رنگ‌زمینه

روایتگر راستین اساطیر

درباره بهرام بیضایی، خالق جهان‌های استعاری در سینما و تئاتر ایران

«قایقی کوچک در ساحل نزدیک یک روستا پیدا می‌شود. محموله‌اش مردی است، بیهوش و خونین. پس از به‌هوش آمدن، او تنها خاطره‌ای مبهم از حمله‌ای که به او شده دارد و اطمینانی هشداردهنده که مهاجمان هنوز در تعقیب او هستند. آنها همان‌طور که او از مه دریا بیرون آمد، خواهند آمد.» این خط داستانی فیلم غریبه و مه محصول ۱۳۵۱ و ساخته بهرام بیضایی است.

در تولد ۸۷سالگی
امروز پنجم دی‌ماه سالروز تولد ۸۷سالگی بهرام بیضایی است. او، در آثارش جهانی خارج از زمان می‌سازد، با آیین‌ها و نشانه‌های مردمی خود، هم به‌شدت غریب و هم ملموس و ما را در گل، باران، دود و موج‌ها غرق می‌کند. سردی درختان برهنه و کلبه‌های خرپشته‌ای فرسوده با روسری‌های رنگارنگ، مشعل‌ها و آینه‌های درخشان روشن می‌شود. نماهایی که شاید بیش از هر چیز یادآور دنیای فیلمسازان مؤلفی مانند آکیرا کوروساواست.

کارگردان استعاره‌ها
«من فکر می‌کنم، فرهنگ ایرانی ذاتاً استعاری است». بهرام بیضایی در میان تمام کارگردانان سینمای ایران یک چهره کاملاً خاص و ویژه است. چهره‌ای که نه‌ فقط در سینما و تئاتر که در ادبیات نمایشی ایران کاملاً معتبر و قابل احترام است. روز ۵ دی، زادروز بهرام بیضایی، یکی از مهم‌ترین چهره‌های هنر معاصر ایران است. بیضایی سال ۱۳۱۷ در خانواده‌ای از شاعران و پژوهشگران ادبی به‌دنیا آمد. او اولین نمایشنامه خود به‌نام «آرش» را در ۱۹ سالگی نوشت که پاسخی به شعر «آرش کمانگیر» سیاوش کسروی بود. از آن زمان تاکنون، بیضایی مقالات متعددی نوشته و بیش از ۷۰ کتاب، تک‌نگاشت، نمایشنامه و فیلمنامه منتشر کرده است. او ۱۴ نمایش روی صحنه برده، ۱۰ فیلم بلند و ۴ فیلم کوتاه کارگردانی کرده است. آثار بیضایی از اساطیر و تاریخ هند و ایران الهام گرفته و بر پایه مطالعات او در ادبیات و زبان‌های باستانی ایران شکل گرفته است. او فرم‌های بومی تئاتر ایرانی را در آثار نمایشی و سینمایی خود بازسازی کرده است. کتاب او، تئاتر در ایران، مطالعه‌ای جامع درباره شواهد تاریخی ریشه‌های گونه‌های نمایشی ایرانی مانند نقالی، خیمه‌شب‌بازی، تعزیه و روحوضی است. تک‌نگاشت‌ها و مقالات او به بررسی هنرهای نمایشی هند، چین و ژاپن نیز می‌پردازند. آثار پژوهشی او مانند «هزار افسانه کجاست؟» و «در جست‌وجوی ریشه‌های درخت کهن» به بررسی ریشه‌های «هزار و یک شب» و ارتباط آن با آثار مهم ادبی ایران مانند شاهنامه در منابع پیش و پس از اسلام می‌پردازند.

شروع کار بیضایی
در شروع کار بیضایی به‌خاطر نمایشنامه‌های نوآورانه‌اش که از ادبیات کلاسیک فارسی الهام می‌گرفت، شناخته شد. کارهای او همواره برپایه استعاره‌های زبانی و فرهنگی ایرانی بنا شده‌اند. از نوجوانی علاقه زیادی به سینما و تئاتر داشت و همه فیلم‌های جدید را می‌دید و به‌طور منظم نمایشنامه می‌نوشت و منتشر می‌کرد. در دانشگاه ادبیات فارسی خواند اما وقتی استادش با پایان‌نامه او که درباره تاریخ تئاتر ایران بود موافقت نکرد، تحصیل را رها کرد. علاقه بیضایی به سینما با تماشای فیلم‌های آمریکایی، به‌ویژه آثار هیچکاک شکل گرفت اما فیلمی که بیشترین تأثیر را بر او گذاشت، نامه‌ای از زن ناشناس (۱۹۴۸) ساخته مکس اوفولز بود. بعداً با دیدن فیلم‌هایی مانند هفت سامورایی (۱۹۵۴) با سینمای کارگردانان خارج از آمریکا آشنا شد. در سال ۱۳۴۴ با تأسیس کانون پرورش فکری کودک و نوجوان به عضویت آن درآمد.

سه‌گانه آغازین
بیضایی می‌گوید، همیشه سعی کرده از پیام‌های آشکار اجتناب کند و این در آثارش به‌خوبی قابل لمس است. موفقیت بزرگ بیضایی با فیلم رگبار ۱۳۵۱ بود. این فیلم جایزه هیات داوران جشنواره بین‌المللی فیلم تهران را کسب کرد: «من هیچ مرزی میان واقعیت، رویا و کابوس نمی‌بینم. آنها پشت ‌سر هم می‌آیند. زندگی روزمره ما، تحقق رویاهایی است که داریم یا از آنها محرومیم». پس از انقلاب، بیضایی دوباره به تئاتر بازگشت. دو فیلم اول او بعد از انقلاب، «چریکه تارا» ۱۳۵۷ و «مرگ یزدگرد» ۱۳۵۸، اجازه نمایش پیدا نکردند: «کارگردانان ایرانی فهمیدند که باید با بال‌های بسته پرواز کنند». سپس او با الهام از هیچکاک، فیلم شاید وقتی دیگر (۱۳۶۶) را ساخت و بعد از آن، فیلمی که بسیاری آن را شاهکارش می‌دانند، باشو، غریبه کوچک (۱۳۶۴) که داستان پسرکی است که از جنوب جنگ‌زده ایران به شمال پناه می‌برد. فیلم ابتدا ممنوع شد سپس با شرط حذف نام سوسن تسلیمی از عنوان اصلی، نمایش داده شد.

تمرکز بر زنان و نقد جامعه
فیلم بعدی‌اش مسافران ۱۳۷۰ داستانی استعاری است و غالباً درون خانه اتفاق می‌افتد و او زنان را در مرکز داستان قرار می‌دهد. سوسن تسلیمی می‌گوید: «بیضایی یکی از نخستین کارگردانان ایرانی بود که زن را در مرکز فیلم قرار داد و جامعه مردسالار را به چالش کشید».

آخرین فیلم و مهاجرت
آخرین فیلمی که بهرام بیضایی در ایران ساخت، فیلم بحث‌برانگیز وقتی همه خوابیم ۱۳۸۷ بود: «تمام فیلم‌هایم درباره هویت است».
او سپس در سال ۱۳۸۹ ایران را ترک کرد: «از سیاست و سیاستمداران بیزارم و نمی‌توانستم شاهد تحقیر فرزندانم باشم». همسرش، مژده شمسایی، می‌گوید: «عشق به ایران در بهرام به‌ حدی است که فقط با شنیدن نام ایران، اشک در چشمانش جمع می‌شود».

مخاطبان خارج از ایران
بیضایی اولین ‌بار در سن ۲۵ سالگی به مخاطبان غربی معرفی شد، زمانی ‌که نمایشنامه‌اش در جشنواره‌‌ای در پاریس در سال ۱۹۶۳ روی صحنه رفت. او همچنین چندین کتاب و تک‌نگاری درباره تئاتر ایران، ژاپن، چین و کتابی درباره فیلم‌های هیچکاک نوشته است. بیضایی همچنین پژوهش گسترده‌ای درباره ریشه‌های «هزار و یک شب» انجام داده که منجر به دو تک‌نگاری شد: «در جست‌وجوی ریشه‌های درخت کهن» و دیگری درباره کتاب باستانی گمشده «هزار افسانه کجاست؟». در پنج دهه گذشته، بیضایی بیش از ۳۵ نمایشنامه منتشر کرده که برخی به انگلیسی، فرانسه، آلمانی و پرتغالی ترجمه و منتشر شده‌اند همچنین بیش از ۵۰ فیلمنامه نوشته است. در سال‌های اخیر، او نمایش‌هایی با عنوان‌های «جانا و بلادور»، «آرش»، «هزار و یکمین شب»، «ارداویراف»، «طرب‌نامه» بخش ۱ و ۲، «چهارراه‌» و «داش آکل به‌گفته مرجان» (بخش ۱) را کارگردانی کرده است که همه با حمایت برنامه مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد و جشنواره هنرهای ایرانی استنفورد تولید شده‌اند.

sazandegi

«پست قبلی

پست های مرتبط

چالش‌هایی در زمینه اعتماد به اخبار وجود دارد

جوابیه مرکز تحقیقات صداوسیما به گزارش روزنامه سازندگی مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما…

خاموشی صدای جاده‌ها

کریس ریا خواننده و گیتاریست برجسته بریتانیایی درگذشت کریس ریا (Christopher Anton…

هنرمندی همچون آب روان

به بهانه تولد ۱۰۱سالگی نصرت کریمی روز اول دی ‌ماه، صد‌و‌یکمین سالگرد…

دیدگاهتان را بنویسید