استاد “محمود فرشچیان”، مینیاتوریست شهیر، در سن ۹۵سالگی درگذشت. “سازندگی” به زندگی و آثار او، همچون؛ “پنجمین روز آفرینش”، “عصر عاشورا”، “ضامن آهو” و … پرداخته است

به قلم؛ طهحسین فراهانی؛ روزنامهنگار
در روزهای گذشته، خبری آشفته و پرابهام از حال و روز استاد محمود فرشچیان، بزرگترین نگارگر معاصر ایران، فضای جامعه هنر و فرهنگ را در هالهای از نگرانی فرو برد. نخست شنیده شد که این استاد بزرگ در کماست، سپس زمزمههایی از بهبود و مرخصی او از بیمارستان به گوش رسید؛ اما سرانجام، در ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، خبر درگذشت این چهره ماندگار، چون خاکستری بر دل دوستداران هنر ایران نشست.استاد فرشچیان، هنرمندی که در طول عمر پربارش با رنگ و قلم، روح تاریخ و فرهنگ ایرانی را در بومهای خود جاودانه ساخت، این بار آخرین نقاشی زندگیاش را با رنگی از وداع رقم زد؛ نقاشی که نه تنها در گنجینه هنر ایران بلکه در موزههای معتبر جهان، جایگاهی بیبدیل یافته است. سجاد محمدیارزاده، نمایندۀ تامالاختیار استاد فرشچیان دیروز گفت به محض فراهم شدن شرایط پروازی، پیکر استاد از آمریکا به دوبی و سپس به اصفهان منتقل میشود و از تدفین پیکر این هنرمند نامدار کنار مقبرۀ صائب تبریزی در اصفهان خبر داد و گفت: «طبق خواسته ایشان، پیکرشان پس از تشییع از مقابل هنرستان هنرهای زیبای اصفهان، جایی که مسیر هنریشان را آغاز کردند در جوار آرامگاه صائب تبریزی به خاک سپرده خواهد شد».
عشق نقاشی از ۷ سالگی
محمود فرشچیان ۴ بهمن ۱۳۰۸ در حوالی مسجد شاه و عمارت عالیقاپو اصفهان پا به جهان گذاشت. شهری که هر کوچه و هر دیوارش حکایت از تاریخ و هنر دارد؛ جایی که شاهکارهای معماری و تزئینات رنگارنگش، ناخودآگاه ذهن جوان او را به درک زیبایی و تناسب سوق داد. از ۷ سالگی، شعلۀ عشق به نقاشی در دلش روشن شد و پدرش که در عرصۀ تجارت فرش سرآمد بود، این اشتیاق را دید و او را به کارگاه حاجی میرزا آقا امامی فرستاد.
در آن کارگاه، فرشچیان زیر نظر استادان دورۀ تیموری و صفوی، هنر طراحی و نقاشی را آموخت، به سرعت خود را در میان استادان جا کرد و به کمک آنها در انجام سفارشات پرداخت. این آغاز راهی بود که بعدها به خلق سبک و مکتبی منحصربهفرد در هنر نگارگری ایرانی منجر شد. سال ۱۳۲۴ شمسی از این کارگاه به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان رفت که در آن زمان عیسی بهادری- یکی از پرورشیافتگان برجسته مکتب کمالالملک- سرپرست آنجا بود. فرشچیان در این هنرستان به مطالعۀ نقاشی و مینیاتور و طرحهای کاشیکاری ابنیه تاریخی اصفهان پرداخت و با رموز رنگها، ابزار نقاشی و زیررنگ آشنا شد. او با قرار دادن موهای گربه سفید در انتهای پر کبوتر، قلمموهایی چنان ظریف و انعطافپذیر ساخت که تا امروز نیز در نقاشی، طراحی و ظریفکاریها از همان نوع قلمموها استفاده میشود. طراحی قالی و سرامیکسازی از دیگر کارهایی بود که فرشچیان با نهایت دقت در این مرکز فرا گرفت. در سرامیکسازی به چنان درجهای از مهارت رسید که در سال ۱۳۲۸ ه.ش، عیسی بهادری یکی از گلدانهای ساخت او را به آرتور پوپ، هنرشناس مشهور، اهدا کرد. او با مهارت و محاسبات دقیق فنی، زنی را با صراحی و پیمانههای در دستانش بر بدنه و شکم این گلدان نشاند و گردن و دیگر فضاها و قسمتهای گلدان را با نقشمایههای اسلیمی و ختایی پوشاند. او درباره ساخت این گلدان در آن دوران، خاطرات جالبی دارد که دربردارندۀ نکات فنی است: «در هنگام هنرجویی در هنرستان، ساعاتی بود که میتوانستیم در کارگاهها کارآموزی کنیم. حدود سال پنجم بود که در کارگاه کاشیکاری، با راهنمایی استاد واقفی، روی چرخ کوزه را ساختم. لعابکاری و سپس نقاشی کردم و در کوره پختم که ته کوزه نیز امضا و تاریخ را دربر دارد. استاد بهادری از ما میخواست علاوه بر پیگیری رشته مورد علاقه خود، در کارگاههای دیگر نیز آموزش ببینیم.»
اولین نمایشگاه انفرادی فرشچیان سال ۱۳۲۷ در شهر اصفهان برگزار شد و نخستین نمایشگاه خارجی او سال ۱۳۳۵ در شهر استانبول برپا شد و سال ۱۳۳۹ نمایشگاه بزرگی از آثار استاد در تهران و در موزه کاخ گلستان برگزار شد. پس از آن، نمایشگاههای بعدی او در داخل و خارج کشور یکی پس از دیگری برپا شدند: میلان، رم، مونیخ، پاریس، کراچی و لاهور. نخستین نمایشگاههای فرشچیان در آمریکا سال ۱۳۴۹ در نگارخانه ریما در نیویورک و چندی بعد در مؤسسۀ خاورمیانه در شهر واشنگتن برپا شد. چند سال بعد، یعنی در سال ۱۳۵۵ آثار تازهتر خود را در همین دو مکان به نمایش گذاشت. آثار بیبدیل او در موزهها و مجموعههای هنری معتبر جهان نگهداری میشوند. استاد فرشچیان موفق به دریافت ۱۲ نشان هنری از مراکز و مجامع بزرگ هنری و فرهنگی جهان شد که همواره تحسین و تقدیر دوستداران و صاحبنظران هنر را برانگیخته است. موزهها و فرهنگستانهای اروپا، بهویژه مجامع فرهنگی ایتالیا، جوایز و تقدیرنامههای متعددی به استاد اعطا کردهاند که از آن جمله میتوان به پیکره طلایی اسکار ایتالیا در سال ۱۳۶۴ و نخل زرین اروپا در سال ۱۳۶۶ اشاره کرد.
از تهران تا نیوجرسی
فرشچیان در سال ۱۳۳۱ پس از اتمام دورۀ خدمت، تصمیم گرفت برای دیدن آثار هنری هنرمندان معروف جهان، سفری به موزههای دنیا داشته باشد؛ بنا به گفتۀ او، در موزههای اروپا اولین کسی بود که وارد موزه میشد، با بستهای از کتاب و قلم و در نهایت آخرین کسی بود که از موزه خارج میشد. مدت زمان اقامت و مطالعه او در اروپا ۷ سال به طول انجامید. پس از بازگشت به ایران، مدت کوتاهی در اصفهان ماند سپس به تهران مهاجرت کرد. در بازگشت به ایران، فرشچیان فعالیتهای گستردهای در زمینه آموزش و مدیریت هنر انجام داد. از سال ۱۳۳۹ در هنرستانهای تهران به تدریس مشغول شد و سال بعد به استخدام اداره کل هنرهای زیبای کشور درآمد. مدیریت ادارۀ هنرهای ملی و استادی دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز بخش دیگری از خدمات او بود؛ پس از انقلاب اسلامی با وجود دعوت به سمت قائممقامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که آن را نپذیرفت، برای جلوگیری از تعطیلی کارگاهها، به مدت دو سالونیم ادارۀ هنرهای ملی را برعهده گرفت. فشارهای شدید کاری منجر به ابتلای او به بیماری قلبی شد که درمان آن او را به سوی سوئیس و سپس آمریکا کشاند.
زندگی در آمریکا فرصتی برای ادامه فعالیتهای فرهنگی و هنری بود. او در نیوجرسی ساختمانی کلیسایی خرید و آن را به «انجمن ایرانیان مسلمان شرق آمریکا» تبدیل کرد؛ مرکزی که تا امروز به فعالیتهای دینی و فرهنگی اختصاص دارد. فرشچیان با وجود فاصله، پیوندی عمیق با ایران داشت و سالانه بارها به وطن بازمیگشت تا در موزۀ سعدآباد حضور یابد و با علاقهمندان هنر دیدار کند.
سبکی نوین در نقاشی ایرانی
فدریکو میور دربارۀ هنر فرشچیان میگوید: «[یکی] از مهارتهای استاد در این است که وفاداری به هنر سنتی ایران را با شناختی عمیق از هنر معاصر درآمیخته است. او نه تنها میراث عظیم فرهنگی ایران را حفظ کرده بلکه آثار امروزینش بر آن میراث افزودهاند.» فرانسیس ریشار، سرپرست هنرهای اسلامی موزۀ لوور، هم دربارۀ او گفته است: «بیهیچ تردیدی، سخن گفتن دربارۀ این هنرمند بزرگ بدون یادآوری تخیل فوقالعاده و خلاقیت توانمند او مشکل مینماید. هنری که به صورت رؤیا جلوهگری میکند؛ رؤیایی که ایرانیان آن را در حد پیشگویی میشمارند». در مقام یک هنرمند، فرشچیان سبکی نوین در نقاشی ایرانی بنیان نهاد؛ سبکی که سنت و نوآوری را به هم پیوند میداد و قابلیتی تازه به هنر میافزود. برخلاف نگارگری گذشته که وابسته به شعر و ادبیات بود، فرشچیان توانست نیروی خیال و خلاقیت را در مرکز توجه قرار دهد و آثارش زبان گویای اندیشهها و انگیزههای خود باشد. او دربارۀ این تحول میگفت: «نگارگر آنگاه که فارغ از قید قالبهای ساختهشده پیشین، به اندیشه و خیال خود میدان میدهد، به موقعیت هنری نزدیک میشود. مصداق این حالت را بهخصوص در آثار متأخر خودم میتوان دید.»
با وجود جهانی شدن هنر و زندگی استاد فرشچیان، او هیچگاه هویت ایرانی خود را کنار نگذاشت و همواره خود را «نقاش» میدانست، نه فقط نگارگر یا مینیاتوریست. باور داشت که هنر باید همواره در مسیر تحول و تکامل باشد، همانگونه که فکر انسانی هرگز ساکن نمیماند پس از رفتن این استاد بزرگ، آثار او همچنان به عنوان چراغی روشن، راهنمای هنرمندان و دوستداران هنر ایرانی است؛ گنجینهای از جان و خرد که در کالبد خاکی آمد و به آسمان هنر ایران و جهان پرواز کرد.

