گزارش شب سرگذشت دانشگاه در ایران
هشتصدونودوهفتمین شب از شبهای بخارا، چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴ در تالار استاد جلیل شهناز خانۀ هنرمندان ایران به مناسبت انتشار چاپ تازه کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» اثر دکتر مقصود فراستخواه برگزار شد.
علی دهباشی در آغاز این نشست خاطر نشان کرد: «این شب به مناسبت انتشار کتاب تازه دکتر مقصود فراستخواه برپا شده است، اثری که بهباور ما مرجع و دستنامهای برای دانشگاهپژوهی و مطالعات تاریخی و جامعهشناختی آموزش عالی بهشمار میآید.»
ضرورت بازپیوند دانشگاه و جامعه
احمدرضا خضری، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و مدیرکل حوزۀ وزارتی وزارت علوم با تأکید بر نوپدید بودن لفظ «دانشگاه» در زبان فارسی توضیح داد: «واژۀ دانشگاه تنها ۹۱ سال است که در زبان ما رواج یافته؛ به مناسبت تصویب قانون تأسیس دانشگاه تهران در ۸ خرداد ۱۳۱۳. اما مفهوم و کارکرد دانشگاه در ایران دستکم ۱۷ سده پیشینه دارد و در هر دوره دستخوش تحول معنایی و نهادی شده است.» خضری کارکردهای دانشگاه را در چهار محور کارکرد معرفتی/ علمی، کارکرد اجتماعی/ فرهنگی، کارکرد اقتصادی/ فناورانه و کارکرد سیاسی خلاصه کرد سپس به کتاب دکتر مقصود فراستخواه پرداخت و گفت: «این اثر نخستینبار در ۱۳۸۷ منتشر شد و در چاپ جدید آن مقدمه تازه، مفصلتر، پختهترومنسجمتر از چاپ پیشین است.» و نقاط قوت کتاب را چنین برشمرد: «۱) پیگیری تاریخی دانشگاه از دورههای پیشامدرن تا امروز و امکان فهم تکوین آموزش عالی در بستر تاریخ اجتماعی. ۲) رویکرد میانرشتهای (تاریخ، جامعهشناسی، سیاستگذاری علم) و عبور از توصیف صرف به تحلیل مستند. ۳) اتکای وسیع به منابع و اسناد و نیز بهرهگیری از مشاهدات و ادراکات میدانی مولف که فهم تحلیلی را تقویت کرده است. ۴) پیوند زدن دانشگاه با روندهای بیرونی: اقتصاد، مدرنیزاسیون، دولت/ ملت، جنبشهای فکری و مدنی و نقش ایدئولوژی در تحول آموزش عالی.»
نهاد خودآگاهی جامعه ایرانی
وحید شالچی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی دیگر سخنران این نشست با ترسیم جایگاه دانشگاه در تجربه معاصر ایران تأکید کرد: «دانشگاه یکی از نهادهای اصلی سامان دادن به زندگی ایرانیان در جهان مدرن بوده است؛ نهاد خودآگاهی ما که بخشی از فرهیختگان در آن حضور دارند و جامعه از آن انتظار کنش دارد؛ حتی در رخدادهای سیاسی و جنبشهای اجتماعی، انتظاری که در بسیاری کشورها معمول نیست.» بهگفتۀ شالچی، برجستگی مهم کتاب فراستخواه روایت همزمان سه داستان است: ۱- «داستان ایران»، ۲- «داستان دانشگاه ایران»، ۳- «داستان دانشگاه در جهان (با تجربههای آلمانی، آمریکایی و فرانسوی). شالچی افزود: «این همنشینی به خواننده کمک میکند تفاوت تجربۀ ایرانی را با سنتهای آکادمیک جهانی بفهمد.» او با اشارهای فشرده به شخصیت علمی فراستخواه گفت: «خلاقیت مفهومی، اخلاق حرفهای و ایراندوستی واقعگرا از وجوه ممیز کارنامۀ ایشان است و کتاب او برای یک خواننده دانشگاهپژوه ارزشمند و سودمند است.» شالچی همچنین در عین ستایش، چند نقد روشی و مضمونی را به کتاب طرح کرد: ۱) نیاز به روایت انتقادیتر از «داستان غرب»، ۲) سهم دانشگاه ایرانی در جامعه ایرانی و ۳) غیبت «عاملیت دانشگاهیان» در دل ساختار.
نسبت دانشگاه با دولت و بازار
حسین میرزایی، رئیس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات سخنران دیگر این شب، کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» را بخشی از برنامۀ پژوهشی بلندمدت فراستخواه در حوزۀ دانشگاهپژوهی دانست و با مرور آثارش جایگاه این کتاب را در منظومه فکری او توضیح داد و گفت: «این کتاب فضل تقدم دارد و از نخستین آثار منتشر شده مولف است که اکنون بهصورت گنجینهای پرجزئیات در دسترس است. اثر چنان پروپیمان نوشته شده که خواننده میتواند به تناسب پرسشهایش به بخشهای مختلف رجوع کند؛ بسیاری اوقات خود متن، پرسشساز است و مسیر جستوجوی بعدی را نشان میدهد.» میرزایی یکی از نقاط قوت کتاب را احصا و صورتبندی سنتهای آکادمیک دانست و گفت: «مولف، از سنت آکسبریجی تا ناپلئونی، از حکومتی و لیبرال لیاقتی تا سوسیالیستی را بهخوبی میشناساند و در کنار سنت ایرانی/ اسلامی مینشاند؛ این گستره نظری و تاریخی برای خواننده هم آموزنده است و هم راهنما.» میرزایی در ادامه با مروری فشرده بر تاریخ شکلگیری مدارس عالی در ایران معاصر- از مدرسه علوم سیاسی و مدرسه عالی حقوق تا مدرسه عالی تجارت، فلاحت و… به نسبت دانشگاه و دستگاههای اجرایی پرداخت و گفت: «اگر تاریخ را کنار هم بگذاریم، میبینیم موضوع نسبت دانشگاه با دولت و بازار ریشهدار و پرکشمکش است. خواندن این کتاب کمک میکند، بفهمیم این مسأله چرا پایدار است و کجای کار باید سر وقت اصلاحهای نهادی رفت.» میرزایی در پایان «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» را مرجعی پرجزئیات، پرسشساز و راهگشا خواند که هم برای دانشگاهپژوهان و هم برای خواننده عمومی سودمند است.
دانشگاه در کما
محمد فاضلی، پژوهشگر و جامعهشناس دیگر سخنران این نشست با استناد به روایتهای کتاب، تصویری تاریخی از سیاسی شدن دانشگاه در ایران ارائه کرد و نسبت آن را با قانون اداری وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه مصوب ۱۲۸۸، تحولات پهلوی دوم، انقلاب فرهنگی و سیاستهای پس از ۱۳۸۸ تا امروز ترسیم کرد و گفت: «ترکیب میل به سیطرۀ سیاسی با بحران اقتصادی، دانشگاه را به کما برد. امروز بودجه پاسخگوی ملزومات عصر هوش مصنوعی نیست و قدرت سیاسی نیز مجال نمیدهد، دانشگاه آنگونه که یک نهاد علمی باید، کار کند. امشب در شب دانشگاه از شبی که دانشگاه را فرا گرفته، سخن گفتیم. کاش روزی در «روز دانشگاه» هم بنشینیم روزی که در آن، سوانح سیاست و اقتصاد نفس دانشگاه را نگیرد و این نهاد بتواند از پس دنیای جدید برآید.»
دانشگاه میدان اجتماعی
مقصود فراستخواه نویسنده کتاب، سخنران پایانی این نشست بود که بحث خود را بر محور «جایگاه دانشگاه در طرح ناتمام ایران» و نسبت آن با مدرنیته، دولت، بازار و جامعه متمرکز کرد. فراستخواه گفت: «عمل خواندن مهمتر از عمل نوشتن است؛ مؤلف کارش تمام میشود، خواننده آغاز میکند. نقدها و ملاحظات امروز برای من فرصت یادگیری و دیدن محدودیتها و نقایص اثر بود.» او با تبیین زمینۀ پیدایش دانشگاه در ایران گفت: «دانشگاه برآمده از جنبش مدرنیته و پروژۀ مدرنیزاسیون است. دولت نوخواه برای سرمایۀ انسانی و فکری، آگاهی اجتماعی و سرمایه فرهنگی/ اجتماعی به دانشگاه نیاز داشت؛ کاری که بازار بهتنهایی قادر به انجامش نبود (نمونهای از شکست بازار).» فراستخواه «سوانح» را در پیوند با شکست پروژۀ دولتسازی دهۀ ۱۳۵۰ توضیح داد و گفت: «دولت مدرنیزاسیون بهدلیل رسوخ فساد، اقتدارگرایی و ناتوانی در ایجاد توافق نخبگانی، شکست خورد؛ رشد نامتوازن و نابرابر، پروژه را از توزیع فراگیربازداشت. با شکست دولت، رادیکالیسم رشد کرد و دانشگاه قربانی ایدئولوژیهای رادیکال شد؛ فضای دانشگاه تسخیر و کارکرد علمی آن تحتالشعاع قرار گرفت.» او در عین حال از کنش مرزی دانشگاهیان برای حفظ نهاد سخن گفت: «پس از انقلاب فرهنگی، گروهی از استادان با خلاقیت و تردد در مرزهای پرتنش کوشیدند، بخشی از دانشگاه بهویژه علوم انسانی را از سیطرۀ رادیکالیسم و سلطۀ سیاسی حفظ کنند و نهاد را از زخم های آن دوره به سلامت نسبی عبور دهند.» فراستخواه دانشگاه را میدان اجتماعی مبادله سرمایههای انسانی/ اجتماعی/ نمادین خواند و گفت: «در دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰، دانشگاه برای تحرک اجتماعی نسل جوان و ارتقای منزلت مسیر گشود. زنان با ورود گسترده به دانشگاه، بخشی از مطالبات اجتماعی خود را پی گرفتند؛ هرچند با وجود زنانه شدن بدنۀ دانشجویی، سهم اعضای هیأت علمی زن هنوز حدود ۳۱ درصد است و نابرابریهای جنسیتی در جزئیات برقرار است. دانشگاه بستری برای تعامل هویتهای متکثر ایرانی و منشور مشروعیتسازی برای نهاد قدرت یا نقد آن است. او با اشاره به ریشههای تاریخی نهادهای دانشی گفت: «از مدرسه سیار رشیدالدین فضلالله در ربع رشیدی تا رصدخانه خواجهنصیر در مراغه، میتوان تبار عقلانی/ دانشی را دید: دانشگاه میتواند زیر سلطه قدرتها نیز راه خود را پیدا کند و در شرایط دشوار، فضیلتهای تمدنی را پاس دارد. علم و دانشگاه بخشی از طرح اجتماعی رهایی، توسعه، آزادی و حقوق انسانی در ایراناند. طرح ایران ناتمام است و به کارهای بزرگ نیاز دارد؛ یکی از این کارها کار دانشگاه است: کاهش رنجهای اجتماعی، تولید شادیهای پایدار و خیر عمومی از مسیر آگاهی و مهارت.» بهگفتۀ فراستخواه، دانشگاه امروز ایران واجد «صفات جمعیتی شگرف» است: «دهها هزار عضو هیأت علمی، صدها هزار پایاننامه و رساله در جریان، میلیونها دانشجو (اکنون حدود سهونیم میلیون) و دهها میلیون دانشآموخته. ایران جامعهای دانشگاهی شده است؛ دانشگاه باید بدود تا به ایران برسد: برنامههای درسی، ارتباطات، فضای اجتماعی و عملکرد خود را بهروز کند. دانشگاه ایرانی نه بخشی از بروکراسی دولت است و نه دکان بازار؛ میدانی اجتماعی است که باید در آن سرمایهها تولید و پیوندهای دانش و جامعه تقویت شود. اگرچه سوانح سیاست و اقتصاد نفس دانشگاه را تنگ میکند اما عاملیت دانشگاهیان و دانشجویان، تبار تاریخی نهادهای دانشی و اعتماد اجتماعی میتواند روزن امید باشد. طرح ناتمام ایران، به دانشگاه زنده و روزآمد نیاز دارد.»

