چرا پایتخت از ضیافت برف و باران جا ماند؟

درحالیکه تصاویر شبکههای اجتماعی سرشار از سپیدی برف در کویر یزد و اصفهان، سرمای استخوانسوز کرمان و بارانهای سیلآسا در بوشهر و هرمزگان است، تهران زیر سقفی از ابرهای خاکستری و بیحاصل، تنها به «سرمای خشک» بسنده کرده است. این ناهمخوانی آشکار میان آنچه در نقشههای هواشناسی دیده میشد و آنچه بر زمین پایتخت نشست، فراتر از یک خطای پیشبینی ساده، نشانهای از تغییرات عمیق در زیستبوم کلانشهری است که گویی دیگر با طبیعت سر سازگاری ندارد. پرسش افکار عمومی روشن است: چرا وقتی همه ایران زیر چتر بارش رفت، تهران خشک ماند؟
جزیره گرمایی؛ کوره بتنی که ابرها را پس میزند
یکی از کلیدیترین دلایل این ناکامی بارشی، پدیده «جزیره گرمایی» است. تهران با جمعیتی که در روز به بیش از ۱۳میلیون نفر میرسد، ترافیکی که اگزوزهایش مدام گرما پمپاژ میکنند و جنگلی از بتن و آسفالت، دیگر یک شهر معمولی نیست؛ تهران یک «کوره عظیم» است. آسفالت و بتن، گرمای خورشید و حرارت موتورها را در خود ذخیره کرده و شبهنگام آن را به جو بازمیگردانند.
محمد اصغری، کارشناس پیشکسوت هواشناسی، بهدرستی اشاره میکند که ابرها بر فراز تهران شکل میگیرند، اما به محض آنکه قصد ریزش دارند، با لایهای از هوای گرم و صعودی برخورد میکنند. این توده هوای گرم مانند یک سپر حرارتی عمل کرده و باعث میشود قطرات باران پیش از رسیدن به زمین تبخیر شوند یا توده ابری بر اثر این صعود اجباری، انسجام خود را از دست داده و از فراز شهر عبور کند. در واقع، تهران با دست خود، ابرها را عقیم میکند. آمارهای مقایسهای نشان میدهد دمای مرکز شهر تهران گاهی تا ۷ درجه سانتیگراد از دامنههای البرز گرمتر است؛ همین اختلاف دما کافی است تا یک سامانه بارشی قدرتمند، در برخورد با مرز شهر، قدرت خود را از دست بدهد.
تراژدی دینامیک؛ ابرهای تماشاگر و نبود صعود
اما فیزیک ابرها نیز در این خشکی دخیل است. بسیاری از مردم با دیدن آسمان ابری، انتظار باران دارند، اما متخصصان هواشناسی میان «ابر» و «سامانه بارشی» تمایز قائل میشوند. احد وظیفه، رئیس مرکز ملی اقلیم، معتقد است ابرهای هفته اخیر پایتخت فاقد «دینامیک صعود» بودند. برای اینکه بارشی رخ دهد، توده هوا باید وادار به صعود در لایههای جو شود تا سرد شده و به مرحله اشباع برسد.
سامانه اخیر که از سمت جنوب غرب و غرب وارد کشور شد، انرژی اصلی خود را در برخورد با ارتفاعات زاگرس تخلیه کرد. آنچه به تهران رسید، تنها شاخههای جانبی و تضعیفشدهای بود که ضخامت لازم برای تولید بارش سنگین را نداشت. این ابرها بیشتر از نوع «متوسط» و «بالا» بودند که رطوبت آنها در لایههای فوقانی حبس شده بود و در لایههای نزدیک به زمین، رطوبت کافی برای تبدیل شدن به قطره یا دانه برف وجود نداشت. به زبان ساده، ابرهای آسمان تهران در روزهای گذشته، بیشتر شبیه به نقاشیهایی بودند که فقط آسمان را تیره کردند، بدون آنکه مخزنی برای تخلیه داشته باشند.
سد پرفشار حارهای؛ مهمان ناخواندهای که نمیرود
در ابعاد کلانتر، باید به «پرفشار جنب حارهای» اشاره کرد. پاییز از منظر اقلیمی، یکی از عجیبترین سالهاست. این توده پرفشار که معمولاً باید با شروع پاییز به عرضهای جنوبیتر نقلمکان میکرد، امسال با لجاجت بر فراز بخشهای مرکزی ایران خیمه زده است. این توده مانند یک کوه نامرئی، مانع از نفوذ سامانههای سرد و مرطوب مدیترانهای به عمق فلات ایران میشود.
وقتی این سد فشار قوی وجود دارد، سامانههای بارشی مجبور میشوند مسیر خود را تغییر داده و یا از نوار شمالی (سواحل خزر) عبور کنند و یا به سمت جنوب کشور رانده شوند. به همین دلیل است که بوشهر و هرمزگان با هشدار قرمز سیل مواجه میشوند، اما تهران که در میانه این میدان قرار دارد، در یک «منطقه خنثی» و بدون بارش باقی میماند. این پدیده مستقیماً با گرمایش جهانی و تغییر الگوهای بادهای غربی در ارتباط است که باعث شده مسیر «اتوبان ابرهای بارانزا» از روی ایران تغییر کند.
شایعات «عقیمسازی»؛ از توهم توطئه تا واقعیت علمی
با تکرار کمبارشیها، فرضیه «عقیمسازی ابرها» یا «ابردزدی» دوباره در فضای مجازی داغ شده است. برخی مدعیاند که دشمنان یا حتی کشورهای همسایه با تکنولوژیهای پیشرفته مانع بارش در تهران میشوند. با این حال، کارشناسان سازمان هواشناسی با قاطعیت این ادعاها را رد میکنند. احد وظیفه تأکید میکند که هیچ مستند علمی دال بر اینکه بشود سامانهای به عظمت هزاران کیلومتر را در یک نقطه خاص (مثل تهران) از کار انداخت وجود ندارد.
عقیم شدن ابرها در تهران، یک فرآیند «انسانزاد» است، اما نه بهصورت عمدی و با تکنولوژی؛ بلکه بهصورت غیرعمدی و از طریق آلودگی هوا و گرمای شهری. ذرات آلاینده (آئروسلها) اگرچه میتوانند بهعنوان هستههای میعان عمل کنند، اما وقتی غلظت آنها از حدی فراتر میرود، باعث میشوند قطرات باران بسیار ریز بمانند و قدرت سنگین شدن و سقوط را پیدا نکنند. بنابراین، اگر کسی ابرهای تهران را «عقیم» کرده باشد، آن خود ما هستیم که با سوختهای فسیلی و توسعه لجامگسیخته، ساختار جوی شهر را بر هم زدهایم.
ساختوسازهای مخل باد و نقش برجهای شمالشهر
نمیتوان از خشکی تهران گفت و به معماری و شهرسازی آن اشاره نکرد. تهران در دامنه جنوبی البرز واقع شده و بادهای غالباً غربی-شرقی وظیفه جابهجایی هوا و تعدیل دما را برعهده دارند. اما در دهههای اخیر، دیوارهای از برجهای بلندمرتبه در مناطق غربی (منطقه ۲۲) و نوار شمالی شهر، کریدورهای طبیعی حرکت هوا را مسدود کردهاند.
این سازههای بتنی عظیم باعث میشوند که جریان باد در سطح شهر کند شده و پدیده «وارونگی دما» و «حبس هوای گرم» تشدید شود. وقتی جریان هوا در سطح شهر ساکن بماند، رطوبت موجود در سامانههای بارشی ضعیف نمیتواند به لایههای صعودی منتقل شود. این معماری ضد اقلیم، تهران را به بنبستی تبدیل کرده است که نه آلودگی از آن خارج میشود و نه برکت باران بهراحتی در آن فرود میآید.
پیامدهای هولناک؛ فراتر از یک روز ابری
کمبارشی ۸۸درصدی تهران نسبت به بلندمدت، هشداری برای یک فاجعه است. تهران با پنج سد اصلی (کرج، لتیان، لار، طالقان و ماملو) تغذیه میشود که تراز آبی اکثر آنها به وضعیت بحرانی رسیده است. خشکی آذرماه بهمعنای فشار مضاعف بر سفرههای زیرزمینی در تابستان آینده است؛ سفرههایی که همین حالا هم با فرونشستهای وحشتناک در دشت ورامین و جنوب تهران، فریاد نابودی سر میدهند. بارش برف در یزد و کرمان زیباست، اما برای پایتختی که نبض اقتصادی کشور در آن میزند، این خشکی به معنای تهدید امنیت آبی و غذایی در ماههای پیشروست.

