روایت محمدجعفر یاحقی از دیدارش با محمود دولتآبادی
گروه فرهنگی: دکتر محمدجعفر یاحقی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد و عضو پیوسته شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در صفحۀ اینستاگرامش از دیدار چند روز پیشش با محمود دولتآبادی خبر داد و با بازگویی پیشنهاد قدیمی این نویسنده برای جمعآوری و استفاده از واژههای محلی، آن را فرصت از دسترفتهای میداند و معتقد است بسیاری از آنها به غارت بدسلیقگی و بیتوجهی رفته است!
یاحقی دربارۀ این دیدار نوشته است: «بهانهای پیش آمد که دیشب [۲۳ آذر] با محمود دولتآبادی همزانو افتادم. اینبار به مناسبتی فرخنده سخن از نام جایهای کهنسال خراسان پیش آمد. سخن از «ششتمد» سبزوار بود که آیا «شش تا مرد» بوده یا «مرد نشسته» یا چیز دیگری؟ که البته خیلی عامیانه و بیپایه مینمود. و بهدنبال این بحث سخن از واژههای عامیانه و محلی روستاها بهمیان آمد و اینکه چقدر میتواند برای معادلیابی واژهها و مصطلحات خارجی بهدرد نهادهایی مانند فرهنگستان بخورد. خوب محمود خداوندگار استفاده از واژههای محلی در زبان داستان بود که «کلیدر» در این میانه بر صدر مینشیند و البته قدر میبیند! پس تعجبی نداشت که از چنین امری دفاع کند، این بهجای خود. تعجب از این بود که میگفت در دهۀ چهل که سپاه دانش و بهداشت و ترویج و کذا و کذا برای اولینبار به روستاهای کشور اعزام شده بودند، او به جایی یا نهادی پیشنهاد میکند که دولت طی طرحی مشخص از سپاهیان روستانشین بخواهد که واژههای محلی روستای محل خدمت خود را جمع کنند و دولت این واژهها را از آنها بخرد و بعد زیر نظر متخصصان زبان گردآوری و بهصورت فرهنگی منتشر کنند. دیدم اگر چنین اتفاقی میشد چه اتفاقی در فرهنگنویسی فارسی میافتاد که نیفتاد. یادم آمد از پیشنهاد و آغاز طرحی که خود من در مرکز خراسانشناسی دادم برای گردآوری نام جایهای خراسان که اگر به جایی میرسید، چه هنگامهای داشتیم از واژهها و نام جایهای ناب فارسی که امروز بسیاری از آنها به غارت بدسلیقگی و بیتوجهی مسئولان رفته است! آن عزیز (فروغ) گفته بود: «همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق میافتد»،اما ما پس از آنکه عالمی فکر کردیم هم هیچ اتفاقی نیفتاد! امضای زیبای محمود بر پشت جدیدترین کتابش «در پس آینه»، گفتوگوی لیلی گلستان با دولتآبادی و خانوادهاش پاداش این دیدار دوساعته بود. محمود مقداری تکیده شده است اما ذهن و زبانش جوان و جوشنده است و هنوز باید منتظر حادثهای در ادب معاصر باشیم. «کلیدر» در سه چهار دهه پیش یک حادثه بود و «کلنل» در دهۀ اخیر حادثهای دیگر تا این حادثۀ سوم چه باشد و کی اتفاق بیفتد! ما ملت انتظاریم».
مردمیترین نویسنده ایرانی
دهم مرداد ۱۳۱۹، در روستای دولتآباد از توابع سبزوار، کودکی به دنیا آمد که بعدها صدای مردم بیصدای سرزمینش شد. او با نثری شاعرانه، روان و پرقدرت، جایگاه ویژهای در ادبیات فاسی بهدست آورده و با آثارش در ژانر «رئالیسم اجتماعی»، زندگی روستائیان، حاشیهنشینان و طبقات فرودست ایران و مخصوصاً خراسان را به تصویر کشیده است. محمود دولتآبادی با توصیفات دقیق از طبیعت، روابط انسانی و مبارزات اجتماعی، توانسته صدایی اصیل به ادبیات ایران ببخشد و رنجها، امیدها و مقاومتهای مردم عادی را جاودانه کند. از آثار مهم او میتوان به رمان عظیم «کلیدر» اشاره کرد که در ۱۰جلد نوشته شده و یکی از طولانیترین رمانهای فارسی است. این اثر حماسی، زندگی خانوادهای کرد بهنام کلمیشیها را در بستر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران روایت میکند و با زبانی غنی، تصویری عمیق از فرهنگ و تاریخ ارائه میدهد. رمان «جای خالی سلوچ» دیگر اثر برجستۀ او داستان زنی روستایی را روایت میکند که پس از ناپدید شدن همسرش، سلوچ، با فقر و سختیهای زندگی مبارزه میکند. این اثر با تمرکز بر مسائل زنان و نابرابریهای اجتماعی، نمونهای از توانایی دولتآبادی در خلق شخصیتهای ملموس است.کتاب «در پس آینه» که یاحقی در مطلبش به آن اشاره کرده و از دولتآبادی هدیه گرفته، گفتوگوی لیلی گلستان با محمود دولتآبادی، همسرشمهرآذر ماهر و فرزندانشان سیاوش، سارا و فرهاد دولتآبادی است که با روایتی جذاب و شیرین ما را با نگاهی جدید به زندگی این نویسنده پرآوازه میبرد و نشان میدهد در پس پردۀ زندگی یک نویسنده چه میگذرد؟ او در زندگی خصوصیاش چگونه همسر و پدری است؟ چگونه پست و بلند روزگار را از سر میگذراند؟ چگونه زندگی حرفهای و ادبیاش را با روابط عاطفی و دوستانهاش تنظیم میکند؟ چهوقتهایی مینویسد؟ چگونه مینویسد؟ از چه چیزهایی در زندگی روزمره سر ذوق میآید و چه چیزهایی کلافهاش میکند؟ اینها پرسشهایی است که احتمالاً برای بسیاری از شیفتگان و دنبالکنندگان نویسندگان بزرگ همواره جذاب جلوه میکند. آنها مایلاند تا با خالق آثار محبوبشان بیشتر آشنا شوند و این روایتها از جایی در پشت پرده میتواند بر معمای شمایل نویسنده نور بتاباند.
استاد فردوسیشناس
محمدجعفر یاحقی، ادیب، پژوهشگر، استاد ممتاز دانشگاه فردوسی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی که متولد سال ۱۳۲۶ در شهر فردوس است، سال ۱۳۴۶ وارد دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد شد، سال ۱۳۵۹ با درجۀ عالی از رسالۀ دکتری خود دفاع کرد، سال ۱۳۶۷ به رتبۀ دانشیاری و سال ۱۳۷۲ هم به مرتبۀ استادی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی رسید و در حال حاضر مدیر قطب علمی فردوسیشناسی و ادبیات خراسان در دانشگاه فردوسی مشهد است. دکتر یاحقی سال ۱۳۷۵ مرکز خراسانشناسی را تأسیس کرد که تا سال ۱۳۷۸ نیز این مرکز به فعالیت خود ادامه داد. بخش دیگری از فعالیتهای یاحقی با افتتاح «مؤسسه فرهنگی و هنری خردسرای فردوسی» در دی ۱۳۸۴ در مشهد کلید خورد. این مرکز علاوه بر برگزاری سمینارها و گردهماییهای مختلف علمی و پژوهشی، تاکنون همکاریهای فرهنگی فراوانی با دیگر مؤسسات علمی و پژوهشی به انجام رسانده است.
دیدار و گفتوگوی یاحقی و دولتآبادی در دورهای که واگرایی و انشقاق بیسابقهای بین روشن فکران و اهل فرهنگ وجود دارد، اتفاق مبارکی است و باید آن را بهفال نیک گرفت. دیدار دولتآبادی و یاحقی از این جهت هم نمادین است که هر کدام نمایندۀ طیف خاصی از اهل فرهنگ هستند. یاحقی استاد دانشگاهی است که در ساختاری آکادمیک و رسمی رشد کرده و بالیده و محمود دولتآبادی نماینده روشنفکران غیردانشگاهی است. از قدیم استادان آکادمیسین و روشنفکران غیردانشگاهی نگاه مثبتی به همدیگر نداشتند و دیدارها و تعاملاتی از این دست از این نظر هم قابل توجه و تحلیل است.

