چرا اقتصاد نشر در حالت احتضار قرار گرفته است؟
پس از جنگ ۱۲ روزه بازار کتاب هم مانند دیگر فعالیتها تحتشعاع فضای متزلزل قرار گرفته و تعطیلات پیدرپی و قطعی برق هم مزید بر علت شده تا فعالیت ناشران، چاپخانهها و کتابفروشیها با اختلال مضاعف مواجهه شود. در این شرایط دشوار، بازار قاچاق و دستفروشی بیش از گذشته تیشه به ریشه صنعت نشر میزد. انتشارات نگاه در صفحۀ اینستاگرام خود در پستی با عنوان «سخنی با خوانندگان و علاقهمندان کتاب» ضمن هشدار درباره رکود در بازار نشر نوشته است: «در این روزگار دشوار نشر و هزینههای سنگین انتشار کتاب، اگر خوانندگان پشتیبان ناشران نباشند از این پیکر نحیف چیزی باقی نخواهد ماند.» در ادامه این درخواست با اشاره به ایجاد اختلال دستفروشی کتاب در اقتصاد نشر از این روند بهعنوان «مافیای کتاب» یاد شده و آمده: «آنچه بهعنوان «دستفروشی کتاب» در خیابانها میبینید، تنها بخش کوچکی از ماجراست. در پشت پرده جریانی سازمانیافته وجود دارد که بهتر است آن را «مافیای کتاب» بنامیم؛ مافیایی که بخش بزرگی از زیانهای نشر را رقم میزند؛ هر چند شما تنها جلوهای کوچک از آن را مشاهده میکنید. دیگر امیدی به مقابله با این باندها را نداریم، جز طلب همراهی از شما خوانندگان چراکه آیندۀ نشر به آگاهی و همراهی شما واسته است.»
مدیر انتشارات «معین» هم در گفتوگو با ایرنا با تأکید بر اینکه «سانسور روح و روان نشر را برهم ریخته است» معتقد است قاچاقچیان کتاب، آثار منتشرشدۀ ناشران را بدون مجوز آنها چاپ کرده و با ادعای آنکه بدون سانسور هستند، گرانتر میفروشند و مخاطب هم این ادعا را باور کرده و برای خرید رغبت بیشتری نشان میدهد.
ضربه تعطیلی و قطعی به نشر
محمدقاسم لیماصالح رامسری با اشاره به اینکه بعد از جنگ ۱۲ روزه بر پیکره اقتصاد، اجتماع و روان جامعه ضربۀ سختی وارد شد، ادامه داد: «مردم در روزهای جنگ و بعد از آن همراه دولت بودند و مسئولان به همین دلیل از مردم تشکر کردند اما هرگز نتوانستند، جامعه را به ثبات فکری و آرامش برسانند.» او دربارۀ قطعی آب و برق و تأثیر آن بر روند فعالیت نشر هم توضیح داد: «در برخی از استانها بعضی از روزها را تعطیل اعلام میکنند، تعداد روزهای تعطیل در ماه افزایش پیدا کرده است. همه اینها در درازمدت به اقتصاد جامعه و کشور آسیب میرساند. وقتی شهر تعطیل میشود، کتابفروشی، چاپخانه و صحافی تعطیل میشوند و ناشر نمیتواند به فعالیت خود ادامه بدهد. کارگران چاپخانهها و صحافیها چند روز قبل از تعطیلی به شهرهای خود سفر میکنند و بعد از اتمام تعطیلی هم چند روز بعد به محل کار باز میگردند در حالی که تعداد قابل توجهی از این کارگران در چاپخانه و صحافی میخوابند. وقتی برق در چاپخانه قطع میشود، کارگران بیکار منتظر برق میمانند، صحافی هم همین شرایط را دارد اما در آخرماه، کارفرما باید حقوق، مالیات و بیمه بپردازد. صاحب کار در انتهای ماه میبیند، کارگران روزی دو سه ساعت کار نکردند و تعداد روزهای تعطیل افزایش یافته است، صاحبان چاپخانه و صحافی باید این هزینه را پرداخت کنند و در نتیجه هزینۀ چاپ و صحافی را گرانتر میکنند و در نهایت مخاطب کتاب آن را میپردازد.»
ضربه ممیزی به نشر
رامسری با تأکید بر اینکه این روزها ممیزی کتاب مانند شمشیر داموکلس (اصطلاحی است برآمده از افسانهای یونانی، که دلالت دارد بر تهدیدی دائمی، که هر واکنشی را ناممکن میسازد) عمل میکند، افزود: «فشار ادارۀ ممیزی را بر گردن خود احساس میکنیم. آنقدر که ممیزی، ناشران را آزار میدهد، قطعی برق و آب و حتی تعطیلی روزهای هفته، گرانی کاغذ، چسب، چاپ و صحافی، آنها را اذیت نمیکند. برای دیگر مسائل میتوان برنامهریزی کرد اما برای سانسور نمیتوانیم کاری کنیم.» مدیر انتشارات «معین» با اشاره به حضور دستفروشان (افرادی که کتاب ناشران را کپیبرداری و منتشر میکنند) از ابتدای خیابان انقلاب تا انتهای آن، گفت: «در میزها و بساط آنها کتابهای انتشارات «معین»، «نگاه» و دیگر ناشران بزرگ دیده میشود، در حالی که این کتابها از روی نسخۀ اصلی اسکن و چاپ دیجیتالی شده است. روزی از یکی از فروشندگان قیمت کتاب «درخت انجیر معابد» نوشتۀ احمد محمود را پرسیدم، رقمی اعلام کرد که از هزینه کتاب اصلی بالاتر بود. وقتی دربارۀ چرایی قیمت بالای کتاب از او پرسیدم، گفت: کتاب ناشر اصلی سانسور شده ولی متن این کتاب کامل و بدون سانسور است. قاچاقچیهای کتاب شرایطی را بهوجود آوردهاند که من به عنوان ناشر میترسم کتاب پرفروش چاپ کنم زیرا بلافاصله شبکههای زیرزمینی، کتابم را در شمارگان بالا کپی و چاپ میکنند.»
این ناشر با اعلام اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استفاده از واژۀ سانسور را به این افراد آموزش داد، ادامه داد: «نسخۀ اصلی کتابهای احمد محمود، جعفر شهری، جلالالدین کزازی، ژاله آموزگار، هوشنگ مرادیکرمانی و دیگر نویسندگان متعلق به نشر «معین» است اما مخاطب عادی این مسأله را نمیداند. مردم حرف دزد و قاچاقچی را باور میکنند و حرف من به عنوان ناشر را که برای کلمه به کلمه کتاب زحمت کشیده و با ارشاد جنگیدم تا کتاب را کامل منتشر کنم، باور نمیکنند. چنین روندی موجب میشود، مردم دیگر کتاب ناشران را نخرند زیرا فکر میکنند که سانسور شده است. قاچاقچیان بسیار هوشیار هستند و شاخکهای حساسی دارند، وقتی متوجه میشوند که مجوز کتابی بعد از چند بار تجدید چاپ، باطل شده است، به سرعت آن کتاب را کپی کرده و در بساط خود به فروش میرسانند. در چنین شرایطی ممکن است ناشر چارهای جز اینکه کتابش را به شکل غیرقانونی منتشر کند؛ ندارد.» او با بیان اینکه ممیزی به منزلت و جایگاه کتاب صدمه وارد میکند، ادامه داد: «کتابی که بدون اجازه و اطلاع ناشر منتشر و پخش شود، جزیی از شمارگان آن کتاب نیست و این تأثیر بدی بر چرخۀ نشر میگذارد. یکی از افرادی که کتابهایم را به شکل قاچاق چاپ میکرد، مستأجر من بود و من نمیدانستم. وقتی با همکاری اتحادیۀ ناشران و کتابفروشان تهران انبارشان را ضبط کردند، متوجه شدم. این رویداد در روزنامهها منتشر شد. همچنین سایت اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران دربارۀ این مساله اطلاعرسانی کرد، این در حالی است که همان گروه به شکلهای مختلف هنوز هم فعال هستند.»
بحران کاغذ
رامسری با تأکید بر اینکه این روزها باید از کاغذ با عنوان «دلار» نام برد، ادامه داد: «دلار و یورو این روزها قیمتی دارند که همواره افزایش مییابد، کاغذ هم همین شرایط را دارد. کاغذفروش برای امروز یک رقم اعلام میکند و اگر برای دو روز دیگر بخواهید همان کاغذ را بخرید، عدد دیگری اعلام میکند چراکه هزینه خواب پول را هم در نظر میگیرد زیرا ممکن است در طول دو روز قیمت کاغذ افزایش پیدا کند. برای مثال اگر قیمت یک بند کاغذ بالکی امروز یک میلیون و ۸۵۰ هزار تومان است شاید تا هفته دیگر به دو میلیون تومان برسد.»
رامسری دربارۀ حمایتهایی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میتواند از ناشران انجام دهد، میگوید: «وزارت ارشاد زمانی از هر عنوان کتاب حداقل ۲۰۰ نسخه میخرید اما این روند در طول زمان خراب شد چراکه مدیران جدید به سلیقۀ خود خرید میکردند. همچنین پیش از این کاغذ، وام، زینک و دیگر تسهیلات را در اختیار ناشر قرار میداد اما این روزها خود را از این مسئولیت به طور کلی کنار کشیده است نه کاغذ در اختیار ناشر قرار میدهد و نه خرید میکند. وزارت فرهنگ میتواند کاری کند تا مثل سابق ناشر از وزارت بازرگانی کاغذ بگیرد اما گویی زمین و زمان دست به دست هم دادند تا چراغ نشر خاموش شود.»

