درباره ماکو شهری که میان افسانه و توسعه است و تلاش می کند بیدار شود

در شمالغربیترین نقطه ایران، جایی که کوهها چون دیوارهایی سنگی بر افق ایستادهاند، شهری نشسته است که همزمان با تاریخ، جغرافیا و افسانهها نفس میکشد: ماکو. شهری که در نگاه اول، تنها یک خیابان سراسری دارد و در نگاه دوم، هزاران داستان ناگفته.
ماکو، با همه ظرفیتهای نهفتهاش، در آستانه یک انتخاب تاریخی ایستاده است. ماندن در حاشیه یا جهش به متن توسعه ملی. این شهر، که روزگاری محل زندگی مغها و چراگاه مادها بود، امروز میتواند به نقطه اتصال ایران با جهان بدل شود. اگر توسعه، نه فقط در پروژههای عمرانی بلکه در جان مردم، در مدرسههای روستایی؛ در گسترش گردشگری؛ در روایتهای رسانهای و نیز در عدالت، معنای جدیدی یابد.
در میان مردم ماکو، داستانی دهانبهدهان میچرخد که مربوط به گذشته است اما هنوز ماجرایش برای آنها جذاب و البته تا حدی پنهان است و آن هم کشف یک تریلی از دو تریلی حامل شمشهای طلا. آنها معتقدند که قاچاقچیان به دنبال خروج شمشهای طلای ایران از گمرک ماکو بودند که البته لو رفتند. یکی از دو تریلی را ماموران گرفتند و برای عوامل آن پروندههای قضایی تشکیل دادند اما دومی آب شد و به زمین رفت. برخی با هیجان موضوع را مطرح میکنند که تریلی دوم با بارش چال شده است! البته که این بیشتر از آنکه به حقیقت نزدیک باشد به شایعه نزدیک است اما آنچه اهمیت دارد، فقر شهر و افسانهسازی از قاچاقچیان است.
نتیجه آنکه مناطق آزاد نه در ماکو که در سراسر ایران به جای آنکه محلی برای توسعه و جابهجایی قانونی کالا باشند، در سالیان پیشین به محلی برای قاچاق تبدیل شده بودند که اکنون یکی از تلاشهای مدیریت جدید و دبیرخانه این مساله است که مناطق را به مأموریت اصلی خود بازگرداند. آن هم در این روزها که تحریمهای سازمان ملل برگشته و مکانیسم ماشه اجرایی شده است، توجه به مناطق آزاد باید آنچنان جدی باشد که فراتر از یک سازمان زیرمجموعه وزارت اقتصاد به آن نگریسته شود. شاید لازم باشد که دبیرخانه دوباره ارتقا یابد و زیرنظر رئیسجمهور فعالیتش را ادامه دهد. اما ماکو در درهای سنگی میان دو کوه قیه و سبد قرار دارد. از ارتفاعاتش میتوان چهار کشور را دید. ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و حتی عراق. این موقعیت جغرافیایی بینظیر آن را به نقطهای استراتژیک برای گردشگری، تجارت و دیپلماسی بدل کرده است. تصاویر ثبت شده از مرزهای ماکو از جادههای باریک و فرسوده تا نقطه صفر مرزی با ترکیه نشان میدهد که این شهر با وجود ظرفیتهای عظیم هنوز درگیر زیرساختهای ابتدایی است.
رودخانه ارس، که در نزدیکی ماکو جاری است، نه فقط مرز جغرافیایی بلکه شکاف حافظهای است میان آنچه بود و آنچه هست. در ادبیات مردم، ارس نه فقط رود بلکه استعارهای است از فقدان و امید.
نام ماکو، خود روایتی است از چند لایه تاریخی. در زبان زرتشتی «مغ» به معنای روحانی است و «ماغکوی» یعنی شهر روحانیان زرتشتی. یاقوت حموی نیز بر این باور بود که ماکو، محل زندگی موبدان بوده است. در زبان ارمنی «ماکو» به معنی چراگاه است و این با دشتهای اطراف شهر همخوانی دارد. برخی نیز ریشه نام را در «مادکوه» میدانند، اشاره به سکونت مادها در زمان ایشتوویگو. در دورههای مختلف از ساسانیان تا صفویان، ماکو محل نزاع، عبور و سکونت اقوام گوناگون بوده است. قلعه قابان، که شاه عباس آن را ویران کرد، نماد همین تاریخ پرتنش است. ماکو با چشماندازهای طبیعی کمنظیر از کوههای آرارات تا دشتهای سنگی، مقصدی بالقوه برای گردشگری است. اما زیرساختها هنوز ابتداییاند. فعلا تنها هتل شهر، هتل جهانگردی ماکو است که در منطقهای خوشمنظره شهر واقع شده اما حتی دو ستاره برای آن زیاد است. با این حال حسین گروسی، رئیس منطقه آزاد ماکو خبر میدهد که به زودی یک هتل ۵ ستاره درجه یک در این شهر راهاندازی میشود. هتل را دیدیم اگر راهاندازی شود، میتواند هم آبروداری کند و هم مسافران جدیدی را ترغیب کند تا به این شهر بیایند.
اما منطقه آزاد ماکو که بزرگترین منطقه آزاد ایران به لحاظ وسعت نام گرفته است این روزها سراپا در تلاش است. در نقطهای که کوههای خاموش مرز را تعریف میکنند و جادهها هنوز با خاطره فرسودگی نفس میکشند، منطقهای آزاد ماکو، تلاشش پیوند ایران با سه کشور ترکیه، ارمنستان و آذربایجان است.
در سالهای اخیر با انتصاب حسین گروسی به ریاست این سازمان، تلاشهایی برای بازتعریف نقش ماکو در اقتصاد ملی آغاز شد. گروسی که در سخنرانیهایش، خبرنگاران را «ستونهای توسعه پایدار» مینامد بر شفافیت، سرمایهگذاری خارجی و تقویت زیرساختهای مرزی تأکید کرده است. طرحهایی برای گسترش کریدور شرق- غرب، تسهیل تجارت با ترکیه و ایجاد مناطق صنعتی در دستورکار قرار گرفتهاند.
در جریان سفر جمعی از مدیران رسانههای کشور به این منطقه، حسین گروسی در میان پروژههای نیمهتمام و چشماندازهای خاک خورده از آیندهای سخن گفت که هنوز در حال شکلگیری است. زونهای لجستیکی A و B با مساحتهایی بالغ بر ۳۶۰ هکتار و میلیاردها ریال سرمایهگذاری، قرار است به قلب تپنده تجارت مرزی بدل شوند. اما در شهری که هنوز تنها یک خیابان سراسری دارد این وعدهها بیشتر شبیه نقشههاییاند که بر کاغذ کشیده شدهاند تا بر زمین. ساخت گمرک ورودی با طراحی مدرن، مرکز مبادلات ساریسو برای تجارت با ترکیه و نیروگاه خورشیدی ۹ مگاواتی در محوطه فرودگاه، همگی نشانههاییاند از تلاشی برای پیوند زدن ماکو به جریانهای جهانی. اما در پس این پروژهها، پرسشی اساسی باقی است؛ آیا توسعه، تنها به معنای ساختوساز است یا باید با زیست مردم، با حافظه جمعی و با روایتهای محلی گره بخورد؟ سد ارس و تفرجگاه پیرامونیاش، باغ گردو و پسته در دشت زیدون و بازارچههای مرزی همگی جلوههایی هستند از تلفیق طبیعت و اقتصاد. اما همانطور که گروسی اشاره کرد، ماکو هنوز آنطور که باید شناسانده نشده است. وسعت زیاد منطقه، پراکندگی خدمات و نبود روایتگری مؤثر رسانهای باعث شده این منطقه در حاشیه بماند.
در میان آمارها و پروژهها، گروسی از مسؤولیت اجتماعی نیز سخن گفت. مدرسهسازی، آبرسانی به روستاهای تشنه و راهسازی در دل کوه. اینها، اگر با پیوست فرهنگی و رسانهای همراه شوند، میتوانند به بخشی از روایت جدید ماکو بدل شوند. روایتی که نه فقط از توسعه بلکه از عدالت، مشارکت و معنا سخن میگوید.
ماکو با همه ظرفیتهایش هنوز در آستانه ایستاده است. و شاید آنچه بیش از همه نیاز دارد نه فقط سرمایهگذاری بلکه شنیدن صدای مردم، دیدن تاریخ فراموش شده و ساختن آیندهای است که از دل خاک، نه از پشت میز، آغاز شود.
با این حال در خیابانهای ماکو، واقعیت چیز دیگری است. جادههای باریک و پرخطر و نبود خدمات پایهای برای گردشگران، نشان میدهد که فاصله میان برنامهریزی و زیست روزمره هنوز زیاد است. مردم ماکو که سالهاست با وعدههای توسعه زندگی کردهاند حالا با نگاهی آمیخته به شک و امید، تحولات منطقه آزاد را دنبال میکنند. یکی از روستائیان را دیدم که میگفت، مراتع آنها به جاده تبدیل شدهاند. با سخاوتمندی خاصی میگفت ما پول زمین و مراتع خودمان را نمیخواهیم چون جاده که بیاید برای ما هم خوب است اما به جای آن برای ما مدرسه بسازند. مشکلات زیربنایی روستای ما را حل کنند و کمی هم به مردم برسند.
منطقه آزاد ماکو، اگر بخواهد از مرز شعار عبور کند باید به زیرساختهایی برسد که نه فقط سرمایهگذار خارجی بلکه شهروند محلی را به رسمیت بشناسد. توسعه، در نهایت، نه در آمارهای صادرات بلکه در کیفیت زندگی، در خیابانهای امن، در هتلهایی قابل اقامت و در روایتی صادقانه از آینده معنا پیدا میکند. ماکو شهری است با پتانسیلهای عظیم. موقعیت مرزی با چهار کشور؛ چشماندازهای طبیعی و تاریخی؛ ریشههای فرهنگی و مذهبی عمیق؛ منطقه آزاد با ظرفیتهای اقتصادی. اما این پتانسیلها هنوز در بند زیرساختهای ناکارآمد، مدیریتهای ناپایدار و بیتوجهی به سرمایه اجتماعیاند. اگر منطقه آزاد ماکو بتواند با برنامهریزی دقیق، مشارکت مردمی و شفافیت رسانهای این ظرفیتها را آزاد کند، ماکو میتواند به قطب گردشگری، تجارت و فرهنگ در شمالغرب ایران بدل شود و این شدنی است. ماکو با کوههای خاموش و رودخانههای حافظهدارش آماده است تا دوباره دیده شود. و این دیدن، نه فقط با دوربینهای خبری بلکه با چشم توسعه، با گوش شنوا و با ارادهای ملی ممکن خواهد شد. آینده ماکو، اگر بخواهد از خاک برخیزد باید با مردمش آغاز شود و با نهادی که صدای آنها را به گوش تصمیمگیران میرساند. این نهاد امروز میتواند، سازمان منطقه آزاد ماکو باشد؛ و دبیرخانهای که مأموریتش را جدیتر از همیشه دنبال میکند. سازمان منطقه آزاد ماکو با مدیریت تازهنفس و رویکردی شفاف، نشان داده که میخواهد از مرز شعار عبور کند. پروژههای لجستیکی، انرژی پاک، گردشگری و کشاورزی، اگر با مشارکت واقعی مردم و پیوست فرهنگی همراه شوند، میتوانند ماکو را از یک شهر مرزی به یک قطب منطقهای بدل کنند. این مسیر البته نیازمند حمایت مستمر، نظارت دقیق و روایتگری صادقانه است.
در این میان، نقش دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد حیاتیتر از همیشه است. در روزگاری که تحریمها بازگشتهاند و اقتصاد ملی نیازمند تنفس در مرزهاست، مناطق آزاد باید فراتر از ساختارهای اداری دیده شوند بهمثابه موتورهای توسعه، دیپلماسی اقتصادی و عدالت منطقهای. ارتقای جایگاه دبیرخانه، بازتعریف مأموریتها و اتصال آن به سطح ریاستجمهوری نه یک امتیاز سیاسی بلکه یک ضرورت راهبردی است.

