن زمان جایگزین‌هایی مانند عبدالقادر طلاس و عبدالحلیم خدام برای بشار اسد به صورت گمانه‌زنی مطرح شد. همین اتفاق در گذشته و در دهه ۹۰ میلادی در مورد صدام هم رخ داد؛ به‌گونه‌ای که عملیات توفان صحرا (Desert Storm) در دوران ریاست‌جمهوری بوش پدر رخ داد و آمریکا ۳۰۰ هزار نیروی نظامی وارد این عملیات کردند تا صدام را کنار بگذارند. در آن موقع دولت وقت آمریکا اعلام کرد که قرار است، صدام را کنار بگذارند اما قرار نیست که حکومت را به شیعیان بدهیم. آن زمان آمریکا اعلام کرد که قرار است صدام را سرنگون کنیم سپس یک دموکراسی را پایه‌گذاری کنیم و در آن زمان دومینوی سقوط عراق کلید خورد اما یک‌باره ژنرال نورمن شوارتسکف که فرماندهی عملیات مذکور را به عهده داشت، اعلام کرد که قرار نیست صدام را از قدرت کنار بزنند، اما همان موقع بسیاری از تانک‌های ارتش عراق را هدف قرار داد و یک قبرستانی از ادوات زرهی ارتش عراق را به جای گذاشت.
اما در نهایت دیدیم که ۱۲ سال بعد این اتفاق افتاد و صدام با حمله آمریکا و به بهانه تسلیحات کشتار جمعی از اتمسفر سیاسی عراق حذف شد. در کتاب جان نیکسون که بازجوی صدام بود به این نکته اشاره شده که با سقوط صدام موجی از شادی عمومی را شاهد بودیم ولی پس از دو سال این خشنودی آنها به نفرت تبدیل شد؛ چراکه آمریکا نتوانست اقتصاد و مشکلات معیشتی و جاری مانند برق و … که در افغانستان هم دیده می‌شود را حل‌وفصل کنیم.
‌یعنی این موضوع را می‌توانیم به شرایط فعلی سوریه و علل کنار گذاشتن بشار اسد تعمیم دهیم؟
دقیقاً همین‌طور است. در سال ۲۰۱۱ – ۲۰۱۲ تصمیم بر این بود که بشار اسد کنار گذاشته شود. به‌ عنوان مثال دیوید کامرون، نخست‌وزیر وقت انگلیس گفته بود که او باید برود. همچنین آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در آن زمان که عموماً مواضع این‌چنینی اتخاذ نمی‌کرد هم بر این اعتقاد بود که بشار اسد باید برود. باراک اوباما هم در آن زمان همین موضع را تکرار کرد و اصرار بر رفتن اسد داشت اما در آن زمان داعش به روی کار آمد و با خشونت تمام وارد میدان شد. حتی برده‌داری که در تمام جهان محکوم است و سازمان ملل هم آن را رد می‌کند و سردمداران برده‌داری مانند انگلیس، آمریکا و فرانسوی‌ها هم آن را مردود اعلام می‌کنند، دوباره توسط داعش مطرح و به کار گرفته شد. در آن دوران آمریکایی‌ها به این فکر افتادند که اگر اسد را کنار بگذارند، جریانی مانند داعش روی کار می‌آید که در نهایت یک ائتلاف ضدداعش با محوریت عراق شکل گرفت و بارها هم به شکل‌گیری داعش اشاره‌هایی شده است.
‌یعنی بر این اعتقاد هستید که شرایط کنونی با آن موقع متفاوت است؟
دقیقاً همین‌طور است و جریان‌های فعلی مانند تحریرالشام و… در ترکیه آموزش دیده‌اند و به آنها گفته شده که اگر بخواهند همانند اقدامات داعش را در سوریه اجرایی کنند، مجدداً دنیا با آنها مقابله خواهد کرد و این درحالی است که وزارت خارجه آمریکا هم تحریرالشام را تروریستی اعلام کرده است.
‌جریان‌های کردی سوریه در کجای این معادله قرار دارند؟
واقعیت این است که نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) مورد حمایت کامل آمریکا هستند و اساساً شمال سوریه و این جریان‌ها برای ایالات‌متحده یک پایگاه مستحکم به حساب می‌آید و کنترل بخشی از سوری در اختیار آنهاست. توجه داشته باشید که آمریکایی‌ها در زمان سقوط صدام، اوضاع‌واحوال را به واسطه کردهای این کشور کنترل می‌کردند؛ به ‌عنوان نمونه، زمانی که اتفاقی در کرکوک رخ می‌داد، کردها به میدان می‌آمدند اما باید متوجه بود که شرایط همانند آن سال‌‌ها نیست و حتی به آنها گفته شده که خشونت در قبال مردم سوریه به کار گرفته نشود.
ترکیه به این جماعت آموزش داده و تاکید کرده که بنا نیست در آنجا (سوریه) اعلام کنید که به دنبال پایه‌گذاری حکومت اسلامی هستید بلکه دیده شد که تحریرالشام، هدف خود را سرنگونی حکومت بشار اسد اعلام کرد و این اتفاق رخ داد.

‌بعد از این چه سناریوهایی محتمل است؟
اگر به ابتدای سخنانم درخصوص ساختار جدید سیاسی عراق پس از ۲۰۰۳ و سقوط صدام بازگردیم (چینش رئیس‌جمهور، رئیس پارلمان و نخست‌وزیر) می‌توان به این نتیجه رسید که در سوریه هم احتمالاً چنین ساختار و روندی حاکم شود؛ چراکه در سوریه قومیت‌ها اعم از علوی‌ها، اهل تسنن و کردها حضور دارند اما سعی می‌شود که بحث قلمرو و سرزمین سوریه به همین صورت حفظ شود و اگر این روند به هم بخورد بدون‌شک نظم سرزمینی در منطقه به هم می‌ریزد.
به یاد داریم که مسعود بارزانی چند سال پیش به دنبال برگزاری همه‌‌پرسی و اعلام استقلال بود اما نه‌ تنها ایالات‌متحده بلکه ایران، سوریه، دولت مرکزی عراق و حتی ترکیه با آن مخالفت کردند و دلیلش این بود که اگر چنین اتفاقی رخ دهد، بدون‌شک ادعاهای دیگری در منطقه درخصوص سرزمین‌های گوناگون (از عربستان گرفته تا باکو) رخ می‌دهد. به عبارت دیگر، تصور کنید که قرار است کشورها تقسیم شوند، آن وقت چه بحرانی در جهان رخ می‌دهد؟!
‌چرا پیشروی مخالفان اسد تا به این حد سرعت گرفت؟
به نظرم اصلی‌ترین دلیل، مشکلات اقتصادی است. کشوری که ۱۲ سال در یک بحران همه‌گیر قرار داشته و بخش نفت‌خیز آن در شمال و شمال‌شرق هم تحت کنترل دولت مرکزی نبوده و نفت آن قاچاق شده، معلوم است که به این روز می‌افتد. گفته می‌شود هنوز هم برق در این کشور وجود ندارد و به نوعی فروپاشی اقتصادی صورت گرفته است. اینکه ارتش نمی‌جنگد، دلایل زیادی دارد. به ‌عنوان نمونه، زمانی که بودجه کاهش پیدا می‌کند و در مقابل مخالفان دولت از حیث مالی و تسلیحاتی تقویت می‌شوند، مشخص است که در نهایت دولت مرکزی تضعیف می‌شود و به حاشیه رانده می‌شود و حتی عقب‌نشینی می‌کنند.
‌روس‌‌ها در این پرونده چگونه بازی کردند؟
واقعیت این است که جنگ اوکراین باعث شده تا توان روسیه کاهش پیدا کند؛ اگر روس‌ها می‌توانستند اوکراین را یکسره کنند به هیچ‌وجه به سراغ کره‌شمالی و انتقال سربازان آنها به میدان جنگ با اوکراین نمی‌رفتند. لذا روسیه هم درگیر مسائل خودشان هستند. به هر ترتیب روس‌ها در کنار ایران و ترکیه در روند آستانه را امضا کرده‌اند و باید دید که این سه کشور چگونه قرار است، رفتار کنند.
‌رویکرد کشورهای عربی به این وضعیت چگونه خواهد بود؟
به یاد داریم که چندی پیش و قبل از این وقایع، اتحادیه عرب، سوریه را مجدداً به عضویت خود درآورد و بشار اسد هم در جلسات آنها حتی در ریاض حضور پیدا کرد و حتی سفارتخانه‌ کشورهای عربی مانند عربستان و امارات هم در دمشق بازگشایی شد اما فراموش نکنید که غرب همان موقع اعلام کرد که با بشار اسد و سوریه رابطه برقرار نمی‌کنیم. بر همین اساس باید دید که بعد از بشار اسد چه ترکیبی به وجود می‌آید و کشورهای عربی و مابقی دولت‌ها چگونه می‌خواهد درباره آینده سوریه موضع بگیرند.
سوریه به نظرم به سه بخش تقسیم شده است. بخشی از آن در دست کردهای مورد حمایت آمریکا هستند و بخشی دیگر را ترکیه با توجه به دموکراسی حداقلی که مدنظر دارد، مدیریت خواهد کرد و بخشی دیگر هم در دستان مخالفان مسلح و جریان‌‌هایی مانند تحریرالشام و ارتش آزاد سوریه است. نکته این است که ما به ‌عنوان ایران باید در این چند سال نوعی از دموکراسی حداقلی را در سوریه بنا می‌کردیم اما به نظرم این بحث را احتمالاً ترکیه پیش خواهد بود.
‌تا چه حد احتمال دارد، سرنوشت سوریه همانند لیبی شود؟
امیدوارم که چنین اتفاقی رخ ندهد اما باید توجه شود در لیبی قدرت‌هایی مانند انگلیس، فرانسه و برخی از کشورهای ناتو به صورت نظامی ورود کردند تا کار را یکسره کنند اما در سوریه اینگونه نیست.
‌در مورد اسرائیل چه؟
اسرائیل به ‌شدت از وضعیت کنونی نگران است. آنها نمی‌خواهند که جریان‌هایی مانند تحریرالشام به سمت مرزهای جنوبی سرازیر شوند و بر همین اساس درحال تقویت مواضع نظامی خود با سوریه هستند و به ‌شدت نگران اوضاع‌و‌احوال جولان خواهند بود؛ چراکه از این به بعد اسد وجود ندارد و تحریرالشام در مقابل آن قرار دارد.
‌حرف آخر؟
باید منتظر ماند و دید که چه اتفاقی رخ خواهد داد اما به نظرم اگر دموکراسی در حد عراق در سوریه مستقر شود و کشورهای عربی مانند قطر هم سرمایه‌گذاری خارجی را در سوریه انجام دهند، شاید آینده سوریه ترمیم شود. البته در این میان نقش ترکیه در بازسازی سوریه و آینده آن مهم است.

sazandegi

پست های مرتبط

آزادی پوشش

چگونگی لغو حجاب اجباری در کشورهای اسلامی گروه تحریرالشام در روزهای گذشته…

۲۰ آذر ۱۴۰۳

نقطه‌زنی در دمشق

ترور دانشمندان هسته‌ای سوریه گروه بین‌الملل: از زمان سقوط بشار اسد در…

۲۰ آذر ۱۴۰۳

بیا در روشنایی

توصیه “سخنگوی دولت” به “جلیلی” روز گذشته فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت در…

۲۰ آذر ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید