نگاهی به عملکرد “نادره رضایی”، معاون هنری وزارت ارشا

نزدیک به یک سال از حضور وزیر ارشاد در ساختمان سیمانی بهارستان میگذرد. گذشت نزدیک به ۱۲ ماه فرصت خوبی برای پرداخت به عملکرد وزیر و مدیرانش در این وزارتخانه است. سیدعباس صالحی یکی از وزرایی بود که با موافقت حداکثری نمایندگان مجلس وزیر ارشاد شد. احتمالا آن زمان رییس جمهور تصور میکرد، وزارتخانهای که او به صالحی سپرده کمترین دردسر و حاشیه را خواهد داشت اما وزارت ارشاد تبدیل به محلی پرحاشیه برای دولت شد. در یک سالی که گذشت، صالحی نتوانست این وزارتخانه را آنطور که میخواست و یا از او خواسته شده بود، اداره کند. اما چرا صالحی در مهمترین ماموریتی که برعهدهاش گذاشته شده بود، موفق نبود؟
او از ابتدا تلاش کرد، مدیرانی را در زیرمجموعه خود به کار گیرد که هم جوان باشند و صاحب ایدههای تازه و هم اینکه روش و شیوهای متفاوت از مدیران گذشته وزارت ارشاد داشته باشند. در واقع شاید تصورش این بود که باید همه چیز را از ابتدا بنا کند. به همین دلیل هم دست به انتخاب مدیرانی زد که پیش از آنکه به وزارت ارشاد بیایند کمتر در سمتهای دولتی حضور داشتند و مسوولیتهای محدودی به آنها واگذار شده بود. همین انتخابهایش هم بود که برای خود و وزراتخانهاش دردسرساز شد و حاشیههایی را بهوجود آورد که پای وزیر را به کمیسیون فرهنگی مجلس باز کرد و اعتراض نمایندگانی که به او رای اعتماد داده بودند را در پی داشت. حالا همان نمایندگانی که موافق آمدن صالحی به وزارت ارشاد بودند، تبدیل به مخالفان سرسختش شدند. همانهایی که حتی ابتدا حساب صالحی را از پزشکیان جدا میکردند و به او اطمینان داشتند از او سلب اعتماد کرده و او را وزیری غیرقابل اعتماد میدانند که گروهی از مدیران و معاونان بیتجربه و ناکارآمد را با خود همراه کرده و به اعتماد اولیه آنها آسیب زده است.
این روزها زمزمههایی درباره رفتن صالحی از وزارت ارشاد و ریاست او بر سازمان صدا و سیما شنیده میشود. در این دوره تلاش کردیم تا به رصد فعالیتهای او و معاونان و مدیرانش بپردازیم. تنها تماشا و صبوری کردیم با این امید که او بتواند در راستای وفاق و همدلی فعالیت کند. حالا فرصت خوبی است که بر آنچه بر این وزارتخانه و معاونتهای آن رفته، نگاهی بیندازیم. برخی از مدیران صالحی آنقدر حاشیهسازی کردند که طبیعی است که پرداختن به چنین اقداماتی در این گزارش نمیگنجد اما تنها میتوان به چند نمونه محدود از آنها اشاره کرد.
در میان تمامی مدیران و معاونان صالحی موردی عجیب و غریب وجود دارد که حساب خود را نه تنها با مدیران این وزیر بلکه با مدیران قبل و بعد از خود هم جدا میکند. وزیر ارشاد فردی را به عنوان معاون هنری خود برگزید که تا به امروز نتوانسته برای مدیران زیرمجموعه به جز حکم سرپرستی، حکم دیگری صادر کند. این اتفاق در کل مدیریت هنری پس از انقلاب بیسابقه است! نادره رضایی کمتجربهترین مدیر صالحی در عرصه هنر است که از ابتدای آمدنش به معاونت هنری، حاشیهها و جنجالهای پیچیدهای را رقم زد و حضورش برای وزیر هزینهساز شد. معاون هنری از آبان سال گذشته برای این سمت انتخاب شد. او سابقه فعالیت در ستاد بانوان حسن روحانی در سال ۹۶ را داشت و افراد سیاسی به خوبی از او و ارتباطاتش خبر دارند. در سال ۱۴۰۳ رییس ستاد بانوان استان تهران پزشکیان ذیل ریاست علی تاجرنیا به عنوان رییس ستاد بود و همه از حمایت محمد شریعتمداری از رضایی خبر دارند. طبیعی است که چنین فردی پس از پیروزی پزشکیان به دنبال سهمخواهی باشد و حامیانش هم از اعطای این سهم به او دریغ نکنند. تا پیش از این حتی مدیران راست افراطی که به معاونت هنری میآمدند، حضور حداقلی و محدود در مدیوم تصویر، تجسمی، موسیقی و یا نمایش داشتند و با هنر بیگانه نبودند اما انگار این ویژگیها برای صالحی اهمیت و اولویتی نداشت و کسی چه میداند، شاید همسایگی با یکی از مدیرانش و نقش حامیان دولتی، در راس آنها محمدرضا عارف و حضور در ستادهای انتخاباتی، دلایل مهمتری برای اعطای این پست به رضایی بوده است. اینکه چنین فردی که سابقهای در امر هنر ندارد، چطور سر از این معاونت درمیآورد، پرسش مهمی است که نه وزیر تا به امروز به آن پاسخ درستی داده و نه فرد دیگری.
حاشیههای اولین معاون هنری زن، مثنوی هفتاد من است. اهالی هنر به خوبی از اختلافات و تنشهای میان او و محمد اللهیاری مدیرعامل بنیاد رودکی و آیدین مهدیزاده مدیرکل هنرهای تجسمی خبر دارند. هنرمندان تجسمی و موسیقی هم نارضایتی خود را با انتشار نامههای اعتراضآمیز صنفی نشان دادند. رضایی حتی با قطبالدین صادقی که او را به عنوان یکی از اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فجر سال گذشته انتخاب کرده بود هم دچار چالش شد و فریادهای صادقی روی صحنه تالار اصلی تئاتر شهر از ابتدا تا انتهای جشنواره، فضای مجازی را پر کرد. انتخاب افرادی چون صدرالدین زاهد که سالهاست در تئاتر ایران نقشی ندارد را هم به حاشیههای این شورا اضافه کنید. رضایی که تمایل زیادی بر مدیریت تمام و کمال بر تمامی زیرمجموعههای خود دارد، چهار ماه تمام، ناتوان از انتخاب مدیر اداره کل هنرهای نمایشی بود و در نهایت هم وزیر ارشاد، حکم سرپرستی رضا مردانی بر اداره کل هنرهای نمایشی را امضا و صادر کرد. مدیری که تا به امروز بسیاری از سالنهای تئاتر دولتی تهران را هم از نزدیک ندیده و بیشتر طفیلی معاون هنری است تا مدیرکل هنرهای نمایشی.
انتصاب چندین مشاور در حوزههای مختلف و امضای حکم رسمی و اعلام عمومی آنها تنها از مدیری برمیآید که از این نمد کلاهی برای خود بدوزد. با این حال او که عطش بسیار و زایدالوصفی برای مدیریت و به رخ کشیدن خود دارد، نه تنها مدیران زیرمجموعه خود را صائب نمیداند بلکه تا میتواند خود را در معرض دید قرار میدهد تا مبادا هیچیک از آنها بیش از خودش به چشم آیند. به همین دلیل است که مدیران فعلی او از کمتجربهترین و منفعلترین افراد انتخاب شدند تا همچنان او در صدر باشد و مبادا بهیکباره مدیر لایقی از او پیشی بگیرد و بیشتر به چشم آید. جالب اینجاست که حالا نشانی از برخی از مشاوران و مدیران اجرایی که برگزیده بود، نیست.
مجموعه تئاتر شهر بیش از یک هفته آب نداشت. چیلرهایش خاموش بودند و درهای دستشویی کل مجموعه بسته بود. این وضعیت برای اداره کلی که بیش از ۴ ماه مدیر نداشته باشد، طبیعی است و معلوم است که چنین صدماتی به آن وارد میشود اما مشکل اینجاست که تاوان چنین تصمیماتی را هنرمندان و تماشاگران یک مجموعه میپردازند نه مدیران آن.
فراخوان جشنوارههای تئاتر استانی طبق روال هر ساله باید زمستان منتشر شود اما هنوز فراخوان این جشنوارهها اعلام نشده و در فاصله اندک با برگزاری آنها در پاییز بلاتکلیفند. جشنواره نمایش آیینی سنتی با وجود تعیین دبیر هنوز فراخوان ندارد و امیدی به برگزاری آن در شهریور ماه هم نیست. جشنواره تئاتر کودک و نوجوان هم در همین وضعیت به سرمیبرد به علاوه اینکه هنوز دبیرش هم مشخص نشده است. از همه مهمتر در چنین شرایطی مهدی حاجیان که در تمامی این سالها مدیریت دبیرخانه بسیاری از جشنوارهها را عهدهدار بود، برکنار شده و فرد کم تجربهای را جایگزین او کردهاند.
همه اینها تبعات انتخاب مدیرانی است که کار را برای خود، هنرمندان و مردم علاقمند به هنر سخت و دشوار میکند. انتخابهای نادرست تنها دستوپاگیر وزیر، وزارتخانه و هنرمندان نخواهد بود. آسیب و تخریبهایی که چنین مدیرانی ایجاد میکنند، کمتر از موشکهای رژیم صهیونیستی نیست که به مراتب بدتر از آنهاست. چراکه تخریب و ویرانه کردن ساختار هنر و فرهنگ بیش از ساخت بنای سیمانی هزینهزا و زمانبر است و کاش وزرای دولت وفاق بیشتر از تخریب به فکر ساختوساز و آبادی میبودند و حداقل به درخواستهای رییس دولت جامه عمل میپوشاندند. خوب است که آقای وزیر در خلوت با خود بیندیشد که آیا تحقق انسجام ملی در میان اهالی هنر، جز با احترام به آنان و جلب رضایتشان محقق میشود؟

