نقش اقتصاد در سقوط حکومت اسد
سوریه هم در میان ناباوری سیاستمداران ایرانی، فروریخت و حکومت اسد به پایان عمر ۲۴ساله خود رسید. از ۱۵ سال پیش مخالفان بشار اسد با تمرکز بر وضعیت اقتصادی این کشور، مبارزهای طولانی را آغاز کردند که ۴ سال پیش موفق شدند دمشق را فتح کنند که بیش از دو هفته نتوانستند شهر تاریخی را حفظ کنند.
اغتشاش همیشه ناراحتکننده است، بهخصوص وقتی نظم عمومی به هم میریزد و فرصت برای قتل و غارت به وجود میآید. همه آنها که دیروز از فروپاشی حکومت سوریه ابراز خوشحالی میکردند، از تصویرهای مربوط به غارت بانکها و تخریب اموال دولتی، نگران شدند. همچنین این پرسش مطرح شد که چرا ارتش این کشور ایستادگی نکرد و چرا مردم در برابر تهاجم خارجی از کشور خود دفاع نکردند؟
به نظر میرسد ریشه را باید در اقتصاد به هم ریخته سوریه مشاهده کرد. بیش از ۱۵ سال است که اقتصاد سوریه به هم ریخته و بیش از ۱۳ سال از درگیریهای داخلی سوریه میگذرد، اما پیامدهای اقتصادی این وضعیت، چیزی از فاجعه کم نداشته است. بیثباتی و تورم در تمام سالهای گذشته بهعنوان مشکلات اصلی وجود داشتند اما تورم سطح جدیدی از فقر و سرخوردگی را به وجود آورد. «انستیتو خاورمیانه» دو ماه پیش هشدار داده بود که اقتصاد سوریه وارد شکنندهترین مرحله خود شده است و بهبود جدی، یک امید دور از دسترس به نظر میرسد، زیرا چالشهای مالی پیشروی این کشور بسیار بیشتر از راهحلهای ناچیز ارائه شده است. آن روزها نرخ مبادله پول سوریه نسبت به دلار آمریکا روندی فاجعهبار داشت. ترکیبی سهمگین از فساد، سوءمدیریت اقتصادی، تحریمها، بخش صنعتی ویران شده از جنگ و مشکلات در کشور همسایه یعنی لبنان، به کاهش ارزش پوند سوریه دامن زد و نارضایتی داخلی بیشتری را برانگیخت. هیچ چشمانداز مثبتی وجود نداشت و وضعیت روزبهروز بدتر شد. سوریها صبحها از خواب بیدار میشدند، در حالی که حقوقهای ناچیزشان یکشبه چندین درصد کاهش یافته بود.
براساس گزارش بانک جهانی، سوریه در سالهای اخیر، تورمی بسیار بالا را تجربه کرده است و رشد اقتصاد این کشور نیز به طور میانگین منفی بوده است. میانگین تورم سالانه سوریه از زمان آغاز جنگ یعنی سال ۲۰۱۰، بیش از ۳۳ درصد بوده است. میانگین رشد اقتصاد این کشور از سال ۲۰۱۰ برابر با منفی ۸.۲ درصد بوده است. بانک جهانی میگوید اگر سوریه وارد جنگ نمیشد، اقتصادش عملکردی متفاوت را به ثبت میرساند.
تخمینهای فرضی نشان میدهند که درآمد سرانه در کشورهای منا که با درگیری مواجه شدهاند، در شرایطی که درگیریها رخ نمیداد، به طور متوسط میتوانست ۴۵ درصد بیشتر باشد. با تمرکز بر پنج دوره درگیری مهم در الجزایر، عراق، کرانهباختری و غزه، سوریه و جمهوری یمن، تحلیلها نشان میدهد که پس از آغاز درگیری، درآمد سرانه (نسبت به مرز توسعه) به طور قابل توجهی از سطح پیش از درگیری کاهش مییابد. این تخمینها نشان میدهند که درآمد سرانه نسبت به مرز توسعه به طور متوسط در سال اول پس از شروع درگیری ۱۲ درصد کاهش داشته است. این اثرات با گذشت زمان تشدید شده و همچنان باقی میمانند، به طوری که هفت سال پس از آغاز درگیری، این کاهش به ۲۴ درصد نسبت به سال قبل از شروع درگیری میرسد. تخمینهای فرضی خاص هر کشور نشان میدهند که درآمد سرانه سوریه نسبت به «مرز توسعه» تقریباً ۲ برابر سطح واقعی آن در هفت سال پس از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ بود.
یکی دیگر از دلایل سقوط سوریه را میشود در تشدید فساد در این کشور خلاصه کرد. از وقتی که سوریه درگیر تحریمهای شدید شد، افراد نزدیک به حکومت، وظیفه دور زدن تحریمها را بر عهده گرفتند. این افراد در دور زدن تحریمها، تامین کالاهای ضروری و پنهان کردن دارایی سیاستمداران و نظامیان نقش ایفا کردند.
حجم فساد ناشی از دور زدن تحریمها توسط افراد نزدیک به حکومت اسد غیرقابل محاسبه است و سر به دهها میلیارد دلار میگذارد.
در همین شرایط، متوسط حقوق دولتی در سوریه براساس برخی روایتها ۵۰ هزار پوند در ماه بود که به سختی کفاف تامین هزینه یک وعده غذایی در رستوران یا خرید موادغذایی برای چند روز را میداد. به نوشته «انستیتو خاورمیانه»، در میان قیمتهای بالا و افزایش هزینههای زندگی، هیچ آرامشی در افق مشاهده نمیشود. «غسان مسعود»، بازیگر سرشناس -که به خاطر بازی در نقش صلاحالدین در فیلم «پادشاهی بهشت» ساخته ریدلی اسکات در سال ۲۰۰۵ شناخته میشود- هنگام بحث در مورد وضعیت سوریه با ناراحتی خاطرنشان کرد: «به یک شهروند ماهانه ۵۰ هزار پوند حقوق میدهید، درحالی که او برای یک زندگی آبرومندانه به بیش از ۸۰ هزار پوند نیاز دارد. در این صورت، از او میهندوستی و شعار و مواضع سیاسی نخواهید». مسعود در ادامه میگوید: «من گیاهخوار هستم اما قبول نمیکنم که یک شهروند قادر به خوردن گوشت نباشد، زیرا یک کیلوگرم گوشت حدود ۲۰ هزار پوند میشود. جَنگ گرسنگی، جَنگ فقر و جَنگ اقتصاد، من را بیشتر از جنگ توپ و تفنگها میترساند». ورود مسعود به این مساله بهعنوان یک فرد مورد احترام و از نظر سیاسی بیطرف، غیرعادی نبود، زیرا سخنان و مواضع او بازتابی از وضعیت وخیم اقتصاد سوریه بود، جایی که قحطی درحال تبدیل شدن به یک حقیقت ملموس به نظر میرسید. براساس برخی آمارها از سوی بانک جهانی، تعداد افرادی که دو ماه پیش از ناامنی غذایی رنج میبردند دستکم ۵ میلیون نفر افزایش یافته بود و گمان میرفت که رکورد ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر را بزند. ارزش پوند سوریه به حدی کاهش یافته بود که برخی از مردم این کشور چرخدستیهای مملو از پول نقد را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذاشتند که برای خرید دو کیلو گوشت هم کافی نبود. با این حال، برای اکثر مردم سوریه، حتی خریدهای کوچک یا تفریحات کوچک هم به طور فزایندهای دور از دسترس بود. رفتن به یک قلیانسرا برای نوشیدن چای یا قهوه میتوانست به بهای هزینه شدن نیمی از حقوق ماهانه تمام شود. افراد برای خرید یک کیلو گوشت باید مبالغ هنگفت را داخل چرخدستی ریخته و با آن به خرید میرفتند برای کشوری که روزگاری «سبد نان» منطقه یا «ناندهنده» منطقه محسوب میشد، این تصویرها دور از ذهن به نظر میرسید.
بانک جهانی گزارش کرد که از سال ۲۰۱۱، لیره سوریه بیش از ۹۹ درصد از ارزش پیش از جنگ خود را از دست داده است. در ارزیابی بانک جهانی که در مه ۲۰۲۴ منتشر شد، مشخص شد که رفاه خانوارها همراه با تجارت، کشاورزی و تولید سقوط کرده است. بیش از ۹۰ درصد از سوریها در فقر زندگی میکنند. در تلاش برای کاهش هزینهها، دولت سوریه اسد با کاهش یارانهها و تشدید کنترل خود بر اقتصاد، سختیهای بیشتری را بر مردم عادی تحمیل کرده و اعتراضات پراکندهای را در سراسر کشور، حتی در مناطقی که مدتها آرام بودند، مانند دمشق، برانگیخته بود. در سال ۲۰۲۰، نارضایتیهای اقتصادی منجر به اعتراضاتی در جنوب سوریه شد که از آن زمان به یک شورش محلی تبدیل شده است. از منظر دولت سوریه، کاهش کمکهای بشردوستانه نیز به همین اندازه تهدیدآمیز است. همزمان، حمایت از سوی حامیان اصلی مانند ایران کاهش یافته و صادرات نفت ایران به سوریه به پایینترین سطح خود از سال ۲۰۲۰ رسیده بود.
در مواجهه با شرایط دشوار، دولت سوریه اسد به وضوح بهترین چشمانداز خود برای تسکین اقتصادی و شروع بهبودی اقتصادی را کنار گذاشت. بیش از یک سال پیش، سوریه بهعنوان عضوی کامل به اتحادیه عرب بازگردانده شد، به نظر میرسید این گامی مهم در بازگشت این کشور به جامعه عربی باشد. با اعطای شناسایی و مشروعیت به دولت سوریه، کشورهای عربی امیدوار بودند که روندی گامبهگام از عادیسازی را آغاز کنند که شامل ارائه حمایت مالی بسیار مورد نیاز در ازای همکاری دولت سوریه در مسائل مهم منطقهای، ازجمله کاهش جریان قاچاق موادمخدر و تسهیل بازگشت ایمن پناهجویان، باشد. برای پیشبرد مذاکرات، کمیتهای ارتباطی از کشورهای اردن، لبنان، عربستان سعودی، عراق و مصر تشکیل شد. اما این امیدها بیاساس بودند. در ۷ مه ۲۰۲۴، دقیقاً یک سال پس از بازگشت سوریه به اتحادیه عرب، کمیته ارتباطات جلسات خود را به حالت تعلیق درآورد. با وجود چشمانداز حمایت مالی، دولت سوریه از ارائه اقدامات معنادار برای پرداختن به نگرانیهای منطقهای خودداری کرد. سرسختی دولت سوریه نشان داد که رویکرد گامبهگام و عادیسازی قادر به ایجاد انگیزه برای تغییر رفتار دولت سوریه نیست و رنج مردم سوریه قیمتی است که دولت این کشور مایل است برای اجتناب از صلح و تداوم مذاکره با جهان بپردازد.
سوال مطرح شده این است که چرا دولت سوریه اسد موضع سرسختانهای در پیش گرفت؟ این امتناع از پذیرش حتی تغییرات کوچک در سیاست، با وجود نیاز شدید به تسکین اقتصادی، چگونه قابل توضیح است؟ عوامل بسیاری نقش دارند. اسد و حلقه داخلی او مدتهاست که هرگونه امتیازدهی را نشانه ضعف میدانند. دولت او، مانند دولت پدرش، در هنر وقتکشی و طولانیکردن مذاکرات برای فرسودن مخالفان مهارت داشتند اما با این کار بیشتر به خود ضربه زدند. علاوه بر این، تمایل دولت سوریههای عربی به ادامه مسیر عادیسازی بهرغم ناکامی آن در ارائه نتایج، اسد را متقاعد کرد که میتواند چیزی را بدون دادن امتیازی به دست آورد. اما در پسزمینه، اسد سعی کرد شبکههای اقتصادی را برای قرار دادن بخشهای کلیدی اقتصاد تحت کنترل مستقیم خود بازسازی کند. براساس آمارها میانگین رشد اقتصادی در دوران حکومت بشار اسد از سال ۲۰۰۰ برابر با منفی ۳.۵ درصد بوده است. با توجه به این وضعیت و این آمارها، به نظر میرسد گرایش مردم به معارضان مسلح و پیشروی برقآسای آنها به سوی دمشق اتفاقی نیست.