رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > جامعه و یاداشت روز : اختلال ارتباطی؛ مساله جدی اکنون ما

اختلال ارتباطی؛ مساله جدی اکنون ما

راهبردهایی برای بازسازی سیاسی و اجتماعی

به‌قلم؛ هادی خانیکی؛ استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه

در کنار تنگناها، مسایل و حتی بحران‌های درهم تنیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، ایران اکنون گرفتار مسأله بنیادین‌تری است که کمتر به آن توجه می‌شود: اختلال ارتباطی. این اختلال نه فقط یک مشکل ناظر به افکار عمومی بلکه منشأ بسیاری از بی‌اثری‌ها و ناکارآمدی‌های اجرایی و سوءتفاهم‌های سیاسی و اجتماعی است. حاکمیت و جامعه‌ای که در آن ارتباط‌ها گسسته یا معیوب شده باشند، نمی‌توانند خود را ببینند، بشنوند و درباره سرنوشت خویش گفت‌وگو کنند. در سال‌های اخیر نشانه‌های این اختلال در همه سطوح آشکار شده است. فاصله میان مردم و حکومت افزایش یافته، اعتماد عمومی به نهادها کاهش یافته و گفت‌وگو جای خود را به ناباوری، خشم و سوءظن داده است. تصمیم‌گیران گرفتار روزمرگی‌اند و مردم نیز از ناتوانی در بهبود وضع، دچار ناامیدی و سرخوردگی شده‌اند. این وضعیت به معنای تضعیف همبستگی اجتماعی است؛ یعنی فروریختن همان «ما»ی مشترکی که پایه هر جامعه زنده و توسعه‌گراست. اختلال ارتباطی فقط به رسانه‌ها یا شیوه اطلاع‌رسانی محدود نیست. این اختلال در اصل به معنای ناتوانی در گفت‌وگو و ساخت باور و مسأله مشترک است؛ میان حکومت و مردم، میان نخبگان و تصمیم‌سازان و حتی میان گروه‌های مختلف جامعه. وقتی گوش‌ها و زبان‌ها از هم دور می‌شوند حتی نیت‌های خیرخواهانه نیز به سوءتفاهم می‌انجامند. نتیجه آنکه مسائلی چون فقر، دشواری معیشت، مهاجرت، فرسایش سرمایه اجتماعی، بحران محیط زیست و تهدیدهای بیرونی، نه به درستی دیده می‌شوند و نه با اجماع عمومی برای حل آنها چاره‌ای اندیشیده می‌شود. ریشه بسیاری از سیاست‌های نادرست و تصمیم‌های کوتاه‌مدت نیز در همین ناترازی ارتباطی نهفته است. فقدان گفت‌وگوی واقعی میان سیاست‌گذار و جامعه، سیاست را از عقلانیت و آینده‌نگری تهی می‌کند. وقتی سیاست‌گذار و مجری نمی‌شنوند، مردم نیز دیگر نمی‌خواهند سخن بگویند. این چرخه سکوت و بی‌اعتمادی، خطرناک‌ترین شکل فرسایش اجتماعی است. اما راه برون‌رفت از این وضعیت هم در خود ارتباط نهفته است. گفت‌وگو فقط ابزار حل اختلاف نیست بلکه روش بقای یک جامعه زنده است. اگر بخواهیم از تنگنای کنونی بیرون بیاییم باید نظام ارتباطی جامعه و نظام حاکمیت را بازسازی کنیم؛ نه صرفا در سطح رسانه‌ها بلکه در شیوه حکمرانی، تصمیم‌سازی و مشارکت عمومی. چند راهبرد در این فرآیند درخور توجه است:
۱. بازگشت به گفت‌وگوی ملی؛ به رسمیت شناختن تکثر و شنیدن صداهای ناهم‌ساز.
۲. اعتمادسازی از طریق شفافیت و پاسخ‌گویی؛ چون اعتماد نتیجه گفت‌وگوی صادقانه است نه وعده‌های تکراری.
۳. تقویت نهادهای میانجی مانند دانشگاه‌ها، رسانه‌های مستقل و نهادهای مدنی و احزاب سیاسی که می‌توانند پلی میان جامعه و حکومت باشند.
۴. بازنگری در زبان رسمی سیاست؛ زبانی که به جای تهدید و انکار بر همدلی و شنیدن بنا شود.
۵. تغییر رویکردهای سیاسی و اجتماعی که منجر به فزایندگی نارضایتی‌ها می‌شوند.
۶. مشارکت موثر و ملموس در کاهش رنج‌های زندگی و نگرانی‌های آنان از آینده.
جامعه ایران هنوز سرشار از ظرفیت‌های انسانی و نهادی است. اگر این ظرفیت‌ها به میدان ارتباط بازگردند، می‌توان به بازسازی «تخیل اجتماعی مشترک» امید بست. در این صورت، پرسش بنیادین «ما می‌خواهیم به کجا برویم؟» دوباره به طور همگانی در افکار عمومی زنده خواهد شد. پس اختلال ارتباطی، مسأله جدی اکنون ماست. اگر آن را به رسمیت بشناسیم و به جای انکار به درمانش بیندیشیم، می‌تواند آغاز بازسازی اجتماعی و سیاسی ایران باشد؛ آغازی که در آن، تدبیر بار دیگر جای آینده مه‌آلود را بگیرد.

sazandegi

پست های مرتبط

زنان بی‌دفاع تر از همیشه

درباره تصویب قانون ۱۴ سکه برای مهریه در مجلس به‌قلم؛ مریم باقی؛…

۱۳ آذر ۱۴۰۴

مجلس با کاهش سقف کیفری مهریه از ۱۱۰ سکه به ۱۴ سکه موافقت کرد

▫️مصوبه مجلس با وجود اهداف مثبت برای کاهش تعداد زندانیان با واکنش…

۱۳ آذر ۱۴۰۴

اینترنت گران شد

تقسیم کار و بازی هماهنگ اپراتورها و وزارت ارتباطات برای افزایش قیمت…

۱۲ آذر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید