رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ و ورزشی : قهرمانی که نمی‌خواهد قهرمان باشد

قهرمانی که نمی‌خواهد قهرمان باشد

پاسخ “کریم باقری” به هواداران تیم تراکتورسازی و جامعه خسته‌ای که به اسطوره‌ها حمله می‌کند

پنج‌شنبه گذشته، تبریز محل نمایش یکی از دراماتیک‌ترین مسابقات فوتبال یا بگوئیم رویداد بزرگ فرهنگی-اجتماعی بود اما در هیاهوی هم‌آمیزی باد سوزانی که از کوه‌های آذربایجان می‌آمد و گرمای مسابقه، نه یک نمایش حماسی یا اپرایی باشکوه که یک تراژدی فرهنگی، یک سمفونی خشن با نت‌های خارج به صحنه رفت. بیش از ۷۰ هزار نفر که بیش از ۹۰ درصد آنها طرفداران تراکتور بودند، مسافت طولانی و راه سخت رسیدن به ورزشگاه یادگار و سرمای شدید، مانع از حضور علاقه‌مندان به این ورزشگاه نشده بود. ورزشگاه یک ربع مانده به آغاز مسابقه، یادآور کولوسئوم در دوران رم باستان بود. همه‌ چیز شاید ظاهر یک مسابقه فوتبال داشت اما صحنه‌آرایی بیشتر شبیه سکانس پایانی گلادیاتور بود. ورزشگاهی که قرار بود، خالی باشد با حکم خلق‌الساعه! فدراسیون پر از هوادار شد، تماشاگرانی که فریادشان رعد و قلب‌شان از آتش بود.

دیسونانس یا سمفونی خشم
صدای فریادی که از گلوی هزاران هوادار در ورزشگاه پیچیده بود، نه موسیقی شکوه و پیروزی که سمفونی خشم بود. این صداهای ناهماهنگ در آن هوای سرد و باد سوزنده، چنان ترکیبی پیدا کرده‌اند که گویی سمفونی شماره ۵ بتهوون با نهایت خشم و فریاد نواخته شود. یا شاید این ناهماهنگی‌های فریاد فضا را به یک کنسرت هاردراک گوش‌آزار تبدیل کرده بود. توهین به مردی که فرزند همین سرزمین است، مثل آن بود که وسط موسیقی آیریلیق، ناگهان یک کودک گیتاربرقی فاز متال را به‌صدا دربیاورد یا با مشت روی پیانو بکوبد. هرچه بود از دل تمام این خشم و نفرت‌ها مانند گلی که در شوره‌زار می‌روید، قهرمانی بیرون آمد که کمتر کسی فکرش را می‌کرد. وقتی آخرین ضربه پنالتی پرسپولیس را حسین کنعانی‌زادگان زد و علیرضا بیرانوند گرفت، رسانه‌ها از میان اسامی تیم برنده به‌دنبال قهرمان مسابقه می‌گشتند اما از دل این گروتسک، یک قهرمان واقعی پدیدار شد. کریم باقری، قهرمانی که دنبال قهرمان بودن نیست.

اسطوره‌ای به ‌نام کریم
بازی تراکتور و پرسپولیس مثل اولین فیلم از سری مجموعه فیلم‌های «راکی» بود. همه‌ چیز برای برد تراکتور آماده شده بود. ورزشگاه که قرار بود خالی باشد پر از جمعیت شده بود. از طرفی همه می‌دانستند که رئیس‌جمهور و پسرش نیز تمایل به طرفداری تراکتور دارند، در اعلام رأی مربوط به فسخ قرارداد بیرانوند فدراسیون فوتبال نیز تمایلش را به سرخ تبریز نشان داده بود، حتی داور مسابقه با دادن کارت زردی عجیب به اوستون اورونوف در همان دقایق ابتدایی سپس صحنه‌های بعدی بیشتر تمایل سوت‌هایش به سمت میزبان بود. نکته جالب‌تر اینکه پرسپولیس در شرایط خوبی به ‌سر نمی‌برد و شاید بدترین تیم ۱۰سال آخرش بود؛ تقریباً تمام پیش‌بینی‌ها به سود تراکتور بود و وقتی بازی در میان توفان سردی که می‌وزید آغاز شد، مشخص شد که تیم قدرتمندتر کدام است.
تراکتور بی‌مهار و شدید به‌دنبال درهم شکستن پرسپولیس بود، بارها خطر ایجاد کرد، بارها می‌توانست گل بزند و در نهایت هم به گل رسید. پرسپولیس اما بوکسوری بود که با وجود دریافت گل، تنها برای نخوردن گل‌های بیشتر و زنده ماندن مبارزه می‌کرد، درحالی توان بردن نداشت. با این‌ حال آنها در دقیقه ۷+۹۰ دروازه حریف را باز کردند. مانند راکی بالبوا که مزد استقامتش را گرفت. او نتوانست آپولو کرید را ببرد اما تا آخرین لحظه روی پایش ایستاد و در شرایط مساوی به حریفش باخت. درست مثل پرسپولیس که برابر تراکتور تا آخرین لحظه مبارزه کرد و حتی شانس برد هم داشت.
اما قهرمان این نمایش سخت و پرآشوب در پایان بازی مشخص شد. نه بیرانوند، نه حسین‌زاده که کریم باقری مربی پرسپولیس و اسطوره فوتبال ایران، آن قهرمان بود. قهرمانی که نمی‌خواهد قهرمان باشد. بازی که تمام شد، جشن هم که برگزار شد، تازه ویدئوها و تصاویر منتشر شدند که حکایت از فاجعه اخلاقی داشتند: کریم باقری، اسطوره فوتبال تبریز در شهر خودش و توسط هواداران تیمی که فوتبال را از آن شروع کرده با شدیدترین شکل ممکن آماج فحاشی و خشونت کلامی قرار گرفت.
جامعه خسته
«وقتی جامعه خسته می‌شود، اول به وقار حمله می‌کند. بی‌احترامی به اسطوره‌ها از جهل نمی‌آید؛ از فرسودگی جمعی می‌آید. از مردمی که دیگر بلد نیستند، خشم‌شان را کجا بگذارند. گاهی توهین از نفرت نمی‌آید، از فشار می‌آید. از جایی‌ که اقتصاد له می‌کند، روان خسته می‌شود، آینده مبهم می‌شود و انسان دنبال جایی می‌گردد تا خشم فروخورده‌اش را خالی کند. و چه تلخ که آن جای امن تخلیه»، آدم‌های محترم، آرام و بی‌ادعا می‌شوند. جامعه‌ای که صدایش شنیده نمی‌شود، دادش را بر سر نزدیک‌ترین نماد بی‌دفاع می‌زند. نه چون او مقصر است بلکه چون او در دسترس است».
این را محمد خاکپور نوشته، کاپیتان تیمی که کریم باقری ستاره‌اش بود. او همچنین نوشت: «کریم باقری نماد قدرت پر سر و صدا نبود. نماد وقار بود و تاریخ نشان داده، وقتی جامعه خسته می‌شود، اول به وقار حمله می‌کند. بی‌احترامی به اسطوره‌ها از جهل نمی‌آید. از فرسودگی جمعی می‌آید. از مردمی که دیگر بلد نیستند، خشم‌شان را کجا بگذارند. اما یک چیز را تاریخ همیشه ثابت کرده: فشار می‌گذرد، فریادها می‌خوابند و آنکه ریشه دارد، می‌ماند. احترام، انتخاب روزهای خوب نیست؛ امتحان روزهای سخت است».
البته که خاکپور تنها حامی کریم باقری بعد از اتفاقات تبریز نبود. تقریباً به‌ غیر از تراکتوری‌ها که با بیانیه‌ای طولانی ریشه تمام فحاشی‌ها و خشونت کلامی را در سکوت کریم نسبت به اتفاقات بازی رفت مرتبط دانستند، همه از کریم باقری حمایت کردند که این حمایت نه از شخص کریم که از کرامت انسانی و شمایل یک قهرمان بود.

نمی‌خواهد قهرمان باشد
کریم باقری را می‌توان با شخصیت فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی مقایسه کرد؛ کسی که نمی‌خواهد، قهرمان باشد اما هست. توهین به کریم باقری مثل این است که در فیلم «مادر» علی حاتمی، شخصیت‌ها حرمت‌ها را زیرپا بگذارند. کریم نه برای تبریز که برای ایران فقط یک بازیکن فوتبال نیست، او بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی این سرزمین است. با این‌ حال او مانند قهرمان فیلم‌های کلاسیک است که در زادگاهش به شکلی غریبانه مورد هجوم قرار می‌گیرد.

کات به پایان
حالا شاید ۱۲۰ دقیقه و آن ضیافت پنالتی‌ها فراموش شده باشد اما ماجرای توهین به کریم باقری هنوز نقل محافل است و تبعات آن ادامه دارد. کمیته انضباطی و فدراسیون فوتبال به ماجرا ورود کرده و برخی از لیدرهای تراکتور با محرومیت مواجه شدند. تقریباً تمامی چهره‌های معتبر فوتبالی و فرهنگی با انتقاد از اتفاقات تبریز از کریم باقری حمایت کردند. در واقع توهین، فحاشی و خشونت کلامی، خدشه‌ای به وجهه قهرمان فوتبال ایران وارد نکرد؛ مانند بتمن که تمام تلاش‌ها برای اینکه او اصولش را کنار بگذارد، انجام شد اما او تا پایان اصالت قهرمانانه‌اش را حفظ می‌کند. کریم باقری یک قهرمان اصیل است که نشان داد، زیر فشارهای روانی و بحران‌ها نمی‌شکند و از اصولش عقب نمی‌نشیند.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

چالش پناهی در اسکار

آریل دورفمن خواستار احقاق‌حق خود در فیلم یک تصادف ساده شد آریل…

جنبش علیه بازرگان

رونمایی و نقد و بررسی کتاب امت در فراسوی نیک و بد…

دیدار استاد و دکتر

روایت محمدجعفر یاحقی از دیدارش با محمود دولت‌آبادی گروه فرهنگی: دکتر محمدجعفر…

دیدگاهتان را بنویسید