واکنشهای شدید به شوخی یک استندآپ کمدین با فردوسی
ویدئویی کوتاه از زینب موسوی، استندآپکمدین و بلاگر با موضوع «اسطوره»، «شاهنامه» و «فردوسی» در فضای مجازی واکنشهای بسیاری براگیخته است. از نقد دربارۀ نوع مواجهه با این اثر حماسی ایران و فردوسی تا تأکید بر اینکه «شاهنامه» با توجه به اهمیتش به عنوان نمادی از ایران و ایراندوستی، موضوعی نیست که بشود با آن شوخی کرد تا فحاشی به خود طنزپرداز و معرفی این برنامه به عنوان پروژهای در راستای تخریب «شاهنامه» و «فردوسی». صفحه اینستاگرامی منتسب به دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با انتشار بیت «زمانه بس که پلید و پلشت و مسخره شد/ عیارْسنجیِ خورشید کارِ شبپره شد» به جنجال زینب موسوی طنزپرداز دربارۀ فردوسی واکنش نشان داد.
مواهب و خطرات ابتذال
اسماعیل امینی، طنزپرداز، شاعر، پژوهشگر و مدرس دانشگاه در یادداشتی با عنوان «دربارۀ ابتذال فراگیر و مواهب و خطرات آن» که برای انتشار در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: «صفحات فضای مجازی را که باز میکنی میبینی؛ این یکی با هیجان دارد از روشهای «مخزنی» در شعر سعدی میگوید و آن یکی با لبخند، ویژگیهای «کراش» حافظ را بیان میکند و آن دیگری از «کَل کَل شاعران» بر سر بخشیدن و نبخشیدن سمرقند و بخارا به خال هندوی یار، داد سخن میدهد. پس از فروکش کردن گرد و خاک آن خوانندهای که نعره میزد و جیغ میزد و صدایش را کلفت و خراشیده میکرد تا یک بیت مثنوی را دهها بار بخواند و خیال میکرد که چه خلاقیتی دارد در ارائۀ اشعار کهن، حالا روشهای عجیبتری برای جلب نظر مخاطبان پرشمار و کسب شهرت و درآمد ناگهانی به بازار مجازی آمده و آن شخم زدن متون ادبی و مسخرهبازی بر اساس شعر و زبان فارسی است. مانند همیشه سرچشمۀ ابتذال از تلویزیون است؛ از آن روزگار که مجری تلویزیون با لودگی «هیشیمبالا شیمبابالا» میخواند و با کلمات تصادفی بینندگان شعر بداهه میساخت تا این روزگار که برنامههای رسانۀ ملی، کارشناسانی دارد که از همه طرف افتادهاند به جان شعر و زبان فارسی؛ شعر را غلط میخوانند و از خودشان تفسیرهای مندرآوردی میکنند، شعرهای جعلی را به شاعران بزرگ منتسب میکنند و از همه عجیبتر اینکه دربارۀ ریشۀ کلمات و ضربالمثلهای فارسی، حرفهای بیبنیان سر هم میکنند و از مجریان تلویزیون «بهبه و احسنت» میشنوند. ترویج ابتذال و سطحینگری، نه تصادفی است و نه فقط حاصل گرایش به دیده شدن؛ بلکه راهی است برای منزوی کردن اهل اندیشه و جنجالی کردن فضاهای عمومی به گونهای که مجالی برای حرف منطقی و هنر قابل تأمل نماند. «ابتذال» به رغم آنچه در تلقی عام مشهور است به محتوای غیراخلاقی و مغایر عرف و ادب اطلاق نمیشود بلکه بیانگر هر چیزی است که سطحی، تکراری، نازل و سادهانگارانه است و از تمهیدات فنی و هنری بهرۀ چندانی ندارد. بهرهگیری تفننی از شعر و متون ادبی از دیرباز مرسوم بوده و روشی است برای انس به منابع فرهنگ و اندیشۀ این سرزمین. شوخی با اشعار بزرگان و نقیضهسازی و مضمونپردازی نیز پیشینۀ دیرین دارد. اما آسمان و ریسمان بافتن و آن را تفسیر شعر نامیدن، خیالات و موهوماتی بیریشه را به عنوان اصول مکتب مولوی و شمس منتشر کردن، حرفهای سرگرمکننده را در قالب ریشهشناسی کلمات و تمثیلهای زبان فارسی طرح کردن و از همه بدتر، برای مخدوش کردن چهرۀ فردوسی، به فحاشی و بیادبی روی آوردن، حاصل کجفهمی و کجاندیشی است. فراگیری ابتذال و گسترش جنجال و عربده و فحاشی که روشی غیرانسانی برای ساکت کردن و انفعال و انزوای اهل فرهنگ و اندیشه است با آنکه ممکن است دستاوردهای آنی و شهرت ناگهانی داشته باشد ولی در نهایت هیچ برندهای ندارد. در فضای سیطرۀ ابتذال و فحش و بیحیایی، فرهنگ آسیب میبیند و محیط زیست فکری و فرهنگی آلودهتر و ناخوشایندتر از اینکه هست، خواهد شد.»
در خدمت و خیانت کمدی
شیوا مقانلو، مترجم هم با اشاره به شهرت «کوزکو» به کلام صریحش، این برنامه را دارای «شوخیهای زشت با فردوسی و شاهنامه» عنوان کرده و آن را در راستای «برنامههای سرگرمکننده و مبتذل شبکههای اجتماعی» دانسته و آورده است: «نیتش هرچه بوده، نه خودش با این ویدئو محبوب شده، نه فردوسی منفور. اما راستش این ابتذل فکر و گفتاری، چیزی یکباره نیست، شبیه و همراستای همون گنداب اتاق فکر «عشق ابدی» که ظاهراً رئالیتیشوهای مبتذل مشابهش هم در راهه؛ ادامۀ همون فضای حاکم بر اینستاگرامه که بیمصرفترین بلاگرها رو دارای فالوئرهای میلیونی کرده. واسه چنین برنامهسازها و برنامهریزهایی، کلید موفقیت اینه: نمایش افکار جلف، گفتار جلف و رفتار جلف! پسرهای المپیاد نجوم ایران در دنیا مقام اول شدن؛ دخترهای بسکتبالیست و پاتیناژ کارمون مقام آوردن. دیده شدن؟ نه! کسی فیلم زندگیشون رو میسازه؟ نه! بسازن، دیده میشه؟ نه! همین دیگه، کوزکوی نادان طبق الگوریتم عمل کرده!»رضا ساکی، طنزپرداز نیز در مطلبی با عنوان «در خدمت و خیانت کمدی» نوشته است: «هزل محترم است. مولوی، سنایی، عبید، ایرج، یغما، خاقانی، عمران صلاحی و… هزل گفتهاند و سرودهاند. هزلگویی معلمی است و تعلیم اخلاق است اما هزل درآوردن از چیزی که هزل نیست، لودگی است. اینجا میخواهم نشان بدهم چرا «این شوخی» با شاهنامه، لودگی و مبتذل است. بدیهی است که با شاهنامه میتوانیم، شوخی کنیم و باید شوخی کنیم و همانطور که قبلاً هم گفتهام، شاهنامه مقدس نیست. اما این مورد خاص از شوخی با شاهنامه، لوده است و لودگی ابتذال است. در هزل اگر شاعر بخواهد به عضو جنسی مردانه اشاره کند یا نامش را میبرد یا تشبیهاش میکند. هدف شاعر از چنین کاری یا نقد روابط میان آدمهاست، یا شکستن تابوهاست یا میخواهد با داستانی جنسی یا دربارۀ عمل جنسی، حرفی دیگر بزند. همانطور که استاد «کریم زمانی» دربارۀ هزلهای مولانا میگوید که از دل آتش، آبی گوارا بیرون میکشد. اما اگر ما به سراغ شاهنامه برویم و بخواهیم یک مار را به [آن] عضو مردانه تشبیه کنیم، کارمان سخیف، مبتذل و بیمایه است. مبتذل یعنی مستعمل، یعنی تکراری و شوخی اینطوری از بیهنری است… من هیچ مشکلی با هزل ندارم و از دوستداران هزلم اما هزل عرصه هنرمندی است. شاید دشوارترین کار در انواع شوخطبعی است. با اینکه یک خانم هزل بگویید هم مشکلی ندارم، مشکل من با لودگی است. اینکه به دمدستیترین شکل ممکن، جلوی چشم هزاران بیننده این محتوای سخیف را بر زبان بیاوری، غمانگیز است. کمدین اگر ذرهای مطالعه در هزل داشته باشد و اگر کمی با شاهنامه دمخور باشد، میتواند بهترین محتوای طنز را بگوید. اما خب هر دوی آنچه گفتم، بسیار دشوار است. شاهنامه… ۵۴ هزار بیت است و تاریخ هزل در شعر و ادب فارسی به هزار و خردهای سال پیش برمیگردد که ابیاتشان دستکم یک جلد شاهنامه است. خب از همین بیحوصلگی و بیمایگی، همین شوخی سطحی تولید میشود.» در مقابل حسین عصاران، نویسندهای که در زمینۀ شاهنامه آثاری منتشر کرده در یک استوری اینستاگرامی تأکید کرد: «اساساً نباید چنین کارهایی را بیش از حد جدی گرفت» چراکه «موسوی یک طنزپرداز است و البته طنزپرداز قابل ملاحظهای هم نیست.» او یادآور شد که پیشتر احمد شاملو هم نقدهایی تند به فردوسی و شاهنامه داشت، بیآنکه چنین موجی از جنجال برپا شود. البته که جنس شوخی موسوی با شاهنامه کمی تند و بیپروا بوده است.
فضای شبکههای اجتماعی نشان داد که بخش بزرگی از کاربران حساسیت بالایی روی شاهنامه و فردوسی دارند. به هر حال در این سالها ملیگرایی یک نوع المان هویتی هم هست. به همین دلیل، آنها قرائت زینب موسوی را نوعی «توهین به زبان فارسی و پرچمدار آن» تلقی کردند. حتی برخی با زبان تندتر نوشتند که «هیچکس حق ندارد با شاهنامه شوخی کند» و طنز در این حوزه به معنای «بیحرمتی» است.

